فيروزه‌ی ايراني، عقيق اسرائيلي

زمستان امسال که منصور (خواننده) آمده بود بريزبن (که درباره‌اش نوشته بودم) همينطور که روی صحنه داشت آواز مي‌خواند وعلاقمندانش هم جمع شده بودند دور صحنه يک جاهايي ميکروفن را مي‌گرفت به طرف علاقمندان دور صحنه که همان‌ها بخوانند. آن وسط‌های برنامه يک حرف خنده‌داری زد که گاهي به مناسبت‌هايي يادش مي‌افتم. به علاقمندانش گفت: "من باورم نمي‌شد اين جا هم که اينقدر دوره شما آهنگ‌های منو بلد باشيد". هر طرف اين حرف را که مي‌گيريد خنده‌دار از آب درمي‌آيد. همان شب هم کلي خنديديم بابتش.

حالا امروز يک چيزی ديدم و باز ياد حرف منصور افتادم گفتم جايش خالي‌ست که تعجب کند!

حدود يک ساعت که از بريزبن به طرف شمال رانندگي مي‌کنيد مي‌رسيد به يک شهرک توريستي در کنار اقيانوس آرام. اسم اين شهرک Mooloolabaست که يک اسم بومي استراليايي‌ست که البته معني‌اش را تحقيق نکردم ببينم چيست.


کنار ساحل پر است از فروشگاه‌های لباس که تا برويد توی‌شان و بياييد بيرون کمتر از 100 دلار تکانده نمي‌شويد آن هم گاهي بابت چيزهايي که قيمتش توی مثلأ بريزبن به نصف اين قيمت هم نمي‌رسد. حالا البته برای اين که بي‌انصافي هم نباشد فروشگاه‌های خيلي حسابي هم دارد که اصولأ آدم عاقل از همان بيرون‌ و خيلي غضبناک نگاه‌شان مي‌کند.

امروز وسط اين در و مغازه‌ها چشمم افتاد به يک فروشگاه اشياء هنری- تزئيني که آدم با دست پس مي‌زند و با پا پيش مي‌کشد که از زور کنجکاوی برود ببيند چه خبرهاست آن تو. توی يک قسمتي پر بود از انگشتر و گردنبند و گوشواره‌ که سنگ‌های قيمتي توی‌شان کار گذاشته بودند. عکسش اينجاست.


دو تای‌شان جالب بودند. آن اولي مربوط بود به يک سری انگشتر عقيق که خيلي شبيه به عقيق‌های خودمان در ايران بودند. ديدم روی يک تکه کاغذ کوچک نوشته شده "اسرائيلي". انگشترهای عقيق اسرائيلي بودند. نمي‌دانم آيا اصولأ توی اسرائيل هم انگشتر عقيق مثل ايران رايج هست يا نه؟ مثلأ کاربرد مذهبي دارد؟ خلاصه که خيلي شبيه بودند به انگشترهای عقيق خودمان توی ايران.

آن طرف‌ترش يک کره‌ی جغرافيايي گذاشته بودند که همه‌اش از سنگ بود. هر کشوری را با يک نوع سنگ معرفي کرده بودند. سنگ ايران "فيروزه" بود. لابد مي‌دانيد که بين سنگ‌های تزئيني همين سنگ فيروزه را به اسم سنگ ايراني مي‌شناسند بنابراين آن آدمي که کره‌ی جغرافيايي را ساخته بوده مي‌دانسته نقشه‌ی ايران را با چه سنگ زينتي درست کند. ديدم خيلي هم هنر به خرج داده و خليج فارس را هم درست و حسابي نوشته.


يک کمي که دقت کنيد چند نقطه‌ی فيروزه‌ای ديگر هم اين طرف و آن طرف هست، يکي‌شان تاجيکستان است درست در شمالشرق افغانستان و يکي ديگرشان در غرب چين است که خيلي کوچک‌تر است (به نظرم توی اين عکس‌ها خيلي خوب ديده نمي‌شود). اگر سازنده‌ی کره‌ی جغرافيايي آدم حرفه‌ای بوده باشد، که به نظرم بوده، اين جاها را هم درست نشانه‌گذاری کرده چون مثلأ اين منطقه‌ی چين همان استان "سين کيانگ" چين است که بسياری از مردمش فارسي حرف مي‌زنند و جالبش هم اين است که مسلمان‌هايش هم نمازشان را به زبان فارسي مي‌خوانند و از قضا کلي هم هنرهای تزئيني‌شان شبيه به ايران است. توی سفرنامه‌ی ناصر خسرو هم درباره‌شان يک اشاراتي شده که مربوط است به بازرگاناني که بين ايران و چين رفت و آمد مي‌کردند، و اگر اشتباه نکنم توی همان سفرنامه نوشته شده که اين بازرگانان که کالا مي‌بردند به چين شعر سعدی را هم زمزمه مي‌کردند، يعني فرهنگ ايران را هم منتقل مي‌کردند به چين.

خلاصه گفتم که باخبر باشيد اين جا هم که اينقدر دوره باز هم غير از آهنگ‌های منصور يک چيزهای ديگری هم بلدند!‌

نظرات

پست‌های پرطرفدار