دفتر هنر، يعني همه بد نيستند


مدت ها بود مجله ای به اين وزانت نديده بودم، تقريبأ مي شود گفت بعد از آن همه مجلات تعطيل شده و البته به دنبال "بخارا" اين مجله ی "دفتر هنر"، هم با محتوا بود و هم از جنبه ی صفحه بندی و ترتيب مقالات و ارزش نويسندگان آن ها خيلي کمياب به نظرم رسيد. اما مهم تر از همه اين بود که "دفتر هنر" را نه در ايران بلکه در امريکا منتشر مي کنند. يعني نمي شود همه ی خارج نشين ها را به يک چوب راند، يعني همه بد نيستند
دو شماره ی نسبتأ قديمي مربوط به دو سال پيش را در خانه ی يکي از دوستانم که اهل هنر و گرافيک است و يکسالي است آمده بريزبن ديدم. يک شماره اش را در گراميداشت "بهمن شفائي"، پدر عکاسي نوين ايران و شماره ی دومي را به ياد صادق هدايت منتشر کرده اند. عکس ها و نوشته ها بدون رودروايستي يک سر و گردن از نشريات مشابه داخل ايران بالاترند. البته محدوديت نوشتن و انتشار در ايران را نمي شود ناديده گرفت که اثرشان را بر آنچه به دست خلايق مي رسد مي گذارند اما صفحه بندی و استفاده ی بجا از عناصر تصويری چيزی است که به هر حال سليقه ی ويژه ای مي طلبد که در ميان نشريات داخلي نمي شود به راحتي پيدايشان کرد. يک اصل کلي را هم رعايت کرده اند و آن اسم عکاس يا طراح برای هر اثر است که گمان مي کنم ناشي از برخورد حرفه ای با موضوع حقوق مؤلف يا همان کپي رايت است. بگذاريد کمي بيشتر درباره ی محتوای آن دو شماره توضيح بدهم
آن که در گراميداشت بهمن شفائي است جا به جا خاطرات ديگران و خود شفائي از او و دورانش را در خود دارد با عکس هاي که کاملأ مرتبط با موضوع هستند و به درک بيشتر نوشته ها کمک مي کنند. من نمي دانستم که شفائي اصلأ دکتر داروساز است و علاقه اش به عکاسي او را به اين راه کشانده و منشاء آثار بيشماری شده. عکس های هنری جذابي در صفحات گذاشته اند که نشان مي دهد شفائي در اين حوزه هم آدم قدرتمندی بوده. عکس های ديگران از او و چندين طرح از مرتضي مميز و بهزاد شيشه گران هم در صفحات مختلف وجود دارد. خاطرات به نگارش درآمده هم جدأ جذابند. بعضي عکس های معروف از بزرگان ادب و هنر و علم که اثر شفائي هستند در مجله گنجانده شده مثل نيما، دکتر هشترودی، دکتر ناتل خانلری و بسياری ديگر
در همان شماره يک بخش هم درباره ی پرويز شاپور است که همه او را به خاطر کاريکلماتور، و گربه و سنجاق هايش مي شناسند و کمي آشناترها، از او یه عنوان همسر فروغ فرخزاد خاطره ها دارند. از او هم چند خاطره و طرح و گراور کار شده که باز هم به تناسبند
و آن شماره ای که درباره ی صادق هدايت است جدأ شاهکاری ست در جمع آوری منابع و يادبود نوشتن. بهترين عکس ها و چاپ گاهي دو صفحه ای آن ها با تيترها و سوتيترهای مناسب، اين شماره از يک نشريه ی محصول خارج از کشور را از هر چه تا به حال در يادبود هدايت در داخل منتشر کرده اند متمايز مي کند. مثلأ يکي از عکس ها اولين عکسي است که درست بعد از خودکشي هدايت در محل سکونتش از او برداشته شده. عکس را در دو صفحه ی مقابل هم کار کرده اند. هدايت دراز به دراز به پهلو روی زمين افتاده و آن طرف تر در صفحه ی مقابل اين جمله را از قول او نوشته اند که: "ديدار به قيامت. ما رفتيم و دل شما را شکستيم، همين". اين انتخاب به جای متن و عکس چنان به محتوای مجله قدرت مي بخشند که خواننده با ولع مي خواهد تا آخر مجله را يک جا بخواند و بعد به زندگي اش برسد. باز هم عکس های جالبي از دوستان هدايت را مي شود در صفحات مختلف پيدا کرد مثل عکس هدايت با عبدالحسين نوشين که ديدنش برای من جالب بود
هر دو شماره ای که ديدم چند صفحه ای به انگليسي هم دارند که به رنگ ديگری هستند و کمي در صفحه آرائي با صفحات فارسي متفاوتند، اما همچنان ارزش تصويری شان خوب است گرچه که شايد نقطه ی بگويم ناديده گرفته شده اش اين است که آن چند صفحه ی انگليسي با آن چه در مجلات انگليسي زبان درباره ی ادبيات مي بينيم فرق دارند، يعني صفحات انگليسي مجله بيشتر مفهوم فارسي دارند و اين شايد برای انگليسي زبان هايي که مجله را مي خوانند قابل قبول نباشد. کاش برای اين زحمتي که در بخش انگليسي کشيده اند کاری متعارف با زمينه ی فرهنگي محل انتشار مجله صورت مي دادند. اما در مجموع دستشان درد نکند که اين همه سليقه به خرج داده اند و آبروداری مي کنند. خيلي ها از ايران هم با نشريه همکاری دارند که معروفترين شان "علي دهباشي" همه کاره ی "بخارا" ست. کاش "دفتر هنر" را بتوانيد ببينيد. چند تايي عکس با دوربين موبايلم از روی جلد و بعضي صفحات آن دو شماره ی مجله گرفته ام که اميدوارم ببخشيد که خيلي واضح نيستند


























نظرات

پست‌های پرطرفدار