کارستان زنان، بيکارستان دانشگاهيان


اميدوارم يادتان باشد که نوشته بودم انتصاب عميد زنجاني به رياست دانشگاه تهران را بايد يک اتفاق کليدی دانست و منبعد بايد شروع کرد از او سؤال کردن و جواب خواستن درباره ی دانشگاه و علوم در شکل کلي اش. مي خواهم به شما ثابت کنم که از جنبه ی صنفي زنان همين کاری را که دانشجويان بايد صرفنظر از جنسيت شان انجام مي دادند انجام دادند. يعني با پافشاری در مورد حقي مثل ورود به استاديوم های ورزشي عملأ حاکميت را در موضع نفي خودش قرار دادند. احمدی نژاد دستور بازگشايي داده و از آن طرف بعضي علمايي که پشتيبان احمدی نژاد بودند دستور او را تخطئه کرده اند. هيچکس فکر نمي کند که تا سؤال مفيد نکنيد طرف مقابل را به جواب دادن وادار نمي کنيد. مي دانم که ممکن است همه ی اين ها يک مثلأ برنامه ای باشد برای ماليدن يک شيره ی ديگر بر سر زنان اما همين دوگانگي دستورات برای حاکميت گران تمام مي شود، آن شيره مالي اگر باشد نهايت ناداني است اما امکانش هم هست ولي قدر مسلم اين است که حاکميت يکدست نمي تواند با صد تا از اين دستورات متناقض کنار بيايد
بگذاريد يک مثالش را نشانتان بدهم ببينيد چهار تا آدم با تجربه ی علمي چطور برای يک سيستم دردسر درست مي کنند. چند سال پيش (فکر کنم اوايل دوره ی اول خاتمي يا اواخر دوره ی رفسنجاني) دکتر احمدعلي نوربالا که رئيس هلال احمر بود و خيلي هم مقيد و مذهبي بود يک نامه ای نوشت به دکتر منصوری که آن موقع رئيس انجمن فيزيک بود. آن نامه هم در مجله ی فيزيک مرکز نشر دانشگاهي چاپ شده که مي توانيد ببينيدش. نامه عبارت بود از سوال دکتر نوربالا درباره ی حلول و پايان ماه رمضان و اين که چون من خودم را مقيد مي دانم که روزه ام باطل نباشد و عده اي هم هستند که از من تبعيت مي کنند ناگزير شدم از شما که محقق هستيد و مي توانيد با دقت بالايي وقوع هلال ماه را تعيين کنيد بپرسم که طبق محاسباتتان چه وقت ماه رمضان شروع و چه وقت تمام مي شود
آن نامه در انجمن فيزيک مطرح شد، من هم دقيق در جريانش بودم، و يک جواب دقيق علمي برای دکتر نوربالا فرستادند که از فلان روز و فلان دقيقه ماه رمضان شروع و در فلان زمان هم تمام مي شود. جواب را هم باز در مجله ی فيزيک چاپ کردند. يک ولوله ای راه افتاد که تا دفتر رهبری هم کشيده شد و آنقدر بالا گرفت که دکتر نوربالا مجبور شد بگويد هر چه دفتر رهبری بگويد همان است اما جواب انجمن فيزيک کار خودش را کرده بود. يک آدمي از طرف دفتر رهبری جواب داده بود که زير نامه اش را با عنوان مسئول امور استهلال و تنجيم امضا کرده بود، تنجيم هم که مي شود طالع بيني و فالگيری. اصلأ افتضاحي بود و دکتر منصوری همان جواب دفتر رهبری را هم با يک نقد بسيار تند درمجله ی فيزيک جواب داد که مگر شما آن جا فالگير هم داريد؟ من يادم هست که خيلي کنجکاو بودم بفهمم دکتر نوربالا منبعد چه کار مي کند. يک راهي پيدا کردم که از او سوالم را بپرسم. مي دانيد چه جواب داده بود؟ گفته بود آدم های علمي خودشان مي دانند چه کار کنند من هم که فعلأ رئيس هلال احمر هستم. من هر کاری که توانستم کردم که اين داستان بلاخره در جايي چاپ بشود اما هيچ کس جرأت نکرد، هيچ رسانه ای هم نبود که بتواند موضوع را ادامه بدهد اما اصل نامه ها بود که هنوز هم هست
مي دانيد عميد رنجاني الان رئيس دانشگاه تهران است و بعد از آن جار و جنجالي که دانشجوها کردند، و خيلي هم به نظر من افتضاح بود و فقط به درد اين مي خورد که انصار هم از آن طرف بيايند و بريزند سر دانشجوها، هيچ کس هيچ تکاني نخورد حتي همين اصلاح طلب هايي که حالا به ضرب و زور دولت خاتمي به عنوان هيأت علمي استخدام شده اند. کسي نپرسيده که آقای رئيس دانشگاه ما با فلان درس چه کنيم؟ با فلان مقاله ی تاريخي يا کتاب چه کنيم؟ و بعد پاسخش را منتشر کند. خوب منتظريد عميد زنجاني خودش از خودش سوأل بپرسد؟
اما همين چند نفر خانم های فعال در حوزه ی زنان چهار تا شعار نوشتند و سؤال هايشان را هر جا رسيدند پرسيدند و بلاخره حاکميت را به جواب متناقض دادن وادار کردند. برای همين هم هست که کارشان با ارزش است ولو که سرشان را يک جای ديگر به سنگ بکوبند اما آن جواب های متناقض کار خودشان را کرده اند

نظرات

پست‌های پرطرفدار