خانه‌ی ايده‌ال

خيلي خوش نيامديد و آتش به خانه‌تان بيفتد!

يک دوستي اين تابلو بالا را زده به در خانه‌اش. با خود صاحبخانه داشتيم خفه مي‌شديم از خنده. حالا چرايش را مي‌فهميد. فقط از در ورودی تا ميانه‌ی خانه را برايتان نمايش مي‌دهم.

اين که مي‌بينيد مثلأ ميز کار است.

اين هم کنار ميز.

و اين هم زير ميز.

حدس مي‌زنيد چه چيزی روی ميز کار از ديدتان پنهان مانده؟ يک راهنمايي تصويری:

يک نگاه دقيق‌تر از آنچه از ديدتان پنهان مانده.

بله حدس‌تان درست است. يک لپ تاپ آن زير است که ماوس آن فقط ديده مي‌شود. خوب، شما اگر بخواهيد از خواب بيدار بشويد ساعت‌تان را کجا مي‌گذاريد؟ در اين خانه ساعت برقي که راديو هم دارد را گذاشته‌اند زير ميز و برای اين که خيلي به موقع بيدار بشوند سه شاخه‌ی ساعت را هم از برق کشيده‌اند. بنابراين اساسأ موضوع ساعت و زمان واين‌ها منتفي شده.

پس چطور بايد از خواب بيدار شد؟ با نور آفتاب. و برای اين که آفتاب حتمأ حتمأ بيدار باش را بزند پرده‌ها از جا درآمده‌اند، در واقع پرده‌ها از بيخ از جا درآمده‌اند. اين هم گيره‌های پرده جهت اطلاع شما. تازه آن طرف‌تر هم چند کپه‌ی ديگر از اين گيره‌ها بود.

در اين خانه برای مطالعه‌ی قبل از خواب در روی ميز پاتختي به جای يک چراغ مطالعه دو تا از اين وسايل به درد بخور هست. اگر گفتيد کجا هستند؟

حالا نشاني‌های تصويری دقيق‌تر برای اين که بدانيد چراغ‌ها چقدر در جای درستي قرار گرفته‌اند. اين اولي،

اين هم دومي.

صبح که مي‌رويد بيرون پول يادتان نرود. کيف پول خرد اين جاست:

نشاني دقيق‌تر برای اين که کيف پول خرد را گم نکنيد.

برای اين که حوصله‌تان سر نرود مي‌توانيد مجله و روزنامه بخوانيد. از تاريخ مطبوعات شروع بفرمائيد.

البته مي‌توانيد تلويزيون يا ويدئو هم تماشا کنيد. دستگاه‌های کنترل از راه دور اين جا هستند، يکي‌شان پشت و رو افتاده. ضمنأ برای اين که زيبايي‌های خانه دو چندان بشود يک عدد آباژور هم در اينجا وجود دارد. اگر در حين تماشای تلويزيون هوس لباس شستن هم بهتان دست داده گيره لباسي هم از پيش آماده شده. اگر فيلم سه بعدی درباره‌ی زندگي آبزيان هم مي‌بينيد دو قطعه صدف اين جا هست که مي‌توانيد دستتان بگيريد و از طبيعت لذت ببريد.

حالا برويم روی بالکني که دنيا را سياحت کنيم. بفرمائيد فعلأ صندلي.

اين مادر مرده هم جای ماهي قرمز بوده، يک زماني، و بعد تبديل شده به گلدان و بعد شکسته شده و بعدأ قرار است همينطور که در بالکني‌ست خودش پودر بشود و باد ببردش.

از قرار اطلاع يک آدمي از حدود يک ماه پيش دو بار آمده ميهماني به اين خانه. هر دو بار هم سيگار کشيده، دو نوع مختلف هم کشيده. بعد زيرسيگاری پر شده.

و بعد خاکسترها داشته‌اند از زيرسيگاری هم بيرون مي‌زدند و باد خاکسترها و بوی سيگار را مي‌آورده توی خانه. راه حل درمان اين مشکل اين بوده که يک ظرف پيرکس را وارونه بگذارند روی زيرسيگاری.

جهت اطلاع‌تان يک جعبه‌ی سرگرمي در کنار بالکني هست که شامل مقدار زيادی چيزهای به درد بخور است. شامل يک گلدان خشک شده، يک سطل و فعلأ تا جايي که چشم مي‌بيند يک گيره‌ی لباس.

حالا سطل را وارونه مي‌کنيم ببينيم چه چيزی تويش هست. سه تا هسته‌ی هلو که خشک خشک شده‌اند، به نظرم يک سالي مي‌شود آنجا هستند.

حالا سطل را برمي‌داريم که آن چيز سفيدی که از دور ديده مي‌شود را ببينيم. اين جاست که پايه‌ی صندلي را پيدا مي‌کنيم که همينطور مانده است که بسپارندش به موزه‌ی لوور.

من و صاحبخانه خفه شده بوديم از خنده.

نظرات

پست‌های پرطرفدار