آهای روزنامه نگاران عوام زده نشين
من واقعأ مثل يک آدم معمولي خيلي دارم متعجب مي شم که اهل روزنامه نگاری در ايران حالا که نمي شود حرفي درباره ی خط قرمز ها که هيچ حتي خط نارنجي ها هم زد چرا به هر ترتيبي مي خواهند يک حرفي بزنند ولو که نا به جا باشد؟
اين حادثه ی سقوط هواپيما را با هيچ چسبي نمي شه به ناشي بودن خلبان يا اهمال برج کنترل يا مسافرت احمدی نژاد به عربستان سعودی وصل کرد. استيضاح وزير و اين ها هم نتيجه ای نخواهد داشت چون موضوع کاملأ واضحه، هواپيما فرسوده بوده و اين هارت و پورت هاي مبني بر خودکفايي در ساخت و تعمير قطعات هواپيماهای نظامي به دست توانمند متخصصان داخلي فقط حرفيه که به درد سر سفره ی افطاری آقايان مي خوره که مهمانان نمک گير صاحب سفره بشن و يک وقتي نگن نه نمي شه
اگر حضرات توی مجلس مايلند اعضای کابينه ی احمدی نژاد رو به سوال بگيرن خوب بگيرن بلاخره از بيکاری درميان اما روزنامه نگاران که نبايد مردم رو گمراه کنن که
هواپيما هم مثل هر ساخته ی دست بشر يک عمری داره ولو با صلوات پيچ و مهره هاش رو به هم ببندند، معمای پيچيده ای هم نيست که بعد از هر چند سالي بايد هواپيما تعمير اساسي بشه ولي بايد قطعه ی مورد نيازش دم دست باشه وگرنه اسمأ تعمير مي شه و يک چرخ کوچکي هم دور فرودگاه برای مقامات و دوربين تلويزيون مي زنه اما از فردا همون هواپيمای نيمه خراب باز بايد راه بيفته و بره تا بلاخره يک جايي زمين بخوره
جمهوری اسلامي تا مشکلش رو با امريکا و فقط هم درباره ی خودش، نه عراق و افغانستان و اسرائيل، حل نکنه هر روز وضع به همين منواله. حالا اهل روزنامه نگاری از اين خبر که مثلأ فلان وزير احمدی نژاد قراره استيضاح بشه يا دادگاه راه بيفته برای پيدا کردن مقصر ذوق زده بشن و بخوان مشکل رو به گردن اين و اون بندازن به حرفه ی خودشون خيانت کردن، واقعأ اين حرف رو بايد به خاتمي هم زد. من هم مي فهمم که نمي شه مقاله نوشت که جناب آقای رهبر انقلاب بيا و رضايت بده دو کلمه با امريکا حرف بزنيم و مردم خلاص بشن، نميشه نوشت من هم کاملأ درک مي کنم. اما ديگه هي لفت و لعاب بيخود دادن به قضيه معنيش مي شه خر فرض کردن مردم. خيلي معذرت مي خوام ولي مجبورم اين رو به ابطحي که برای خالي نبودن عريضه نوشته سر هم مي کنه هم بگم که نظامي ها در ايران در هيچ دوره ای به هيچ سوالي جواب نداده اند و نخواهند داد، نه دوره ی خامنه ای، نه هاشمي، نه خاتمي، نه قبل از اونا و نه حالا و نه حتي در دوره ی ناصرالدين شاه. من هيچ فاميل و بستگي با نظامي ها ندارم ولي برام جالبه که از ابطحي بپرسم مگه نظامي ها در اين يک مورد بايد چه کار کنن که هواپيمای خراب تعمير بشه؟ مثلأ يک ماه از حقوقشون رو اهدا کنند به وزارت دفاع يا بازرگاني که برن يک موتور هواپيما بخرن که مردم دعا کنند براشون؟ آقای ابطحي يعني نميدوني مشکل از کجاست يا داری روی در و ديوار وبلاگت مثل دستشويي های بين راهي هي يادگاری مي نويسي و ميری؟ معذرت مي خوام از بي ادبي، ولي اين نوشته ی ابطحي کفرم رو درآورده
آقايان و خانم های روزنامه نگار حواستون رو جمع کنين جامعه ی روزنامه نگاری ايران گاهي بايد خودش رو از بالا هم نگاه کنه، عوام زدگي که شاخ و دم که نداره
نظرات