زندگی زمينی با مه و 45 درجه
خوب يک کمی حرف از زندگی زمينی.
بعد از دو سه روز باران که به قول مولوی "... کشت مرا"، امروز يک مه درست و حسابی شده بود که رسمأ اينجانب را شهيد کرد. در اين مواقع آدمی مثل من که از انواع متداول روی زمين است هوس میکند برود روی يک نقطهی بلند و توی آرامش بنشيند و دنيا را سياحت کند. ديدم اين طوری که دارد پيش میرود بايد بروم ولو ده دقيقه هم که شده همين کار را بکنم ... خوب رفتم ... جایتان خالی که يک کمی آرامش را تجربه کنيد.
داشتم میآمد به طرف دانشگاه توی هوای مه آلود يک موسيقی گذاشتم از محسن نامجو، از همانهايی که تازگی شنيدمشان و تازگی داشت برايم، صدايش را هم گذاشتم روی 45. پنجرههای ماشينم را هم باز کردم توی ترافيک. به نظرم دو سه تا تلفات داد توی ماشينهای کناری چون سه تا دختر و دو تا پسر جداگانه با صدای بلند توی ترافیک گفتند ما داريم گوش میديم و خيلي لذت میبريم صدايش را زياد کن. احتمالأ هر شش نفرمان در حال صعود به آسمان بوديم.
آمدم اتاقم ديدم يک کارت دعوت عروسی روی ميزم هست. مال همان دختر کرهایست که همکار هستيم. اين ماه مراسم عروسیاش است و لطف کرده و کارت عروسیاش را آورده برايم. عروسی در کره جنوبیست و حتمأ نمیتوانم بروم ولی همين که آدم توی ذهن يک آدم ديگریست کافیست.
گاهی همين کافیست واقعأ.
خلاصه که آدم توی مه صبحگاهی برود روی یک بلندی و موسيقی را با بلندی 45 درجه گوش بدهد کلی عوارض جانبی دارد. يک وقت ديگری هم موسيقی را با 45 گوش داده بودم که باز عوارض جانبی داشت.
خوب من اسمش را میگذارم زندگی زمينی، درست همين که ميسی هيگينز میگويد Life is Peachy.
بعد از دو سه روز باران که به قول مولوی "... کشت مرا"، امروز يک مه درست و حسابی شده بود که رسمأ اينجانب را شهيد کرد. در اين مواقع آدمی مثل من که از انواع متداول روی زمين است هوس میکند برود روی يک نقطهی بلند و توی آرامش بنشيند و دنيا را سياحت کند. ديدم اين طوری که دارد پيش میرود بايد بروم ولو ده دقيقه هم که شده همين کار را بکنم ... خوب رفتم ... جایتان خالی که يک کمی آرامش را تجربه کنيد.
داشتم میآمد به طرف دانشگاه توی هوای مه آلود يک موسيقی گذاشتم از محسن نامجو، از همانهايی که تازگی شنيدمشان و تازگی داشت برايم، صدايش را هم گذاشتم روی 45. پنجرههای ماشينم را هم باز کردم توی ترافيک. به نظرم دو سه تا تلفات داد توی ماشينهای کناری چون سه تا دختر و دو تا پسر جداگانه با صدای بلند توی ترافیک گفتند ما داريم گوش میديم و خيلي لذت میبريم صدايش را زياد کن. احتمالأ هر شش نفرمان در حال صعود به آسمان بوديم.
آمدم اتاقم ديدم يک کارت دعوت عروسی روی ميزم هست. مال همان دختر کرهایست که همکار هستيم. اين ماه مراسم عروسیاش است و لطف کرده و کارت عروسیاش را آورده برايم. عروسی در کره جنوبیست و حتمأ نمیتوانم بروم ولی همين که آدم توی ذهن يک آدم ديگریست کافیست.
گاهی همين کافیست واقعأ.
خلاصه که آدم توی مه صبحگاهی برود روی یک بلندی و موسيقی را با بلندی 45 درجه گوش بدهد کلی عوارض جانبی دارد. يک وقت ديگری هم موسيقی را با 45 گوش داده بودم که باز عوارض جانبی داشت.
خوب من اسمش را میگذارم زندگی زمينی، درست همين که ميسی هيگينز میگويد Life is Peachy.
نظرات