تو کجايي هستي؟
ديروز اواخر کلاسم در آزمايشگاه يک خانمي با قيافه ی آسيايي ها (که اينجا معني اش مي شود صورت گردهای چيني، ژاپني و مابقي)آمد و سراغ تکنيسين آزمايشگاه را گرفت. دفتر او را نشانش دادم و رفت، من هم رفتم سراغ کارهای دانشجوها. يک ربعي گذشت تکنيسين آزمايشگاه آمد که چيزی از روی يکي از ميزها بردارد، گفتم آن خانمي را که با تو کار داشت ديدی؟ گفت ديدم، همشهري خودت است. گفتم اين که به ايراني ها نمي خورد. گفت ولي ايراني ست
ديدم خيلي عجيب شد که اصلأ قيافه اش نمي خورد که ايراني باشد ولي انگار هست. گفتم مي شود بيايم ببينم کيست؟ گفت بيا. نمره های دانشجوها را دادم و رفتم دفتر تکنيسين. فارسي سلام کردم آن خانم هم فارسي جواب داد، خيلي جالب شد. گفتم کجايي هستيد گفت افغاني ام اما چون چندين سال ايران بوديم بيشتر خودم را ايراني مي دانم و ايراني معرفي مي کنم. خلاصه زديم به فارسي حرف زدن. چند سالي ايران بوده اند و بعد که اين طرح های بازگشت مهاجران اجرا شده با خانواده اش برگشته بودند به مزار شريف. تا ايران بوده نمي توانسته برود مدرسه چون دولت ايران اجازه نمي داده و در خانه درس مي خوانده، تا ديپلم را خودش با کمک اين و آن خوانده بوده و بعد که برگشته مزار شريف امتحان داده و ديپلم گرفته. بعد هم از طريق کمک های سازمان های بين المللي آمده اند با خانواده به استراليا. اين جا رفته دو سالي مدرسه ی زبان و بعد پذيرش دانشگاه گرفته در رشته ی زيست-پزشکي و حالا آمده به گريفيث. مي گفت چون خودش درس خوانده پايه اش در بعضي زمينه ها خوب نيست و آمده بود تا از تکنيسين آزمايشگاه کمک بگيرد برای درس شيمي
از شانسش دو تا ازدخترهای ايراني همين رشته را خوانده اند و سال بالاتری او هستند. دخترها را پيدايشان کردم و به هم معرفي شان کردم. چند تا از بچه ايراني ها هم پيدايشان شد که همگي با او آشنا شدند. گفتيم نگران نباش هر چه از دستمان بربيايد برايت انجام مي دهيم که عقب نيفتي
وقتي خودش را ايراني معرفي مي کند چرا از ما کم لطفي ببيند
اين از افغان ها، آنوقت پارسال يک پسر بحريني آمده بود کلاس من. فاميلش يک چيزی بود در مايه های علي زاده يا ابراهيم زاده. بهش گفتم فاميلت ايراني است داشت خودش را جر و واجر مي داد که اين فاميل من اصلأ عربي ست. اين هم از عرب جماعت
نظرات