چرا غربيها نگاه ميکنند، ما نگاه نميکنيم؟
امروز داشتم فکر ميکردم که هر بار که يک فيلم يا گزارشي از ايران به رسانهها راه پيدا ميکند يک تصوير متفاوتي از ايران به مخاطب ميرساند. منظورم بد و خوب نيست دقيقأ منظورم تفاوت اين تصاوير هست. يعني گاهي ايران تبديل ميشود به کشور خشکه مقدسهايي که دارند قمه ميزنند يا از آن طرف ميشود کشور اسکي بازهای خيلي خوش تيپ.
عکسهای ايران هم همينطورند. اتفاقأ از قديم هم همين شکل را داشتهاند يا لااقل من اينطور به چشمم آمده. يعني يا آدمهای اتو کشيده رفتهاند عکاسخانه و چهار تا عکس درست و حسابي گرفتهاند يا عکاس دم و دستگاهش را برداشته و رفته بيرون از مغازه و محصولش شده عکس آدمهايي که در کوچههای خاکي دارند زندگي ميکنند.
يک بخشي از اين چندگانگي مربوط است به واقعيتهای اجتماعي ما در ايران که اصولأ جامعهمان لايه لايهست اما يک بخش ديگرش اين است که هر کسي از غربي ها آمده ايران رفته يک لايهای را ديده و ديدههای خودش را گذاشته در يک مجموعه ای که ديگران هم ببينند و همينطور کامل شده تا به امروز.
خوب از آن طرف داستان يعني از طرف غربياش که نگاه کنيد ميشود نتيجه گرفت که غربيها دست به مسافرتشان خوب بوده. و دوم اين که نگرانيای از اين که بروند در يک لايهی اجتماعي ايران و خوب در آن بچرخند و بيايند بيرون نداشتهاند.
اين را مقايسه کنيد با نگاه خيلي محدود خود ما ايرانيها به کشور خودمان. مثلأ تعداد عکاساني که رفتهاند و فولکلور ايران را ثبت کردهاند به تعداد انگشتان دو دست هم نميرسد. فيلم هم به همچنين. حالا اين بخش ايراني موضوع. حالا امروز به نظرم آمد که ما ايرانيها بخصوص خارج نشينها باز هم از شناخت شخصي و شناساندن جمعي همين محيط خارج از کشور به خودمان و داخل نشينها هم واماندهايم. اين را از روی تحقيق خيلي کمي که کردهام در همين وبلاگها و کتابهای ايرانيها دربارهی خارج از کشور مينويسم. ديدهايد که اين کنار صفحه را هر هفته با عکس و کتاب مثلأ تزئينش ميکنم. خيلي سوژهاش برايم جالب شده که اين همه آدم تحصيلکرده و هنرمند پراکنده در خارج از کشور داريم ولي آدم از نگاهشان به محيط دور و بر چيزی دستگيرش نميشود.
بلاخره اين غرب شناسي اجتماعي ما هنوز بند نافش وصل مانده به همان نگاهي که پيش از آمدنمان به خارج داشتيم. يک جور زندگي شرقي در محيط غربيست. يک ترکيب نامتجانسيست از شيخ فضل الله نوری و ميرزا ملکم خان که گاهي که فکر ميکنم مثل اين است که ماشين آخرين مدل را داريم اما ميخواهيم به جای بنزين توی باکش خورش قورمه سبزی بريزيم.
خيلي برايم سؤال برانگيز شده که چه چيزی در غربيها هست که آنها را به جستجو کردن واميدارد ولي در ما حتي وقتي در خارج از کشور هم هستيم اثر نميکند.
عکسهای ايران هم همينطورند. اتفاقأ از قديم هم همين شکل را داشتهاند يا لااقل من اينطور به چشمم آمده. يعني يا آدمهای اتو کشيده رفتهاند عکاسخانه و چهار تا عکس درست و حسابي گرفتهاند يا عکاس دم و دستگاهش را برداشته و رفته بيرون از مغازه و محصولش شده عکس آدمهايي که در کوچههای خاکي دارند زندگي ميکنند.
يک بخشي از اين چندگانگي مربوط است به واقعيتهای اجتماعي ما در ايران که اصولأ جامعهمان لايه لايهست اما يک بخش ديگرش اين است که هر کسي از غربي ها آمده ايران رفته يک لايهای را ديده و ديدههای خودش را گذاشته در يک مجموعه ای که ديگران هم ببينند و همينطور کامل شده تا به امروز.
خوب از آن طرف داستان يعني از طرف غربياش که نگاه کنيد ميشود نتيجه گرفت که غربيها دست به مسافرتشان خوب بوده. و دوم اين که نگرانيای از اين که بروند در يک لايهی اجتماعي ايران و خوب در آن بچرخند و بيايند بيرون نداشتهاند.
اين را مقايسه کنيد با نگاه خيلي محدود خود ما ايرانيها به کشور خودمان. مثلأ تعداد عکاساني که رفتهاند و فولکلور ايران را ثبت کردهاند به تعداد انگشتان دو دست هم نميرسد. فيلم هم به همچنين. حالا اين بخش ايراني موضوع. حالا امروز به نظرم آمد که ما ايرانيها بخصوص خارج نشينها باز هم از شناخت شخصي و شناساندن جمعي همين محيط خارج از کشور به خودمان و داخل نشينها هم واماندهايم. اين را از روی تحقيق خيلي کمي که کردهام در همين وبلاگها و کتابهای ايرانيها دربارهی خارج از کشور مينويسم. ديدهايد که اين کنار صفحه را هر هفته با عکس و کتاب مثلأ تزئينش ميکنم. خيلي سوژهاش برايم جالب شده که اين همه آدم تحصيلکرده و هنرمند پراکنده در خارج از کشور داريم ولي آدم از نگاهشان به محيط دور و بر چيزی دستگيرش نميشود.
بلاخره اين غرب شناسي اجتماعي ما هنوز بند نافش وصل مانده به همان نگاهي که پيش از آمدنمان به خارج داشتيم. يک جور زندگي شرقي در محيط غربيست. يک ترکيب نامتجانسيست از شيخ فضل الله نوری و ميرزا ملکم خان که گاهي که فکر ميکنم مثل اين است که ماشين آخرين مدل را داريم اما ميخواهيم به جای بنزين توی باکش خورش قورمه سبزی بريزيم.
خيلي برايم سؤال برانگيز شده که چه چيزی در غربيها هست که آنها را به جستجو کردن واميدارد ولي در ما حتي وقتي در خارج از کشور هم هستيم اثر نميکند.
نظرات