آقای شيرزاد همان نوشداروتان بس بود
کتاب "اسرار هويدا" که منتشر شد نشان داد عباس ميلاني علاوه بر اين که شور انقلابي آدم های درگير در انقلاب را دارد نقد مي کند و حرف های متعاقب آن رفتار انقلابي را به خوانندگانش گوشزد مي کند اين را هم مي خواهد بگويد که در جامعه ی انقلابي آن روزها هيچ مديريت مشخصي برای هيچ کاری نبوده و همه همه کاره بودند و راه حلشان يکتا بوده. يعني هويدا معروفترين آدمي بود که از قبل همين راه حل های انقلابي اعدام شد اما معلوم نيست چقدر آدم ناشناس ديگر حتي به دليل اختلافات شخصي و با برچسب ضدانقلابي توسط مخالفانشان کشته شدند
جالبترين بخش کتاب درباره ی تحويل دادن پنهاني جنازه ی هويدا توسط رئيس پزشکي قانوني به خانواده اش و اعلام ناپديد شدن جنازه با توسل به بهانه ی دزديده شدن آن توسط اسرائيلي ها ست. يعني آن خرابکاری اعدام انقلابي با بهانه ی دزديده شدن جنازه ماله کشي شد
اين شور انقلابي بي مدير و مدبر حالا در درون خودش يک حاشيه هم پيدا کرده. اين حاشيه ی دروني عبارت است از اين که گروهي از انقلابيون در نقش متعادل تری دارند خودنمايي مي کنند که نشان بدهند اين ها ترمز مديريتي ی آن بخش هنوز هيجان زده هستند. اما بدبختانه چون اين حاشيه از همان پشتوانه ی انقلابيگری سيراب مي شود و اساسأ هنوز در همان ژانر انقلابي دارد زندگي مي کند هرگز نتوانسته خودش و آن گروه خروشان انقلابيون را نقد کند و تا بن داستان را بکاود و آخر سر بگويد راه درست چيست و چگونه بايد از انقلابيگری دست کشيد و به بازسازی جامعه ی بعد از انقلاب رسيد. همين هم هست که وقتي قرار است اين گروه حاشيه ای که حالا اسمشان اصلاح طلب است نظری درباره ی يک موضوع خاص بدهد بعد از کلي صحن و سفره چيدن باز هم همان حرف های بخش انقلابي را مي زند و در همان جايي که آن انقلابيون ايستاده اند مي ايستد و جلوتر هم نمي رود، راه حلشان هم همان است که خودشان فکر مي کنند درست است ولو غلط بودنش اظهر من الشمس باشد، نمونه اش همين نوشته ی احمد شيرزاد در نقد ديدار افشاری و عطری با سناتورهای امريکايي ست
شيرزاد مي نويسد: ما هرگز نيروهاي سخيف و بي هنري كه از شعار "مرگ بر آمريكا" براي خود "نان داني" درست كرده اند و مواضع ضدآمريكايي براي آنها يك اداي كليشهاي و تكراري است را نميتوانيم واجد اصالت سياسي تشخيص دهيم (اين ها همان حاشيه ای ها هستند). در عين حال نه اكنون و از سر استيصال در پرونده هسته اي، بلكه از آن زمان كه در مجلس بوديم به صراحت و روشني از برقراري روابط شفاف و ديپلماتيك و گفتگوي آبرومندانه با دولت ايالات متحده دفاع ميكرديم و حتي پيشنهاد داديم كه در گام نخست ارتباط متقابل ميان نمايندگان مجلس ايران و مجالس آمريكا در دستور كار قرار گيرد (يعني همان هايي که به هر حال از سد شورای نگهبان رد شدند و رفتند به مجلس، مگر آدم غيره هم بوده در مجلس؟). اما ميان يك رابطه رسمي و ديپلماتيك كه در آن مقامات رسمي يك كشور با حفظ شأن و حرمت ملت ايران با همتايان خارجي خود ارتباط برقرار ميكنند با ديدار و گفتگويي كه از موضع غيرمسئول و بر سبيل بيان دردها و مشكلات مردم ايران در جمع كساني كه در تاريخ 50 ساله ايران و منطقه، قطعا خودشان مسئول بسياري از آن دردها هستند، تفاوت از زمين تا آسمان است
يعني هنوز ايشان معتقدند که تنها آن ها هستند که مي دانند چه راهي به عزت و حرمت ملت ختم مي شود و مابقي هر چه هست همه درد دل کردن است. پاسخ های محتمل را هم با اين که آن ها 50 سال توليد زحمت کرده اند برای ايران جواب داده اند. يعني هنوز ما همان انقلابيوني هستيم که بر سر حرف اول ايستاده ايم و خودمان هم نمي دانيم گفتگوی آبرومندانه يعني چه نوع گفتگويي. واقعأ خوب بود آقای شيرزاد حالا که شده اند منتقد لطف کنند و اين گفتگوی آبرومندانه را هم معنا کنند که ما آدم ها بفهميم کار افشاری و عطری با چه مبنايي آبرومندانه نبوده؟
مي دانيد حرف شيرزاد از همان سطح نازلي گفته مي شود که حرف های احمدی نژاد. احمدی نژاد هم مي گويد اسرائيل بايد از بين برود بعد مي ماند که با آدم هايش چه کنند. شيرزاد هم مي گويد اين ها بدند و ما بايد آبرومندانه با آن ها گفتگو کنيم ولي مي ماند که آبرومندانه اش چگونه است؟
مي دانيد همين که شيرزاد مي گويد راه حلش دست ماست و نه ديگران مثل هماني است که خلخالي گفت راه حلش دست من است و در زندان را بست، تلفن ها را کند و شليک کرد. آقای دکتر شيرزاد شما که در مجلس بوديد و دست آخر به همان نتيجه ای رسيديد که از اول بايد مي رسيديد. به همه جور حکم حکومتي هم که تن داديد. باز هم بايد به ساز شما برقصيم؟ يعني شما اين همه عقل جمعي را هنوز هم در شکل عقل همين خودتان مي بينيد؟ چرا يک مدتي نگاه نمي کنيد ببينيد همين افشاری و عطری چه در چنته دارند. زندان که رفته اند، سواد هم که دارند، ديگر چه چيزی کم دارند که شما بيشترش را داريد. همينقدر که اين ها حکم حکومتي را نپذيرفتند و بابتش زندان رفتند نشان مي دهند عاقل تر از شما هستند. اصلأ از کجا مي دانيد که اين ها رفته اند به وطن فروشي که اين همه بارشان کرده ايد؟ حقيقتش شما هم با آن مجلس رفتنتان خيلي هم وطن پرست نبوده ايد، البته به مباني عقيدتي بيشتر خدمت کرده ايد تا به ايران
شما را همان بس که نوشداروی تحصن تان بعد از مرگ سهراب آمد

نظرات

پست‌های پرطرفدار