هولوکاست يا سوگند پزشکي

اين را که مي‌نويسم هر عقيده‌ای که درباره‌اش داريد خيلي برايم محترم است، مگر اين که عقيده‌تان برسد به موضوع حذف فيزيکي يا انديشه‌ای ديگران.

مي‌دانيد که توی هر رشته‌ای بلاخره چهار تا آدم معتبر هست که مي‌شوند اعاظم آن رشته. توی موضوع علوم مغز و اعصاب هم بين آدم‌های معتبر بيشمار دو تا‌ی شان خيلي ديگر نظرشان از همه مورد قبول‌تر است. اين‌ نظرهايي که داده‌اند اعتبارشان از آزمايش کردن آمده و چون آزمايش‌های شان هم همه جای دنيا قابل انجام شدن هستند و فقط بايد دانش مرتبطش را آموخت بنابراين کسي در صحت نظر اين دو تا آدم ترديد ندارد، مگر اين که موضوعش خيلی نو باشد.

اسم اين دو تا دانشمند Sapolsky "ساپولسکي" و McEwen "مک ايون" است. خودتان که دنبال اين اسم‌ها را در گوگل بگيريد و فقط جلوی اسمشان بنويسيد Stress متوجه مي‌شويد چقدر در اين زمينه و ارتباطش با مغز و اعصاب کار کرده‌اند.

از جمله مقالات خيلي مهم اين دو نفر چند مقاله‌شان هست که به موضوع استرس در بازماندگان قضايای هولوکاست اختصاص دارد. البته در علوم اجتماعي و علوم انساني مي‌شود در اين که آيا هولوکاست جقدر واقعي بوده يا چقدر جدی بوده شک و ترديد کرد اما در علوم پزشکي که رد همه‌ی اين اتفاقات به شکل تغييرات گاهي غير قابل برگشت در بخش‌های مختلف مغز و بخصوص هيپوکامپ باقي مي‌ماند هيچ ترديدی نيست.

در واقع در علوم پزشکي نمي شود به همين راحتي منکر وجود چيزی شد و همين است که حالا در دنيا رشته‌های علوم آزمايشگاهي به کمک پليش آمده‌اند تا مثلأ بعد از وقوع جرم تا فيها خالدون آن را با استفاده از آثار فيزيولوژيکي بررسي کنند، به اين‌ها مي‌گويند "فورنزيک". مثال خيلي ساده‌اش که لابد مي‌دانيد اين است که وقتي يک آدمي را با سيانور مسموم مي‌کنند سيانور مي‌رود در موی سر قرباني جمع مي‌شود و از همين راه مي شود مقدار سم و زمان قوع جرم را تعيين کرد.

در مورد هولوکاست هم داستان به همين منوال است و مي‌شود آثار استرس را در لايه‌های مختلف هيپوکامپ که مستول حافظه‌ی زماندار است پيدا کرد. دو تا تصوير از سلول‌های هيپوکامپ را که مربوط به يک موش کيسه ‌دار است و خودم مغزشان را درست و راست کرده‌ام و عکسشان را گرفته‌ام مي‌گذارم که ببينيد همين کار را مي‌شود بعد از مرگ يک انسان هم در مورد او انجام داد و سوابق فشارهای عصبي را در زمان‌های متفاوت روی زياد و کم شدن تعداد سلول‌های مغز او محاسبه کرد.

علاوه بر اين از روی ميزان ترشح هورمون‌ها و آثار هورموني توی بدن هم مي‌شود به همين نتيجه رسيد. يک نمونه‌ی ديگر هم مي‌گويم که حتمأ مي‌دانيد. اگر يک جای بدن‌تان زخمي بشود سلول‌های ايمني مي‌آيند و شروع مي‌کنند همانجا تجمع کردن و بعد از مدت‌ها محل زخم کهنه مي‌شود و اثرش مي‌ماند. اين همان واکنش هورموني بدن به زخم بوده که منجر شده به فعال شدن سيستم ايمني و بعد هم آمدن سلول‌های سفيد خوني به محل زخم و باقي قضايا. يعني تا صد سال ديگر هم مي‌شود اثر يک جراحت را روی پوست بدن ديد و سابقه‌اش را پيدا کرد.

حالا همه‌ی‌ اين روضه‌ها را که خواندم منظورم اين بود که وقتي وزارت امور خارجه ايران مي‌خواهد کنفرانس برگزار کند که ببينند اصلأ هولوکاست وجود داشته يا نه تقريبأ يک بخش از دانش بشری را دارد ناديده مي‌گيرد که اتفاقأ از همان دانش بشری هم خودشان دارند در کشف جرم استفاده مي‌کنند. حالا اگر کنفرانس‌شان اين بود که ببينند واقعيت هولوکاست چقدر گستردگي داشته باز آدم پيش ذهن خودش مي‌توانست يک علامت سوال بگذارد برای هولوکاست اما اين که اصلأ وجود نداشته با معيارهای آزمايشگاهي اصلأ قابل بحث نيست.

مي‌دانيد گاهي فکر مي‌کنم همين پزشکاني که به هر حال در هيئت حاکمه‌ی جمهوری اسلامي هستند و خوب اين حرف‌های پزشکي را مي‌فهمند دارند بر خلاف سوگند پزشکي که ياد کرده‌اند عمل مي‌کنند. اين‌ها يا بايد به سياست رسمي جمهوری اسلامي پايبند باشند و دست از پزشکي‌شان بکشند يا بايد دودوزه بازی کنند و در محافل علمي بخندند به رئيس رؤسای خودشان و در محافل سياسي قربان صدقه‌شان بروند.

نظرات

پست‌های پرطرفدار