زن فرمانبر، مرد فرمانروا
معلوم نيست (البته برای من) که مرد ايراني زيادی قلدر است يا زن شرقي زيادی حرف شنو و گاهي کاملأ برعکس و به هر حال هيچوقت هيچکدامشان روی خط وسط نيستند؟
يکي از پسرهای ايراني اينجا از هفته ی اولي که آمد اين جا با يک دختر چيني دوست شدند. انصافأ هر دو خيلي خوشند و به ديگران (با يک يا دو استثناء) هم خوش مي گذرانند. آدم از خنده مي برد از دستشان. انگليسي هر دو را که با هم جمع کنيد تازه مي شوند يک خارجي که دارد انگليسي حرف مي زند اما کم مانده درباره ی فلسفه هم برای همديگر وراجي کنند که مي کنند. خلاصه که با حالند در يک کلام
پسر را از فرط تنبلي بايد با کتک از خواب بيدار کرد. اگر به هزار خواهش و تمنا کاری به عهده اش بگذاريد مثل ظرف شستن بايد بعد از کار دوباره برويد ظرف ها را بشوئيد. خلاصه افتضاح از جنبه ی کار و شاهکار خلقت در تنبلي. اما دختر مثل موتور ماشين های روسي مي ماند. اگر لب تر کنيد که کف خانه کثيف است تا جلوی ساختمانشان را هم نشويد ول کن نيست. درس خواندن و خريد و پخت و پز و کار نيمه وقت و هزار جور حمالي ديگر همه به عهده ی دختر است
هفته ی پيش با همان دختر چيني دعوا کردم که اين چه وضعي ست درست کرده ای برای اين تنبل. اين همه کار نکن تا او هم به کار بيفتد. يک فصل با دعوا جوابم را داد که من دوست دارم برايش اين کارها را انجام بدهم تا او راحت باشد. با خود پسر دعوا و مرافعه کردم که بابا اين چه تنبل بازی ست که درآوردی؟ گفت خودش دوست دارد من هم مانعش نمي شوم
البته واقعأ با هم خوشند وگرنه تا به حال با هم دوام نمي آوردند. اما من مانده ام که زنان شرقي همه جا فرمانبرند و مردهای شرقي همه جا فرمانروا؟
نظرات