امامزاده عمه خوشحال

آب و هوای ايران گرم و خشک است و کنار جاده‌ها و بيابان‌ها محل سبز شدن يک باره‌ی امامزاده‌هايی‌ست که مدتی بعد هم چپ و راست شروع می‌کنند به شفا دادن.

منتهای مراتب يک کمي که دقيق می‌شويد سبز شدن امامزاده‌ها را جاهای ديگر دنيا هم می‌بينيد. مثلأ چون در استراليا ساحل زياد پيدا می‌شود بنابراين امامزاده‌ها به جای توی بيابان در کنار ساحل سبز می‌شوند. حالا يک نمونه‌ی خيلی جديدش را خدمتتان معرفی می‌کنم که ببينيد.

خوب اين ساحل را ببينيد.


اين سمت چپ ساحل.


اين هم سمت راست ساحل.


خوب که سمت چپ را نگاه کنيد آن دور دورها يک گنبد و بارگاه مختصر می‌بينيد. جلوتر می‌رويم که خوب ببينيد.



صاحب اين مجموعه زيارتگاهي يک خانمي‌ست که اسمش "عمه" است که خودتان می‌بينيد توی عکس پايين. منتهای مراتب اين عمه خانم با وجود رنگ و لعاب تشکيلاتش اصولأ خيلي هم محل تردد آدم‌های مريض احوال نيست بلکه آدم‌ها در حالي که حالشان خيلی خوش است گذارشان به اطراف "عمه" می‌افتد، که خود من هم در زمان عبور از محل زيارت همين اوضاع را داشتم. در نتيجه به جز چند تا تکه خرت و پرت چيزی از ماترک دنيا نصيب بارگاه "عمه" نشده. نه اشکي نه آهی. خود "عمه" را هم که می‌بنيد به پهنای صورتش دارد می‌خندد. حتی آدم را شک برمی‌دارد که نکند "عمه" دارد به زوارش می‌خندد! بنابراين اسم اين امامزاده می‌تواند امامزاده "عمه خوشحال" باشد، فلذا برای رو کم کنی از انواع بد حال‌شان.


دليل اين که می‌گويم آدم مريض احوال سراغ ايشان نمی‌آيد مربوط است به سنگ نوشته‌های اطراف زيارتگاه. روی سنگ‌های اطراف کلي نوشته در وصف زندگي کردن وجود دارد که معنی‌اش اين است که زوار "عمه خوشحال" خيلی هم اميد به زندگی داشته‌اند. از روی تاريخ نوشته هم می‌شود حدس زد که امامزاده "عمه خوشحال" خيلي جديد است. حالا اگر در آينده گذارم به اين منطقه افتاد و تفاوتی در گنبد و بارگاه ديدم معلوم می‌شود تلاش متوليانش به نتيجه رسيده.


يک چند صد متر آن طرف‌تر از بارگاه "عمه خوشحال" يک مجموعه فروشگاه و رستوران هست که با توجه به تخصص امامزاده "عمه خوشحال" در امور دنيوی، اين فروشگاه‌ها و رستوران‌ها هم به جای آويزان کردن تسبيح و فروش انگشتر عقيق و گلاب صاف زده‌اند به آخر امور دنيوی و يا مردم را ماساژ می‌دهند يا تزئينات رستوران‌شان همه‌اش با آلات موسيقي و بزن و برقص است. هر مدل نوشيدنی مجاز و غير مجاز هم که هوس کنيد در آن‌ها پيدا می‌شود.


يک نکته‌ی خيلی خيلی جالبش هم اين است که بر خلاف گنبد و بارگاه‌‌های متداول و مراکز خريد و فروش اطراف‌شان که مصرف انرژی‌شان سر به فلک می‌زند چون پر از چراغ و نورافکن است در مورد امامزاده "عمه خوشحال" فقط يک جاشمعي کوچک وجود داشت و باقی‌اش هم که از مصالح ساختماني خانه‌های اطراف بود که لابد برای بازيافت ريخته بودند پای دم و دستگاه "عمه خوشحال". رستوران‌های اطرافش هم همانطوری که از مدل سقف‌شان می‌بينيد از نور خورشيد برای روشنايي استفاده می‌کنند.
می‌دانيد، گاهی آدم فکر می‌کند کاش توی قرن جديد از اين مدل امامزاده عمه خوشحال‌های بازيافتي زيادتر بود.

نظرات

پست‌های پرطرفدار