کلاه مچاله و ريش حنا بسته

اين را که مي‌نويسم اگر شک داريد تحقيق کنيد که باورتان بشود.

توی خوزستان و بخصوص بين خانواده‌های سنتي خيلي شايع است که برای تقويت چشم سرمه بزنند دور چشم. مرد و زن هم ندارد. اتفاقأ از نظر علمي هم درست است مثل همين داروهای عطاری که مي‌خوريد و اثر مي‌کنند سرمه‌ی طبيعي هم شديدأ برای تقويت چشم مؤثر است.

باز خيلي شايع است بين مرد و زن که برای رفع مشکلات پوستي و تقويت ناخن، دست‌ و پای‌شان را حنا بزنند. حالا توی مراسم نامزدی و اين‌ها هم که حنابندان هست و قرتي‌هايش هم يک کوچولو حنا مي‌گذارند کف دست‌شان اين‌ها به کنار. اصل حنا بستن و نقش و نگار درست کردن روی دست‌ها با حنا توی خوزستان خيلي شايع است.

و باز هم بين مردم و اتفاقأ يک کمي مذهبي‌ها هم حنا بستن موی سر و ريش آقايان خيلي موجه است، بين خانم‌ها هم که ديگر حنا بستن موی‌شان شايع است، دليلش هم ارزاني و اعتمادی‌ست که به حنا دارند و در مقابل گراني و بي‌اعتمادی به مواد شيميايي رنگ موی سر. همين آقايان معمم هم خيلي‌های‌شان ريش‌شان را حنا مي‌بندند.

توی خوزستان بخصوص و توی نوار جنوبي ايران به طور عام يک اتفاق ديگری هم مي‌افتد که مربوط است به کمبود امکانات درماني. اين اتفاق اين است که چون هوا مرطوب است و مفاصل خيلي صدمه‌پذير مي‌شوند يک راه سنتي برای رفع درد دارند که هنور هم مورد استفاده‌ست. اين راه چيز نيست جز خالکوبي موضعي. اگر برويد خوزستان خيلي‌ها را مي‌بينيد که مثلأ دور مچ دست‌شان يا پای‌شان درست مثل يک دستبند يا پابند خالکوبي شده. زن و مرد هم ندارد. حتي روی پيشاني هم خاکوبي مي‌کنند که يک علتش رفع دردهای ميگرني‌ست و لابد مي‌دانيد که مراسم "زار" که در بوشهر و بندرعباس انجام مي‌شود هم برای رفع بيماری‌هايي مثل صرع است که توی نواحي روستايي خالکوبي هم جزو همين مراسم هست.

هر ناحيه‌ای از بدن که نشود کاری برای تسکين دردش انجام داد راه حلش خالکوبي‌ست. من خيلي اين را نمي‌دانم ولي شايد يک منطق مشترکي بين خالکوبي و طب سوزني چيني هم باشد چون هر دوی‌شان بر اساس بستن راه‌های حمل پيام عصبي به مغز و در نتيجه از بين رفتن درد کار مي‌کنند.

حالا اين گير دادن به خالکوبي و وضع ظاهر مردم اگر سرايت کند به شهرهای ديگر- که سرايت هم مي‌کند- آنوقت اگر يک آدمي برود به همين کساني که هم خالکوبي دارند روی دست‌شان و هم موی‌شان حنا بسته است و اتفاقأ سرمه هم زده‌اند به چشم‌شان آنوقت لابد همان توی خيابان طرف را دادگاهي مي‌کنند؟

اگر همه چيز برای مردم عادی اينقدر ضابطه دارد خوب لابد يکي بايد به آقايان معمم هم گير بدهد که چرا هر کدام‌شان يک مدل عمامه‌شان را مي‌بندند. ديده‌ايد که بعضي‌ها سفت به سرشان بسته‌اند، بعضي‌ها خيلي پشتش بزرگ بسته شده، عمامه‌ی بعضي‌ها خيلي لبه دارد. خوب ناگزير اين آقايان هم طبق يک مدی پيش مي‌روند که لابد بين خودشان مرسوم است. به همين آقايان معمم هم بايد گير بدهند که چه معني دارد که آدم ريشش را رنگ بزند، آن هم رنگ قرمز حنايي؟

نيروی انتظامي بايد به سربازهای خودش هم گير بدهد که چرا هر کدام‌شان يک مدل کلاه مچاله سرشان هست، به ريش‌های آنکادر نشده‌ی پرسنل خودش هم گير بدهد که هر کدام هر جوری ميل دارند آرايشش مي‌کنند. به کفش‌های پرسنل خودشان هم بايد نگاه کنند که هر کدام يک شکلي‌ست. يک عضو نيروی انتظامي هم نبايد پيدا بشود که کلاهش روی سرش نباشد. اين‌ها هم بعضي ضوابطي‌ست که بايد خودشان داشته باشند ديگر. دارند؟

بلاخره نيروی انتظامي و آقايان معمم خودشان بايد الگوی مردم بشوند. انصافأ الگو هستند؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار