زيرساخت‌ها، استانداردها

آدم گاهی که دقيق‌تر به وضعيت ايران نگاه مي‌کند مي‌بيند با همه‌ی توانايي‌هايي که در مردم ايران هست، مثل همه‌ی مردم دنيا، اما اين که همه چيز دارد به هرهری مسلکي برگزار مي‌شود آخر سر هر چقدر هم که آدم‌ها در ايران برای کاری زحمت مي‌کشند باز به جايي نمي‌رسد

واقعأ فرق زيادی بين کار يک پزشک و کار يک بنای ساختمان هم نيست. منظورم اين است که تمام دم و دستگاه اداری و دولتي در ایران که بايد وقت صرف کنند و برای هر کاری يک مبنا يا استاندارد توليد کنند که بشود بر اساس آن‌ها کيفيت کارها را طبقه‌بندی کرد همه‌اش تبديل شده به نظر دادن‌های بي‌مبنا. در واقع حالا زيرساخت‌های آموزشي و اجتماعي ايران به شدت صدمه ديده چون استانداردها بر اساس سليقه‌ی دولت که هيچ مبنايي هم ندارد تعيين مي‌شوند

اين که چقدر زحمت و هزينه در ايران صرف مي‌شود برای انجام دادن هر کاری جدا، اما خوب آدم مي‌خواهد بلاخره يک جايي ولو در يک گفتگوی دوستانه بگويد که من فلان کار را انجام دادم و اين هم نتيجه‌اش. مي‌بيند بايد تمام معيارها را هم توضيح بدهد چون هيچکدام از معيارهای کاری ما در ايران استاندارد نيستند

يادتان هست کيارستمي برای فيلم زير درختان زيتون معرفي شده بود برای اسکار؟ همين بي استاندارد بودن کارها باعث شده بود که حتي کيارستمي هم نداند بايد برای آن قطعه موسيقي پينک فلويد که سال‌هاست به عنوان آرم برنامه‌ی تقويم تاريخ راديو استفاده‌اش مي‌کنند مجوز بگيرد. نه راديوی حکومتي ايران برای استفاده از آن قطعه موسيقي مجوز دارد و نه کيارستمي مي‌دانست که اگر بخواهد صدای راديو را در فيلمش استفاده کند بايد مجوز همان قطعه موسيقي را داشته باشد

اين رشته خيلي سر دراز دارد ولي اصل داستان اين است که مردم زحمت مي‌کشند و پول هم از جيب ملت و دولت خرج مي‌شود برای يک کاری اما وقتي مي‌خواهيد جايي بگوييد که اين هم نتيجه‌اش بايد يکي يکي تمام اجزای کار را از شکلي که ما در ايران انجامش مي‌دهيم به مقياس‌های ديگری برگردانيد

من زياد برای خودم و اطرافيانم پيش آمده که از فرط تفاوت استانداردها اصلأ از خير مطرح کردن بعضي چيزها گذشته‌ام. فکر کنيد رفته بودم يک ايستگاه راديويي که کارش پخش موسيقي‌ کلاسيک است. اولأ که چون در ايران هرگز چنين شبکه‌های راديويي کاملأ موسيقي وجود ندارد خود همين اصل داستان کار روزانه‌ی تهيه موسيقي‌اش برايم سؤال شده بود. بعد هم مي‌ديدم بر خلاف ما که به ندرت در رسانه‌های ايران صاحب تخصص مي‌شويم اين‌هايي که در آن ايستگاه راديويي کار مي‌کردند همه‌شان با موسيقي کلاسيک کاملأ آشنا بودند

من سال‌ها تهيه کننده‌ی راديو هم بودم، مي‌ديدم در همين راديوی موسيقي هم تهيه کننده داشتند ولي هيچکدام از وظايف او شباهتي به کارهای ما در ايران نداشت. يک وقتي هم رفته بودم يک شبکه‌ی راديويي معمولي که خبر و موسيقي و برنامه‌های متنوع دارد. باز هم کارهای‌‌ تهيه کننده‌‌هايشان هيچ شباهتي با کارهای تهيه‌کننده‌های راديويي ايران نداشت. توضيح هم که مي‌دادم برای‌شان که ما نحوه‌ی کارمان فلان طور است کلي تعجب مي‌کردند که چرا شما لقمه را دور سرتان مي‌چرخانيد و بعد مي‌خوريد

مي‌دانيد اين دولت حجيم ايران که از اعتقاد و عزا و عروسي مردم تا لباس تن‌شان در همه چيز دخالت مي‌کند عاقلانه‌اش اين است که خيلي کوچکتر باشد و در عوض خيلي تخصصي‌تر که بتواند استاندارد توليد کند و بعد برای اين که همين استانداردها در عمل هم اجرا بشوند نظارت دقيق انجام بدهد

چند وقت پيش که ابطحي نوشته بود يک روحاني يهودی به او گفته که اسرائيل مي‌خواهد با خراب کردن پل‌ها و ساختمان‌ها به زيرساخت‌های اقتصادی و عمراني کشورهای خاورميانه صدمه بزند و ابطحي هم اظهار تأسف کرده بود که: آیا کسانی که به هر دلیل با حکومت ایران مخالفند ... به روزی که خدای ناکرده زیرساخت های ایران نابود شود، فکر میکنند؟" به اين فکر افتاده بودم که برايش بنويسم اين که مثلأ گواهينامه رانندگي ايران را هم قبول ندارند زيرساخت محسوب نمي‌شود؟ همين که پل‌ها را بزنند خراب کنند مي‌شود زيرساخت؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار