شما مي‌دانيد چرا؟

پريروز داشتم تلفني با يکي از دوستانم حرف مي‌زدم، هماني که نوشته بودم پزشک است و حرف زدن‌مان رکورد مي‌شکند. يک گفتگويي بين‌مان رد و بدل شد که من هنوز دارم به موضوع آن گفتگو مي‌خندم

داشتيم از اين طرف و آن طرف حرف مي‌زديم به اين جا رسيديم که چرا اين همه در ايران چپ و راست حرف از انقلاب کردن است برای کارهايي که مي‌شود نشست و با فکر کردن حل‌شان کرد؟

فکرش را بکنيد در دوره‌ی شاه هم که مملکت در دست خود شاه بود و کسي تهديدش نمي‌کرد و تحقيقأ شاه خودش هم رئيس‌الوزرا بود باز انقلاب سفيد يا همان انقلاب شاه و مردم را راه انداخت. آخر آدم بر عليه خودش و در حالي که دارد مملکت را خودش اداره مي‌کند انقلاب راه مي‌اندازد؟

بعد از انقلاب هم که از اين انقلاب کردن‌ها داشتيم همينطور يکي پس از ديگری. يکي اشغال سفارت امريکا بود که اسمش شده انقلاب دوم و آن يکي هم انقلاب فرهنگي

آدم خنده‌اش مي‌گيرد. انگار يک آدمي خانه خريده باشد اما برای اين که يک کمد ديواری توی يکي از اتاق‌ها دربياورد بزند همه‌ی خانه را خراب کند و اهل خانه آواره بشوند که چه بشود؟ که يک کمد ديواری درست کنند

آخر سر هم سر در نياورديم که چرا حکومت‌ها در ايران مدام برای هر کاری انقلاب مي‌کنند بر عليه خودشان. واقعأ شما مي‌دانيد چرا؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار