سرگرمي با سرعت ده هزار دور در دقيقه
من ديشب در حال خواب و بيداری يک فرم الکترونيکي را پر کردم و فرستادم که امروز از در دانشکده که آمدم تو با هر کسي روبرو شدم شليک خندهاش رفته هوا.
اين فرمهای الکترونيکي را که پر ميکنيد خيلي حواستان را جمع کنيد چون يک کليک عوضي کار ميدهد دستتان. حالا خوب است که از بس که آن کليک عوضي من خندهدار از آب درآمده هيچکس فکر نکرده که من واقعأ ميخواهم کاری را که علامت زدهام انجام بدهم وگرنه لابد تا به حال بايد به صد جا جواب پس ميدادم.
از روی حواس پرتي يک جايي را کليک کردهام و بعد نوشتهام 60 تا موش را برای اين کار لازم دارم. حالا معلوم شده که من 60 تا موش را برای اين لازم دارم که بيندازمشان توی دستگاه سانتريفيوژ (که برای جدا کردن مواد جامد از ترکيبات استفاده ميشود) و از آن طرفش DNA استخراج کنم. به عبارتي با اين کارم طومار علم بشری را پيچيدهام و گذاشتهام کنار. يکضرب موشهای زنده را بريزيد توی سانتريفيوژ و از آن طرفش عصارهی DNA تحويل بگيريد.
همين اول صبحي که آمدم تا گفتم صبح بخير ديدم يکي دارد داد ميزند همايون آمد فرار کنيد وگرنه مياندازدتان توی دستگاه.
از بس که فرم برای پر کردن ميفرستند به کلي گيج ميشويد. يک روزی که گذارتان به اين طرفها بيفتد تازه متوجه ميشويد چقدر برای هر کار بديهي بايد توضيح واضحات بدهيد. ديشب يک صفحهی پر نوشتهام که برای 14 روز که 60 تا موش را لازم دارم چه برنامهای دارم که اينها احساس غربت بهشان دست ندهد.
حالا هم که معلوم شده برای اين که سرشان گرم بشود قرار است همه را با هم بفرستم توی دستگاه که بچرخاندشان با سرعت ده هزار دور در دقيقه.
اين فرمهای الکترونيکي را که پر ميکنيد خيلي حواستان را جمع کنيد چون يک کليک عوضي کار ميدهد دستتان. حالا خوب است که از بس که آن کليک عوضي من خندهدار از آب درآمده هيچکس فکر نکرده که من واقعأ ميخواهم کاری را که علامت زدهام انجام بدهم وگرنه لابد تا به حال بايد به صد جا جواب پس ميدادم.
از روی حواس پرتي يک جايي را کليک کردهام و بعد نوشتهام 60 تا موش را برای اين کار لازم دارم. حالا معلوم شده که من 60 تا موش را برای اين لازم دارم که بيندازمشان توی دستگاه سانتريفيوژ (که برای جدا کردن مواد جامد از ترکيبات استفاده ميشود) و از آن طرفش DNA استخراج کنم. به عبارتي با اين کارم طومار علم بشری را پيچيدهام و گذاشتهام کنار. يکضرب موشهای زنده را بريزيد توی سانتريفيوژ و از آن طرفش عصارهی DNA تحويل بگيريد.
همين اول صبحي که آمدم تا گفتم صبح بخير ديدم يکي دارد داد ميزند همايون آمد فرار کنيد وگرنه مياندازدتان توی دستگاه.
از بس که فرم برای پر کردن ميفرستند به کلي گيج ميشويد. يک روزی که گذارتان به اين طرفها بيفتد تازه متوجه ميشويد چقدر برای هر کار بديهي بايد توضيح واضحات بدهيد. ديشب يک صفحهی پر نوشتهام که برای 14 روز که 60 تا موش را لازم دارم چه برنامهای دارم که اينها احساس غربت بهشان دست ندهد.
حالا هم که معلوم شده برای اين که سرشان گرم بشود قرار است همه را با هم بفرستم توی دستگاه که بچرخاندشان با سرعت ده هزار دور در دقيقه.
نظرات