چطوری، چطورم
در گريفيث تعدادی دانشجوی بحريني هست، گمانم ده دوازده تايي مي شوند. بعضي هاشون فارسي هم بلدند و هم حرف مي زنند و تعداد کوچکي از آن ها فارسي را مي فهمند، تقريبأ، و يکي دو تا کلمه هم بلدند
از اين گروه دوم يکي شان اسمش حسين است و چند مدتي است که با هم آشنا شديم. مهندسي پرواز يا يک همچه چيزی مي خواند. از تمام زبان فارسي فقط بلد است بگويد "چطوری"، با غلظت تمام هم مي گويد. با همين يک کلمه تقريبأ همه جور سوالي مي پرسد. اگر در حال غذا خوردن باشم و گذارش به طرف من بيفتد مي گويد "چطوری" و بعد با دستش هايش ادای قاشق و چنگال را درمي آورد، يعني غذايت خوشمزه هست؟ اگر بخواهد بپرسد امروز ورزش رفتي مي گويد "چطوری" و ادای دويدن را درمي آورد، خلاصه اين که همه سوالي مي پرسد و من هم فارسي جواب مي دهم
ديروز در باشگاه ورزشي دانشگاه ديدمش، سلام و عليکي کرديم، مطابق معمول گفت "چطوری" اما به خودش اشاره مي کرد. سر درنياوردم يعني چه. باز هم گفت "چطوری" و با دستش لباس ورزشي اش را نشان داد، فهميدم لباس ورزشي جديد خريده. بهش گفتم بگو "چطورم" که متوجه بشود واژه ی درست را به کار برده. فهميد. دم به دقيقه مي آمد مي گفت "چطورم". از خنده خفه شده بوديم دو تايي. احتمالأ از فردا کارمان درآمده که با همين دو تا واژه شروع به سخنراني کند

نظرات

پست‌های پرطرفدار