از رهبر آن روز تا رهبر امروز


شايد دو سه ماهي بعد از فوت آقای خميني و تغيير رهبری يک روزی اعلام کردند که بر و بچه های گروه های مختلف راديو به نوبت برای ديدار با خامنه ای به محل بيت رهبری مي روند. آن موقع رئيس راديو هم عوض شده بود. رئيس قبلي که منصور واعظي، يکي از چندين برادر آن واعظي وزارت خارجه بود به چندين دليل که يکي هم حساب و کتاب مالي راديو بود از کار برکنار شده بود و هنوز رئيس جديد تعيين نشده بود بنابراين راديو با سرپرست اداره مي شد. سرپرست راديو هم محسن مهاجراني بود که بعدها رئيس تلويزيون شد و يکي از خوشنام ترين رؤسای راديو-تلويزيون بود و هست
من در گروه دانش بودم. گروه ما هم هشت نه نفر بيشتر برنامه ساز نداشت و کوچکترين گروه راديو بود. از قضا ما هم رئيسمان از دست همان واعظي قهر کرده بود و ما هر کار اداری که داشتيم مجبور بوديم برويم مستقيم به مهاجراني بگوئيم بنابراين نوبت گروه دانش که شد که برود ديدار خود مهاجراني با ما آمد که معرفي مان کند. اتفاقأ ساعد باقری شاعر هم که کارمند راديو بود با ما بود، کلي هم سر به سرش گذاشتيم چون موقع بازديد بدني گفتند هر چه با خودتان داريد بدهيد، ما خنده مان گرفته بود که اگر مجبور بشويم کمربندهايمان را هم بدهيم آنوقت اين ساعد باقری که خيلي چاق است تا برگرديم نمي داند با شلوارش که دائم پائين مي آيد چه کند. گمان مي کنم نوشين احمدی خراساني که معرف حضور فعالان حقوق زنان هستند و ما يک وقتي با هم در گروه دانش همکار بوديم اوهم با ما بود
رفتيم به بيت رهبری در ميدان پاستور. و ما را بردند به همين اتاقي که هميشه در فيلم ها نشان مي دهند که دور تا دور مخده چيده اند. يک چند دقيقه ای نشستيم و خامنه ای هم آمد. مهاجراني همه مان را با اسم برنامه ها معرفي کرد. معرفي که تمام شد برايمان چای آوردند و خامنه ای شروع کرد از يکي يکي مان سؤال کردن درباره ی برنامه هايي که مي ساختيم. سؤال هايش هم دقيق بود و ظاهرأ برنامه ها را شنيده بوده که مي توانست سؤال های دقيق بپرسد
سؤال ها که تمام شد گفت حالا شما بگوئيد چه نقصي مي بينيد. ما اول مانديم که چه بگوئيم اما بعد که گفت رودرواسي نکنيد نطقمان باز شد. از بين سؤال ها يکي هم گفت آقا ما موسيقي برای برنامه های علمي نداريم و مجبوريم از موسيقي های غربي استفاده کنيم شما با اين موسيقي مشکلي نداريد؟ خامنه ای گفت بگذاريد يک چيزی بگويم بدانيد نظرم چيست. عين اين عبارات را که مي نويسم گفت، کاملأ امانتداری مي کنم در نقل قول. گفت:" زمان شاه من از زندان که آمده بودم بيرون اخوی الزوجم (يعني برادر زنش) آمد دنبالم و چون حالم خوش نبود مرا برداشت ببرد به شمال. در راه رسيديم به سد کرج. آن جا پياده شديم برای هواخوری. همينطور که آنجا بوديم يک صدای موسيقي لطيفي مي آمد. نگاه کرديم ديديم يک آقای خارجي نشسته همان اطراف و دارد گيتار مي زند. ما تا او اجرای موسيقي اش تمام شد مانديم و گوش کرديم و لذت برديم. من فکر نمي کنم اگر موسيقي غربي را درست و به جا استفاده کنيد کار بدی باشد اتفاقأ بايد فکری کرد که موسيقيدان های ما از همين الگوهای غربي استفاده کنند و برای برنامه های علمي موسيقي بسازند. من با موسيقي غربي مخالف نيستم". ما همين طور هاج و واج مانده بوديم. مهاجراني هم شاهد است مي توانيد بپرسيد از خودشان، بگوئيد هم که من نشاني دادم آن روز را
خلاصه ديدارها تمام شد و اين حرفي که خامنه ای به گروه دانش زده بود شده بود نقل اين طرف و آن طرف در راديو. چون مهاجراني هم با ما بود کسي نمي گفت از خودتان حرف درآورده ايد
مدت کوتاهي بعد مدير راديو را منصوب کردند. آقای محمد حسن زورق، همان کسي که زمان انتخاب خاتمي با او و ناطق نوری مصاحبه مي کرد، اگر يادتان باشد. فکر مي کنيد اولين دستورش چه بود؟ اولين دستورش ممنوعيت استفاده از موسيقي غربي در راديو بود. ما دانشي ها شاکي شديم رفتيم پيشش که آدم حسابي اين که نمي شود که درباره ی پرتاب فضاپيمای چالنجر خبر پخش کنيم آنوقت دنباله اش کمانچه لری بگذاريم. هرگز قبول نکرد، تازه برای محرم هم همان موسيقي های ايراني را هم تعطيل کرد و دستور داد به جای موسيقي از نوحه و موسيقي عزاداری استفاده کنيد، يک وضعي شده بود. اين ها را اگر شک داشتيد برويد از بر و بچه های قديمي تر راديو بپرسيد. هر چه هم مي گفتيم خامنه ای خودش به ما گفته مانعي ندارد قبول نمي کرد. خلاصه ما هم زده بوديم به نوحه پخش کردن و لابلای حسين حسين ها خبرهای علمي مي گذاشتيم. ضبط برنامه شده بود اعمال شاقه
خلاصه که هر چه گذشت بيشتر ما متعجب مي شديم که اين حرفي که خامنه ای به ما زد اصلأ دارد وارونه اش اجرا مي شود کسي هم گوشش بدهکار نيست. به عبارت ديگر قدرت واقعي دست آدم های ديگر بود. واقعأ من هنوز هم برايم جای کنجکاوی است از رهبر آن روز تا رهبر امروز


نظرات

پست‌های پرطرفدار