انعطاف و واماندگي
فکر مي کنم هم امريکا و هم حکومت ايران زمان خوبي را برای اعلام مذاکره انتخاب کرده اند، زمان تعطيلات که دلمشغولي ايراني به ديد و بازديد سال نو هست و امسال هم که اربعين با تعطيلات عيد تلاقي کرده و تقريبأ از صبح تا شب همه در فکر و ذکر غير سياسي هستند، هم جمهوری اسلامي و هم امريکا برای اين که از تک و تا نيفتند گفته اند که مذاکره محدود است به موضوع عراق
همان سالي که حجاريان هم ترور شد اهل مطبوعات که احتمال استفاده نظامي ها از تعطيلات عيد برای چيزی مثل کودتا را مي ديدند تصميم گرفتند به نوبت روزی يکي دو تا روزنامه را منتشر کنند، بنابراين نفس تعطيلات نوروزی جای همه جور مانوری به جمهوری اسلامي مي دهد منجمله انداختن تيله ی گفتگو با امريکا به ميدان جامعه. اما يک نکته هم ماند که فکر مي کنم اصلاح طلب ها حداقل به دست خودشان جمعشان را به نفع راستي ها تکه پاره کردند
حالا که اصلاح طلب ها در حکومت نيستند جا داشت از همان الگوی عباس عبدی در گفتگو با امريکايي ها استفاده کنند، در حالي که نه تنها چنين استفاده ای نکردند بلکه افشاری و عطری را هم خودشان از حيز انتفاع ساقط کردند. اتفاقأ بايد تعجب کرد که چطور اصلاح طلب ها و بيش از همه مشارکتي ها متوجه نشدند که راستي ها به راحتي مي توانند هر تابويي را ناديده بگيرند، بلکه از بينش هم ببرند. جواد لاريجاني در همان بحبوحه ی انتخابات با نيک براون مذاکره کرده بود، معمولأ هم ورد زبانش اين است که اگر لازم باشد با شيطان هم مي نشينيم و مذاکره مي کنيم. بنابراين اصلاح طلب ها حالا يا بايد بشوند کاسه ی داغ تر از آش و هر گونه مذاکره را تقبيح کنند، که آنوقت بايد خودشان هم چوبش را بخورند و يا بايد بپذيرند که جناح مقابلشان برود مذاکره کند، امتياز بگيرد و ضمنأ جبهه ی اصلاح طلبي هم از قبل تقبيح شدن کار افشاری و عطری شکاف بردارد که برداشته است. دو جای ديگری هم راستي ها با زيرکي به از هم گسيختگي اصلاح طلب ها کمک کردند آن هم مربوط به بحث خروج از حاکميت عباس عبدی و مانيفست جمهوری خواهي اکبر گنجي بود
هر دوی اين موضوعات با سکوت طولاني مدت اصلاح طلب ها همراه شد که مي خواستند خودشان را معتقدتر از راستي ها نسبت به آرمان های انقلاب نشان بدهند در حالي که انقلاب خيلي بيشتر از اين ها به سياستمدار احتياج دارد. برای من دارد مثل روز روشن مي شود که چرا اجازه داده بودند آن مانيفست از زندان به بيرون درز پيدا کند در حالي که اين ها راه ورود دارو را هم بسته بودند. در تمام اين مدتي که گنجي در زندان بود مانيفست جمهوری خواهي مثل يک سم مهلک در شيشه نگه داشته شده بود، خروج از حاکميت را هم که اساسأ منتفي دانسته بودند. اصلاح طلب ها هم در محکوم کردن ضمني و تلويحي هر دوی آن ها هم کوتاهي نکردند. بنابراين عبدی و گنجي را وادار کردند که يکه و تنها بروند و خودشان را به آب و آتش بزنند، حکومت را از بالا تا پائين به نقد بکشند و تاوان حرف هايشان را هم پس بدهند
آخرين بندی که اصلاح طلبان به سرپرستي آقای شيرزاد به آب دادند به هوا فرستادن افشاری و عطری بود. حالا يا بايد اصلاح طلب ها بروند بنشينند به جای راستي ها و شروع کنند به بد و بيراه گفتن به امريکا و يا منتظر باشند بلاخره پای راستي ها برای ديدار رسمي از امريکا هم باز بشود، که مي شود. مي دانيد دنيای غرب اتفاقأ به دنبال آدم های معامله گر بيشتر مي گردد تا آدم هايي که از هر طرف که نگاهشان کنيد يک شکلند و دائمأ يک جور حرف مي زنند. حداقل تجربه ی اين چند ساله نشان داده که راستي ها دنيا ديده ترند و بر خلاف ظاهرشان که مطمئنم آن را هم تغيير مي دهند بلدند چطور با دشمنان قدرتمندشان معامله کنند و دشمنان ضعيفشان را بزنند زمين و نگذارند نفس بکشند
بگذاريد خودمان را بگذاريم به جای آدم های خيلي معمولي (ما خودمان معمولي هستيم)، اين هايي که زندگي شان با ايئولوژی نمي چرخد. واقعأ اگر همين زندگي غير ايدئولوژيک مردم بهبود نسبي پيدا کند فکر مي کنيد نارضايتي ها کم نمي شود؟ هر آدمي مي تواند بفهمد قشر عظيمي از مردم نه تنها ايران بلکه همه دنيا هم نگاهشان به زندگي ايدئولوژيک نيست و فقط به دنبال لذت بردن از آن هستند. آزادی هم گاهي معنايش مي شود آزادی لباس پوشيدن و موسيقي. اين ها در مقابل حکومت کردن که چيزی نيستند. همين الان در ايران هر دوی اين ها هست. پذيرفته هم شده. مثل همين حرفي که کروبي زده در دفاع از تلويزيون ماهواره ای اش که: "يكي از استدلالهاي آنها اين بود كه اگر ماهواره وارد خانهها شود خانوادهها را به سمت ديگري ميبرد. ما گفتيم اين چه حرفي است كه ماهواره كه وجود دارد خيليها هم دارند". کمي فضای بازتر در ايران که يعني شل تر شدن گره ی روسری ها و کم و بيش حذف آن در نسل بعدی و برگزاری موسيقي پاپ، اين ها همه را ساکت مي کند و آرمانگراها را مي راند به گوشه. همين گروه سختگير احمدی نژاد هم سرشان را مي کوبند به سنگ و آنوقت حکومت يک دست در اختيار سياستمدارهای معلمله گر قرار مي گيرد
تعارف نکنيم، وقتي مي شود برای رفسنجاني آن طوری تبليغ کرد که حالا يک نمونه از عکس هايشان اين است طبيعي است که برای حفظ کل نظام به قول جواد لاريجاني مي شود با شيطان هم مذاکره کرد. مي دانيد اصلاح طلب ها بلد نيستند معامله کنند، بيخود هم دم نزنند که ما دنباله روی راستين امام خميني هستيم. او هم با ولايت مطلقه دست حکومت اسلامي را برای معامله کردن برای حفظ حکومت باز گذاشت. بسيار هم چيره دستي کرد. با همين ولايت مطلقه مي توان نماز و روزه را هم اگر ضرورتش ايجاب کند تعطيل کرد. اگر منصفانه نگاه کنيد مي بينيد خيلي بيشتر از اين ها توانايي در حکومت ايران وجود دارد که منعطف باشد در مقابل دنيا. حالا ببينيد اين ها چقدر راحت انعطاف به خرج مي دهند. آن هايي هم که منعطف نيستند دروازه ی مملکت برای خروجشان باز است. شاه هم وقتي حزب رستاخيز را راه انداخت اعلام کرد هر کسي نمي پذيرد گذرنامه بگيرد و برود خارج، مثل همين حالا
البته معامله گرها مي دانند چطور در فراز و نشيب قدرت ها خودشان را حفظ کنند. به اين مي گويند انعطاف معامله گرها و واماندگي آرمانگراها
نظرات