حساسيت به جا، حساسيت بي جا
يک وقتي در تابستان در دوره ی دانشجويي در دانشگاه شهيد ملي سابق (بهشتي) يک عده ای از بچه های انجمن اسلامي کنار درب ورودی مي ايستادند و به هر دانشجوی پسری که مي خواست وارد دانشگاه بشود تذکر مي دادند که آستين تا شده اش را باز کند و دگمه اش را هم ببندد و بعد وارد دانشگاه بشود. خيلي هم مصر بودند که ببينند آن کسي که دارد وارد دانشگاه مي شود حتمأ آستينش درست شده، همه چيز هم همان دم درب ورودی، مابقي دانشگاه هيچ
همان وقت ها يک استاد فيزيکي آمده بود از خارج از کشور و استخدام شده بود در دانشگاه ملي. داغ داغ تازه فارغ التحصيل شده بود و آمده بود با قدرت تمام که همه را ببرد به اوج فيزيک. همين بچه های انجمن اسلامي به او هم گير داده بودند که آستينت را بکش پائين بعد برو داخل. روز اولي که به او گفته بودند او هم با خنده طي کرده بوده اما روز دوم که باز با آستين تا شده داشته وارد مي شده ظاهرأ شناخته بودنش که اين همان آدم ديروزی ست و بنا بر همان سابقه با اخم و تخم حالش را گرفته بودند. اين آدم داغ فيزيک يک باره يخ زد. ما تا آنروزی که به آستين ها گير دادند چون همه مدل گير دادن هايي را تجربه کرده بوديم کمي بهمان سخت مي آمد اما بعد عادت مي کرديم و بعدتر هم مي دانستيم آن ها هم جمع مي کنند بساطشان را. اما اين بيچاره تازه آمده هنوز نفهميده بود که داستان اين جور گير دادن ها چقدر موقتي ست. برای همين هم سخت از درس دادن سيرش کرده بودند
يک از همان روزها بحث کلاسي درگرفت که چرا اينطور شده و به قول او اين چه مسخره بازی ست که درآورده اند. ما گقتيم نگران نباش تمام مي شود اما او مي گفت اصلأ برای من ديگر خود درس دادن و اصرار بر فيزيک خواندن و اين ها اين جا بي معني شده، حق هم داشت برايش خيلي تازگي داشت. يک حرفي زد که برای من خيلي جذاب آمد. گفت من اگر همين را بپذيرم آنوقت بايد تا آخرش را بپذيرم، من نمي پذيرم. و نپذيرفت و رفت ترکيه، جايي که از همان جا فارغ التحصيل شده بود
من فکر مي کنم اگر آذری زبان ها اين همه حساسيت دارند به خرج مي دهند برای يک کاريکاتور بايد يک قسمت از سريال شب های برره را هم نمي ديدند، لهجه ی کرمانشاهي مهران مديری آن جا هم اظهر من الشمس بود. بايد برنامه های راديو را هم نشنوند که داريوش کاردان دائم از لهجه های يزدی و کرماني و عربي و رشتي برای خنداندن مردم استفاده مي کند. بايد آن آهنگ "عمله دسته دسته" را هم که از دستگاه موسيقي خراسان گرفته شده تحريم کنند. نمي شود که همه را ببينند و لذتش را ببرند اما به خودشان اين همه سخت بگيرند
اصلأ چرا حساسيت ندارند که به خودشان بگويند آذری و نه ترک؟ يعني هويت فرهنگ آذری با هويت فرهنگ ترکي يکي است؟ اين ها جای حساسيت ندارد؟ خيلي خيلي عذرخواهي مي کنم اما اين همه حساسيت جا ندارد وقتي مي شود صدها نمونه نشان داد که هيچ کس از ميان همه ی ما به اين مباني فرهنگي اهميت نمي دهيم اما هر جا که خودمان تشخیص داديم معترض مي شويم. اشکال از خود ما ايراني هاست. وقتي روزی صد بار اين و آن را به لقب "دهاتي" ملقب مي کنيم، مي فرمائيد اهل دهات هم راه بيفتند به اعتراض؟ همين دهاتي را برده ايم به بدترين بخش فرهنگ شفاهي مان جای داده ايم و ديگر اسم دهاتي شده است مترادف با همه چيز الا آدميزاد. خوب برای اين چه کار کنيم؟
عاقلانه اش (البته يعني به اندازه ی عقل من) اين است که در اين شرايط و به مناسبت چاپ کاريکاتور در روزنامه ی ايران حتي به صفار هرندی با هزار ايراد و اشکالي که خودش دارد اعتراض نکنيم. اشکال از خودمان است. اين اعتراض کردن ها هم باعث مي شود که ما هم چرخ بگير و ببندهای بي مبنا را يک دور محکم تر بچرخانيم تا بعد يک روزگاری ديگر يک نفر ديگر را طعمه اش کنند. اگر حساسيت داريم بايد برای همه داشته باشيم
نظرات