هفت روز هفته
روز اول. نخست وزير جديد استراليا، کوين راد، با امضا کردن پيمان کيوتو بلاخره در اولين قدم نشان داد اهل وفا کردن به وعدههای انتخاباتياش هست، گرچه که هنوز گلاب به رویتان نشده و شب هم که دراز است. منتهای مراتب يک بخشي از گرفتاری کارگرها مربوط مي شود به رهبر حزب مخالف، يعني برندن نلسون، در مجلس که وزير سابق دفاع استرالياست و تمام جيک و پيک وضعيت نظاميان استراليايي در عراق و افغانستان را ميداند. بنابراين حتي اگر دولت کارگری نخواهد به وضع اين نيروها دست بزند که مبادا هر تغييری به قيمت نارضايتي مردم تمام بشود باز هم رهبر مخالفان تا دستش برسد سر و صدای مردم را درميآورد. نکتهی اصلي هم اين است که خود همين رهبر فعلي حزب مخالف در مجلس يکي از آدمهای کليدی در انتقال نيروهای استراليايي به عراق و افغانستان بود و يکي از گرفتاریهای دولت قبلي هم مربوط بود به اين که دولت نمي توانست دربارهی زمان بازگشت نيروها تاريخ مشخصي به مردم بدهد و تازگيها هم که آمار تلفاتشان بالا رفته بود. حالا دولت جديد وارث گرفتاریهای دولت قبليست و همان آدمي که خودش عامل گرفتاری بوده قرار است مدعي دولت جديد بشود. به نظرم رسيد ليبرال ها از روی زرنگي نلسون را به عنوان رهبر حزب انتخاب کردند که دولت جديد را در مورد وضعيت نيروهای استراليايي تحت فشار قرار بدهد، علاوه بر اين، نلسون قبلأ عضو حزب کارگر بوده و تا حدود زيادی روابط حزبي کارگرها را مي شناسد. حالا از سال آينده که مجلس شروع به کار کند خيلي داستان برای حرف زدن پيدا مي کنيم.
روز دوم. اين داستان جاسوس بگيری جمهوری اسلامي که تا به حال جادهی يک طرفه بود حالا دارد دوطرفه، بلکه بزرگراه ميشود و نزديکترين همسايهی شمالي ايران هم وارد معرکه شده تا جاسوسهای جمهوری اسلامي را دستگير کند. منتهای مراتب يک نکتهی خيلي بامزهای هم توی اين جاسوس گرفتنها هست. از قرار جمهوری آذربايجان با جاسوس ارزانقيمت سر و کار پيدا کرده چون گفتهاند جاسوسها که تعدادشان 15 نفر است در ازای ده هزار دلار خبررساني کردهاند، خودتان که محاسبه کنيد ميشود نفری حدود 670 دلار به هر کدام، يعني دو دست لباس با دو وعده غذا و احتمالأ يک سانس سينما! اگر چنين حرفي درست باشد معنياش اين است که فقر دارد از سر و کول مردم آذربايجان بالا ميرود و لابد فردای روز با يک گوني دمپايي هم ميشود بنيان آن کشور را به هم ريخت. حالا داستان را از اين طرف نگاه کنيد. يعني فقر در خود ايران هم دارد تقسيم ميشود و مثلأ عماد باقي همين اواخر نوشته بود که اينهايي که اعدام شدهاند اصولأ آدمهايي هستند که بابت مقدار ناچيزی پول دست به بمبگذاری زدهاند. ساير کشورهای منطقه را هم که ببينيد همين وضعيت هست و گاهي گزارشهايي از کشورهای جنوب خليج فارس هم ميخوانيد که نشان ميدهد بخشي از فقيرترين مردم دنيا هم دارند آنجا زندگي ميکنند. فقر اقتصادی تبديل شده است به نشانهی بارز منطقه. يک کمي دقيقتر که ميشويد دستتان ميآيد که گزارشهای مربوط به موارد نقض حقوق بشر در همين منطقه هم زياد است و هر گزارش معنياش داد و ستد بينالمللي کمتر با يک کشور و بدتر شدن اوضاع اقتصادی آن کشور از طريق تحريم است. فيالواقع تحريمهای بينالمللي که گاهي بي سر و صدا هم هستند منجر به فقر عمومي در منطقه و از آن طرف افزايش جرم و جنايت شدهاند، يکي جاسوسي ميکند با ده هزار دلار، يکي بمبگذاری ميکند با چند هزار تومان. يعني اين که بر خلاف تصور، تحريم اقتصادی به شدت هم مؤثر است و همين است که تمام مثلأ کانديداهای رياست جمهوری در ايران که همگي هم از صافي صلاحيت رد ميشوند حرفشان پول دادن به مردم است، يکي با نفت يکي با 50 هزار تومان. جالب است که الهام علياف در جمهوری آذربايجان هم همين شعارها را ميدهد و بابت نقض حقوق بشر در کشورش مدتهاست دچار تحريم است. رفتار مشابه حکومتهای منطقه در جاسوس بگيری رنگ رخساریست که خبر ميدهد از حال درون اقتصادیشان.
روز سوم. گفتم اين وسط نوشتههای هفت روز هفته بنويسم که يادآوری بشود، بلاخره تبليغات بازرگاني را هم ميگذارند وسط فيلم سينمايي! ... جان مادرتان به من که ميرسيد تمام بدبختيهایتان را به صورت غر زدن با اينجانب درميان نگذاريد. اينجانب از غر زدن بدم ميآيد. رحم بفرماييد! به من نه، به خودتان رحم بفرماييد. الاحقر: همايون.
روز چهارم. حماس هم بيست ساله شد و ورودش به اين سن مصادف شده با رنج مردمي که ناگزيرند در نوار غزهی تحت حاکميت اين گروه زندگي کنند. البته خالد مشعل، رهبر 51 ساله حماس، و همسر و هفت فرزندش خيلي هم گرفتاریهای غزه را تحمل نميکنند چون در سوريه زندگي ميکنند و پيش از آن هم در کويت بودند. اما با همهی حرف و حديثهايي که حماس دربارهی عدم به رسميت شناختن اسرائيل ميزند خالد مشعل همين امسال در يک مصاحبهای با رويترز گفته بود که اسرائيل وجود دارد و عضو سازمان ملل است ولي چيزی که مانع به رسميت شناختنش توسط حماس ميشود زمينهایمان است. در واقع حرف حماس بر سر موجوديت اسرائيل نيست بلکه حرف بر سر اين است که فلسطينيها هم زمين دارند و ميخواهند برگردند سر زمينهایشان. اين حرف کجا و آن که از زبان احمدی نژاد و تندروهای جمهوری اسلامي ميشنويم کجا؟ ولي مسخرهترين بخش داستان حماس اين است که درست شبيه به دورهی شوروی سابق که اوضاع زندگي مقامات حزب هيچ شباهتي به مردم نداشت حالا مقامات حماس هم دارند به هزينهی يک کشور خارجي خوب زندگي ميکنند و برای مردم عادی گرفتاری درست کردهاند.
روز پنجم. باز هم تبليغ بازرگاني! دوست داريد وقايع يک سال گذشته را در چند خط بنويسيد و به اسم "سالي که گذشت" بگذاريم روی وبلاگ آزادنويس؟ اگر اهلش هستيد با اسم خودتان، يعني يک اسمي داشته باشد، يک پاراگراف بنويسيد و بفرستيد تا همه را جمع کنم و با هم منتشرش کنم. انصافأ وقايع خوب را بنويسيد چون ممکن است يادتان بيفتد ناگزير حالا که مينويسيد خوب است دربارهی احتمال برخورد شهابسنگها و انقراض دايناسورها هم بنويسيد و همه را به گريه بيندازيد. اگر دوست داريد بنويسيد يک پاراگراف، اندازه هم با خودتان، بنويسيد و برايم ايميل کنيد. در مورد توهين کردن به دار دنيا هم عجالتأ در اين يک مورد آتش بس بدهيد.
روز ششم. يک جای نامربوط يکي از دوستان محترم به تيغ جراحي سپرده شده و ايشان برای يک هفته قرار است به صورت طاق به زمين، که همان روی شکم سابق است، دراز بکشد. البته ما که نديديم ولي صاحبش ميگفت محل مورد نظر کوچک است و جای نگراني نيست! به نظر مي رسد آنچه رخ داده ثمرهی دعای حسن باشد که از راه دور ترتيب رفيق ما را داده. حالا بلکه در مورد محاسبات محل اصابت ورد مورد نظر يک منفي اشتباهي منظور شده. ولي جهت اطلاع رساني به حسن عرض مي شود که آدم يک علامت منفي که عوضي توی محاسباتش بگنجاند بعد هزار جور حرف درست مي شود برای آن جنابي که مورد اصابت واقع شده.
و آدينه. لطفأ ورزش کنيد.
روز دوم. اين داستان جاسوس بگيری جمهوری اسلامي که تا به حال جادهی يک طرفه بود حالا دارد دوطرفه، بلکه بزرگراه ميشود و نزديکترين همسايهی شمالي ايران هم وارد معرکه شده تا جاسوسهای جمهوری اسلامي را دستگير کند. منتهای مراتب يک نکتهی خيلي بامزهای هم توی اين جاسوس گرفتنها هست. از قرار جمهوری آذربايجان با جاسوس ارزانقيمت سر و کار پيدا کرده چون گفتهاند جاسوسها که تعدادشان 15 نفر است در ازای ده هزار دلار خبررساني کردهاند، خودتان که محاسبه کنيد ميشود نفری حدود 670 دلار به هر کدام، يعني دو دست لباس با دو وعده غذا و احتمالأ يک سانس سينما! اگر چنين حرفي درست باشد معنياش اين است که فقر دارد از سر و کول مردم آذربايجان بالا ميرود و لابد فردای روز با يک گوني دمپايي هم ميشود بنيان آن کشور را به هم ريخت. حالا داستان را از اين طرف نگاه کنيد. يعني فقر در خود ايران هم دارد تقسيم ميشود و مثلأ عماد باقي همين اواخر نوشته بود که اينهايي که اعدام شدهاند اصولأ آدمهايي هستند که بابت مقدار ناچيزی پول دست به بمبگذاری زدهاند. ساير کشورهای منطقه را هم که ببينيد همين وضعيت هست و گاهي گزارشهايي از کشورهای جنوب خليج فارس هم ميخوانيد که نشان ميدهد بخشي از فقيرترين مردم دنيا هم دارند آنجا زندگي ميکنند. فقر اقتصادی تبديل شده است به نشانهی بارز منطقه. يک کمي دقيقتر که ميشويد دستتان ميآيد که گزارشهای مربوط به موارد نقض حقوق بشر در همين منطقه هم زياد است و هر گزارش معنياش داد و ستد بينالمللي کمتر با يک کشور و بدتر شدن اوضاع اقتصادی آن کشور از طريق تحريم است. فيالواقع تحريمهای بينالمللي که گاهي بي سر و صدا هم هستند منجر به فقر عمومي در منطقه و از آن طرف افزايش جرم و جنايت شدهاند، يکي جاسوسي ميکند با ده هزار دلار، يکي بمبگذاری ميکند با چند هزار تومان. يعني اين که بر خلاف تصور، تحريم اقتصادی به شدت هم مؤثر است و همين است که تمام مثلأ کانديداهای رياست جمهوری در ايران که همگي هم از صافي صلاحيت رد ميشوند حرفشان پول دادن به مردم است، يکي با نفت يکي با 50 هزار تومان. جالب است که الهام علياف در جمهوری آذربايجان هم همين شعارها را ميدهد و بابت نقض حقوق بشر در کشورش مدتهاست دچار تحريم است. رفتار مشابه حکومتهای منطقه در جاسوس بگيری رنگ رخساریست که خبر ميدهد از حال درون اقتصادیشان.
روز سوم. گفتم اين وسط نوشتههای هفت روز هفته بنويسم که يادآوری بشود، بلاخره تبليغات بازرگاني را هم ميگذارند وسط فيلم سينمايي! ... جان مادرتان به من که ميرسيد تمام بدبختيهایتان را به صورت غر زدن با اينجانب درميان نگذاريد. اينجانب از غر زدن بدم ميآيد. رحم بفرماييد! به من نه، به خودتان رحم بفرماييد. الاحقر: همايون.
روز چهارم. حماس هم بيست ساله شد و ورودش به اين سن مصادف شده با رنج مردمي که ناگزيرند در نوار غزهی تحت حاکميت اين گروه زندگي کنند. البته خالد مشعل، رهبر 51 ساله حماس، و همسر و هفت فرزندش خيلي هم گرفتاریهای غزه را تحمل نميکنند چون در سوريه زندگي ميکنند و پيش از آن هم در کويت بودند. اما با همهی حرف و حديثهايي که حماس دربارهی عدم به رسميت شناختن اسرائيل ميزند خالد مشعل همين امسال در يک مصاحبهای با رويترز گفته بود که اسرائيل وجود دارد و عضو سازمان ملل است ولي چيزی که مانع به رسميت شناختنش توسط حماس ميشود زمينهایمان است. در واقع حرف حماس بر سر موجوديت اسرائيل نيست بلکه حرف بر سر اين است که فلسطينيها هم زمين دارند و ميخواهند برگردند سر زمينهایشان. اين حرف کجا و آن که از زبان احمدی نژاد و تندروهای جمهوری اسلامي ميشنويم کجا؟ ولي مسخرهترين بخش داستان حماس اين است که درست شبيه به دورهی شوروی سابق که اوضاع زندگي مقامات حزب هيچ شباهتي به مردم نداشت حالا مقامات حماس هم دارند به هزينهی يک کشور خارجي خوب زندگي ميکنند و برای مردم عادی گرفتاری درست کردهاند.
روز پنجم. باز هم تبليغ بازرگاني! دوست داريد وقايع يک سال گذشته را در چند خط بنويسيد و به اسم "سالي که گذشت" بگذاريم روی وبلاگ آزادنويس؟ اگر اهلش هستيد با اسم خودتان، يعني يک اسمي داشته باشد، يک پاراگراف بنويسيد و بفرستيد تا همه را جمع کنم و با هم منتشرش کنم. انصافأ وقايع خوب را بنويسيد چون ممکن است يادتان بيفتد ناگزير حالا که مينويسيد خوب است دربارهی احتمال برخورد شهابسنگها و انقراض دايناسورها هم بنويسيد و همه را به گريه بيندازيد. اگر دوست داريد بنويسيد يک پاراگراف، اندازه هم با خودتان، بنويسيد و برايم ايميل کنيد. در مورد توهين کردن به دار دنيا هم عجالتأ در اين يک مورد آتش بس بدهيد.
روز ششم. يک جای نامربوط يکي از دوستان محترم به تيغ جراحي سپرده شده و ايشان برای يک هفته قرار است به صورت طاق به زمين، که همان روی شکم سابق است، دراز بکشد. البته ما که نديديم ولي صاحبش ميگفت محل مورد نظر کوچک است و جای نگراني نيست! به نظر مي رسد آنچه رخ داده ثمرهی دعای حسن باشد که از راه دور ترتيب رفيق ما را داده. حالا بلکه در مورد محاسبات محل اصابت ورد مورد نظر يک منفي اشتباهي منظور شده. ولي جهت اطلاع رساني به حسن عرض مي شود که آدم يک علامت منفي که عوضي توی محاسباتش بگنجاند بعد هزار جور حرف درست مي شود برای آن جنابي که مورد اصابت واقع شده.
و آدينه. لطفأ ورزش کنيد.
نظرات