روزنامه های بسته
اين چند وقتي که دارم مرتب وبلاگ نويسي مي کنم و به طور طبيعي با خيلي از دوستان روزنامه نگارم در داخل ايران سر و کارم بيشتر شده و البته تا بتوانم روزنامه های داخلي را هم از روی اينترنت مي خوانم متوجه يک بخش ناديده گرفته شده يا کمتر به چشم آمده در روزنامه ها شده ام. همه ی آن هايي که دارند روزنامه ها را سر و سامان مي دهند به لحاظ نوشتاری و حتي با ترجمه از منابع خارجي باز هم طعم نوشته هاشان نشان مي دهد که از نگاه به ايران از خارج دورند. بيرون از ايران هم طرفداران و هم مخالفان سياست های ايران زيادند، از لمپن هايي که بيخود دفاع مي کنند يا اتهام مي زنند حرف نمي زنم، برعکس از آدم هايي حرف مي زنم که نگاهشان از روی تخصص و بدون انگ سياسي ست و گاهي که من خودم تجربه کرده ام ديدگاه هايشان مبتکرانه است. اين نگاه از بيرون و با ذائقه ی خارج نشسته ها را نمي شود در مطبوعات ايران پيدا کرد. طبيعي هم هست، انگاری که يک روز در سال وسط يک سفره ی پر از غذاهای ايراني يک ظرف کوچک غذای غير ايراني بگذاريد آن هم طوری که هر کسي فقط يک قاشقش را بچشد، اصلأ کسي طعم آن را نمي فهمد
اين درباره ی همه ی دنيا صدق مي کند، برای همين هم هست که سرويس بين الملل مطبوعات مي رود به دنبال آن هايي که مي توانند گزارش يا خبر از بيرون را تدارک ببينند، درست برعکس کاری که در ايران انجام مي دهيم. سرويس بين الملل در روزنامه های ايران خودشان مي نشينند و از منابع خارجي ترجمه مي کنند و در صفحه شان مي گذارند، حساسيت هايشان هم با حساسيت آدم های سرويس سياسي يا خبر داخلي خيلي فرقي نمي کند و آنقدر به همديگر نزديک است که مي شود دبير سرويس يا اعضای آن را در سرويس های ديگر مشغول به کار کرد
معمولأ آدم های سرويس های بين الملل (يا خارجي) بايد بتوانند با آدم های خارج نشين مرتبط بشوند، اعم از ايراني يا خارجي، و از آن ها مطلب بگيرند. اين چند وقته من زياد ديده ام که آدم های مطبوعاتي خارجي بعضي هاشان حتي علاقمندند که نوشته شان را بدهند به مطبوعات ايران، به هر حال حرف نويي دارند که ممکن است به درد ايران بخورد و لزومأ هم سياسي نيست حرفشان، گاهي از هنر يا ورزش و اين هاست اما دستشان به مطبوعات داخل ايران نمي رسد چون روزنامه های ايران کاملأ بسته عمل مي کنند
چند هفته پيش با يک پروفسور محيط زيست حرف مي زدم. آنقدر درباره ی نگاه ايراني و اسلامي (جداگانه) به محيط زيست اطلاعات جالب داشت که من هرگز در خود ايران با همه ی ارتباطي که با آدم های دانشگاهي داشتم و دارم اين ها را نشنيده بودم. درباره ی هنر هم همينطور و حتي درباره ی جوامع ايراني نشيني که دارند تلاش مي کنند که به هر حال هويت ايراني شان را حفظ کنند، اثر هيچکدامشان در مطبوعات ايران وجود ندارد. به هر حال اين نقطه ی ضعف روزنامه های ايران است که دارند خودشان را از اين منبع عظيم و اثرگذار خبر و تحليل دور مي کنند
عليرغم اين که چند نفر از دوستانم در روزنامه ها مرتب لطف دارند و مي گويند بنويس و تا جايي که توانسته ام جواب محبت شان را داده ام و خبر و گزارش و هر چه توانسته ام فرستاده ام اما گمان مي کنم بايد يک فکر اساسي تر کرد. اگر يک وقتي به نتيجه ی مشابهي رسيديد وخواستيد آن بخش بين الملل را فعال تر کنيد خبر بدهيد تا با هم گپي بزنيم. فکر مي کنم نتيجه اش اگر مداوم روی آن فکر کنيم و طرح جديد بدهيم خيلي خوب از آب در بيايد

نظرات

پست‌های پرطرفدار