روزگار آقای ايکس

سال‌ها قبل چهار تا از دندان‌های آقای ايکس نياز به تعميرات اساسي پيدا کردند.

نه، بهتر است مقدمه‌ اين طور باشد که، دور از جان شما، دندان‌های آقای ايکس از دوران بچگي‌اش همينطور زير دست دندانپزشکان مختلف بوده و در نتيجه حالا ايشان به قدر کافي با ادوات و مصالح اين کار آشنايي دارند. مي‌شود گفت بعد از اين همه سال مرارت و درد کشيدن خود آقای ايکس هم يک پا دندانپرشک تجربي شده.

در سال‌هايي که آقای ايکس خيلي هم به بهداشت دهان و دندانش رسيدگي مي‌کرد و جز خم کردن بعضي مفتول‌های نازک برای امور هنری کار بيشتری از دندان‌هايش نمي‌کشيد ناگهان متوجه شد که گاهي بفهمي‌ نفهمي يک درد جديدی به مجموعه دردهای دنداني ايشان اضافه شده است.

آقای ايکس چند وقتي به روی خودش نياورد و به کار خودش ادامه داد. ولي‌ از آنجايي که درد هم به کار خودش ادامه داد بلاخره در يک توافق دو نفره دندان‌های آقای ايکس در معرض ديد يک دندانپزشک جديد قرار گرفت.

آقای ايکس يک سعادت دنيوی دارد که همانا عبارت است از دوست شدن با مردم، حتي وقتي دهانش باز است و امکان حرف زدن ندارد. خيلي مايه‌ی خجالت آقای ايکس است که فکر کند دندانپزشکي که از بذل جان و وقت خود دريغ نکرده برای ترميم خرابي‌هايي که آقای ايکس از خودش به جا گذاشته همينطور که دارد کار مي‌کند از لذت همصحبتي با يک آقای ايکس خوب بي بهره باشد. و همين شد که آقای ايکس با استفاده از دست و چند صدای خيلي ابتدايي نظير اَ اَ يا ئه ئه و گرد کردن چشم راه تازه‌ای برای گفتگو با دندانپزشک محترم پيدا کرد. آنقدر که اين همصحبتي با دهان باز به گفتگوهای سياسي، هنری، اجتماعي و ساير زمينه‌ها کشيده مي‌شد و گاه نتايج خيره کننده‌ای هم به همراه داشت.

به نظر آقای ايکس همه‌ی اين مسلک دوست يابي يک طرف اما وجدان کاری يک طرف ديگر. خوب البته آقای ايکس خودش خيلي به وجدان کاری اهميت مي‌دهد و گاهي کشمکش بر سر وجدان کاری نتايج وخيمي برايش به بار آورده. منتها دندانپزشکي که سرگرم کار است درست مثل راننده‌ای‌ اتوبوسي‌ست که پشت فرمان نشسته و اگر آدمي که روی صندلي کناری نشسته شروع کند به زيادی خنداندن آقای راننده طولي نمي‌کشد که اتوبوس چپه مي‌شود و اشک خنده تبديل مي‌شود به اشک ماتم.

آقای ايکس هم از روی شواهد و قرائن مطمئن است که آقای دندانپزشک در يکي از پيچ‌های جاده از زور خنديدن دو تا دست انداز را نديده بوده و دو سه تا عيب و ايراد اساسي به چرخ‌ها وارد شده. خوب حق هم داشته چون آدم يا مي‌تواند توی دهان مردم را نگاه کند و با مته‌ی دندانپزشکي کار کند يا تمام دم و دستگاه کارش را بگذارد کنار و از زور خنده راه بيفتد توی مطب. تازه که آقای ايکس با دهان باز و چهار تا اَ اَ و ئه ئه داستان تعريف مي‌کرده.

شواهد مورد نظر اين بوده که پس از مدتي که بلاخره کار دندانپزشک به پايان رسيده خود همين ايشان اعلام کرده بوده که هر جای کار ايراد داشت تشريف بياوريد بدون مزد اصلاحش مي‌کنم. يک جورهايي که آقای ايکس دو باری برای ترميم ورآمدن روکش دو تا از دندان‌هايش به دندانپزشک مراجعه کرده بود و هر بار هم ترميم دندان‌ها با خنده و شادی به پايان رسيده بود.

آقای ايکس در روزهای گذشته شاهد ورآمدن مجدد يکي از روکش‌های قديمي شده و البته از آقای دندانپزشک هم خبری نيست. در نتيجه آقای ايکس روکش دندان را گذاشته توی کيف پولي‌اش که يک فکری به حال آن بکند.

حالا هر بار که آقای ايکس قلمبه‌ی کيف پولي‌اش را مي‌بيند ياد دوست دندانپزشکش مي‌افتد که همينطور که اشک مي‌ريخت اتوبوس را به دست انداز مي‌انداخت، و هر بار دو سه تا پيچ و مهره‌ از چرخ اتوبوس کنده مي‌شد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار