تمام به اضافه ی دو نکته
با اين نشاني که الپر داده درباره ی آن راديوی دانشجويان (و من اين را جزو حرف های معمولي روزنامه های دست دوم سوم مي دانم که در خود ايران هم هميشه گفته مي شود، مثل آن حرف دهان پرکن عمليات استشهادی که فقط شلوغ بازی ست) و عدم تمايلم برای ادامه دادن اين بحث، ضمن احترام عميق به نظر الپر، آن را تمام شده مي دانم برای خودم. اما دو تا نکته را به عنوان آن موجي که ممکن است خيلي ها را به کام خودش بکشد در ايران مي نويسم
اول اين که يک گوشه ی اين موج حالا رسيده به خورشيد خانم. يعني او هم بي نصيب نمانده از تهمت. گمان نمي کنم تا وقتي از داخل ايران درباره ی مسائل سياسي خارج از کشور و آدم های درگير در آن که هنوز خودشان را به داخل متعهد مي بينند قضاوت مي کنيم درک حرف هايي نظير اين که چه سختي هايي کشيده يا مي کشند برای اين که کمک کنند به داخلي ها ميسر باشد. ميسر نيست و اصرار کردن به قبول يا رد هم نتيجه ای ندارد به خصوص که ما ايراني ها هميشه مستعديم برای اين حرف زدن ها. از بخت بد دوباره برای شروع يک پروژه ی بزرگ تر آمده اند و در مقياس کوچک تر شروع کرده اند به راه انداختن پروژه ی تهمت زدن، کمافي السابق
دوم اين که خيلي بزرگتر و دريده تر از علي افشاری اش (که من هيچگاه امکان ديدارش را نداشته ام) در خارج از ايران زندگي مي کنند که اگر قرار بر پول گرفتن و اين ها باشد نمي گذارند خرده پول هايش هم به افشاری برسد، خاطرات شعبان بي مخ را بخوانيد چند فقره اش را شرح داده. اين بيرون و بين خارجي ها هم آدم احمق زياد است اما عاقل هايشان دارند دنيا و البته همه ی ما را با هم مي چرخانند، آن عکس امام در ماه هم نشانه اش
نظرات