خرمهره‌ی سکولاريسم

تشخيص اين که ما ايراني‌ها چقدر سکولار نيستيم و اصولأ با دنيای بيرون هم با پيش فرض برخورد مي‌کنيم خيلي هم سخت نيست، فقط بايد خوب دقت کنيم که بتوانيم بعضي نشانه‌ها را تشخيص بدهيم و از چشم‌مان پنهان نماند، به نظر من البته. حقيقتش مي‌شود گفت اين پيش فرض داشتن يک جورهايي مثل رگ گردن‌ بهمان نزديک است منتها در لفافه‌ای از آداب و رسوم و تشريفات پيچيده شده.

حالا لطفأ فکر نکنيد که دارم انتقاد مي‌کنم به کسي يا سيستمي! دارم مي‌گويم تفکيک تار و پود پيش فرض‌های اجتماعي ما ايراني‌ها خيلي سخت‌تر از اين حرف‌هاست که بشود به راحتي درباره‌ی رها شدن ازشان حرف زد و اصولأ تا دو کلاس درس بخوانيم و يک کمي احساس مدرن شدن بهمان دست بدهد دنيای‌مان تغيير نمي‌کند. داستان پيچيده‌تر از اين‌هاست.

نمونه‌ی جالبش را در يک گفتگويي در سايت زمانه ديدم.

راديو زمانه با دکتر پيمان وهاب زاده يک گفتگويي انجام داده درباره‌ی انديشه‌ی چپ در ايران و آنطوری که درباره‌ی دکتر وهاب زاده نوشته‌اند ايشان دکترای جامعه‌شناسی و فوق دکترای علوم سیاسی دارند و در کانادا جامعه‌شناسي تدريس مي‌کنند. موضوع نيروهای چپ‌ در ايران و نگاه اجتماعي‌شان که سال‌های سال منجر به انتشار بهترين ترجمه‌های ادبيات چپ در ايران شد آدم را مجبور مي‌کند که برای بررسي دقيق‌تر چنين نگاه اجتماعي‌ای اول خودش را از پيش داوری‌ها و باورهای سنتي بتکاند و تا جايي که مي‌تواند خلع سلاح شده برود توی ميدان. درست مثل همين حرف‌ها و اظهار نظرهايي که درباره‌ی مسائل حقوق زنان گفته مي‌شود، خوب تا آدم حتي به لحاظ جنسيتي خودش گرفتاری را حس نکرده باشد همينطور الکي نمي‌تواند نسخه بپيچد برای فعالان حقوق زنان.

خلاصه که عکسي را که از دکتر وهاب زاده منتشر کرده‌اند در سايت زمانه را که نگاه کنيد آن گوشه‌اش يک آويز مي‌بينيد که يک خرمهره‌ی بزرگ به آن آويزان است. لابد مي‌دانيد که خرمهره در فرهنگ سنتي ايراني-اسلامي معني‌اش جلوگيری از چشم زخم است. يعني خود جناب وهاب زاده خودشان اصولأ در زندگي شخصي‌شان پيش فرض فرهنگي دارند و حالا با همان پيش فرض دارند به گذشته‌ی جريان چپ ايران نگاه مي‌کنند، درست مثل اين که يک دندانپزشک بردارد روی ديوار اتاق انتظار بيمارانش يک عکس از يک سلماني قديمي بزند که دارد دندان يک بابايي را با انبر درمي‌آورد بيرون، طبيعتأ بيماران چنين دندانپزشکي همان توی اتاق انتظار تکليف خودشان را مي‌فهمند.

اين مدل البته درباره‌ی خشکه مقدس‌هايي که از زاويه‌ی دينداری صرف به دنيا نگاه مي‌کنند هم سابقه دارد و نسل‌های جديد چنين دينداراني برای اين که خيلي هم مورد شماتت واقع نشوند اسم خودشان را گذاشته‌اند روشنفکران ديني، که مي‌شود جمع اضداد! آدم روشنفکر که نمي‌شود همان اول يک پيش فرض داشته باشد بعد نگاه کند به دنيا که! حالا از اين طرفي‌اش هم هست که جناب وهاب زاده با پيش فرض چشم زخم به جريان چپ ايران نگاه مي‌کند. توی خود چپ‌های ايراني‌ها هم از اين مدل خرافاتي‌ها مي‌بينيد که هم چپ هستند و هم يک بفهمي نفهمي مذهبي، مثل جلال آل احمد که من با وجود اين که به او ارادت دارم اما مدل مذبذب بودنش را هرگز نتوانسته‌ام بپذيرم که هم توده‌ای مي‌شود و هم مي‌رود توی نيروی سوم خليل ملکي و هم دست آخر خسي در ميقات را مي‌نويسد.

خلاصه که کو تا سکولاريسم و زندگي بدون تعصب انديشه!

نظرات

پست‌های پرطرفدار