غول را به شيشه برگردانيم
بي انصافي نکنيد الپر که مسئول همه ی گرفتاری های حزبي و فرهنگي و تاريخي ما که نيست. اتفاقأ بايد از خودمان انتظار داشته باشيم بتوانيم برای حرف هايمان اگر درست يا غلط هستند جوابگويي کنيم، سند بياوريم، مشاهداتمان را ثبت کنيم. ما داريم ساده ترين راه را مي رويم. خيلي از ما داريم بدون اين که از الپر بخواهيم حرفش را ثابت کند يا مثل يک آدم حرفه ای از آن تبری بجويد مدام به او انگ مي زنيم. ما داريم دوباره همان الگوهای افتضاح روزنامه ی کيهان را اينبار با الپر زنده مي کنيم
ببينيد مي خواهم رو راست بگويم، هيچ کدام از مايي که در ايران زندگي مي کنيم هنوز نمي دانيم استانداردهای زندگي در دنيای جديد چيست تعارف که نداريم. اين همه سال به جای آموزش درست و حسابي همه اش شعار و فحاشي تحويلمان داده اند. اين دوری از دنيا نتيجه اش اين شده که کارهايمان فقط برای خودمان معنا داشته باشند. الپر حرفي زده که برای خيلي ها منطقي نيست اما معلوم نيست همه ی ما چقدر در طول روز کارهای غير منطقي ديگر هم نمي کنيم. آن که در بازار خريد و فروش مي کند، آن که در دانشگاه مثلأ درس مي خواند، آن که حتي پليس شده و قرار است نظم را برقرار کند هيچکداممان هيچ استانداردی نداريم که رفتارمان را مستند به آن کنيم. هيچکدام هم نمي دانيم ممکن است برای خطاهايمان مجبور به جواب پس دادن بشويم جز اين که مي دانيم اگر به اصحاب قدرت بگوييم بالای چشمتان ابروست تنبيه مي شويم، مابقي همه اش من درآوردی است.نمي دانيم اعاده ی حيثيت اصلأ چيست و کجا بايد پي اش را گرفت آن هم در جامعه ای که آب خوردن هم در آن سياسي است چه رسد به نوشتن
به نظرم اگر قرار است برای دموکراسي سينه چاک کنيم بايد آدابش را هم ياد بگيريم. زندگي خصوصي را بگذاريم خصوصي باشد و زندگي عمومي را نقد کنيم. هيچکس الپر را تشويق نمي کند که برود يا مدرک بياورد و يا عذرخواهي کند، همه مي خواهند اصلأ از دايره ی ارتباطات خارجش کنند، اين کجايش دموکراسي ست؟
ما داريم به اين بيرون نشين ها حق مي دهيم که ما را لايق زندگي بهتر ندانند. همين الان احمدی نژاد دارد يک نمونه اش را تحويل دنيا مي دهد. اگر نوشته ی الپر نتواند ما را برای بحث کردن درباره ی حدود و ثغور نقد و مسئوليت دار کردن نويسنده درباره ی نوشته اش به چالش بکشد و همين طور رگباروار او را آماج تهمت قرار بدهيم از همين حالا اين گوشه ی فضای سايبر را هم به همان گندی کشيده ايم که روزنامه ی کيهان به جامعه زده. تهمت زدن و لکه دار کردن زندگي خصوصي ديگران بدون اين که مسئوليتي درباره اش حس کنيم چيزی بوده که از گفتگوهای خاله زنکي و عمو مردکي به مطبوعات ما راه پيدا کرده . مثل غولي شده که از شيشه درآمده. اگر زورمان نمي رسد اين غول را در جامعه به شيشه برگردانيم اقلأ بايد زورمان را بزنيم که غول در نوشته های وبلاگي به شيشه برود

نظرات

پست‌های پرطرفدار