شعار زيادی
دو تا موضوع جالب و البته مهمي يادم آمد گفتم بنويسمشان شما هم باخبر باشيد
اصل موضوع اول همان سفر کردن به اسرائيل است که به نظر خيلي ها مي رسد قبل از حسين درخشان هيچ کسي با اعلام قبلي به آن جا نرفته بوده. کاملأ اشتباه مي کنيد. اصل نشاني ها را نمي دهم چون همين حالا هم کم دردسر برای مردم درست نمي کنند اما يک نشاني هايي مي دهم
در يک اداره ی دولتي يک پوستر بزرگ زده بودند به ديوار که رويش عکس شهر اورشليم و مسجدالاقصي با هم آمده بود. هيچ ربطي هم به امور مذهبي يا از اين شعارهای برويم قدس را آزاد کنيم نداشت. کاملأ مربوط به يک کار ديگری بود، مدت ها هم بر سر همان پوستر دعوا بود که چرا بايد به ديوار زده شود تا جايي که يک آدم احمق که رئيس ... هم بود در جواب يک مقاله ای که من در آفتاب امروز چاپش کرده بودم و اصلأ هم سياسي نبود ولي سر درازی پيدا کرده بود برداشت يک مشت تهمت زد به يک آدم محترم ديگر. تهمتش هم اين بود که تو (يعني همان آدم محترم) رفته ای به اسرائيل. او هم به آن احمق جواب داد پرونده ی عوضي داده اند دستت، آن که رفته بود به اسرائيل من نبودم اما همان که رفته خوب کرده که رفته. خيلي دل شير مي خواست که پوستر را با خط عبری بزنند به ديوار که زده بودند. يکي از آقايان اصلاح طلب که قبلأ دانشجوی ... بود حتمأ ديده است آن را
اين يک. اما دومي اش اين بود که يک رقابتي بود در دوره ی رفسنجاني که يک رآکتور تحقيقاتي را بدهند به يکي از چند کشور در حال توسعه که ايران و اسرائيل هم در ميانشان بودند. در يک محيط کاملأ غير سياسي نماينده های ايران و اسرائيل با کشورهای ديگر متقاضي نشستند و حسابي چانه زدند که آن رآکتور که به بمب و اين ها هم اصلأ ربطي نداشت را به چه کشوری بدهند که آخر سر دادند به اسرائيل، با رضايت همگي. يعني هم مسافرت کرده اند و هم بحث و چانه زني. از بس شعار مي دهند خودشان را هم گرفتار کرده اند
نظرات