صادرات
حقيقتش ديگر برای من شنيدن هيچ چيزی عجيب نيست، يعني کم کم ديگر عجيب نيست. همين الان يک خبری شنيدم که مانده ام هاج و واج. از يک آدم معتبر هم شنيده ام که اين اتفاق در دو متری اش رخ داده اما من هاج و واجم. اگر بگويم شما هم تعجب مي کنيد. حالا رهايش مي کنم تا يک وقت مناسب تر اما اين دست ما نمک ندارد و آن که نمک خورد و نمکدان را شکست همين الان دارد چهار وعده در روز اهل ايران را مي چرخاند. دقيقأ عبارتي را که نوشتم معني اش را مي دانم. از شهر تا ده همه را مي چرخاند. اوووووف. مي نويسم بعدأ درباره اش
************
************
امروز رفته بوديم يک عروسي ايراني-اسکاتلندی. جای همگي خالي که اگر همه مان هم دقيق گوش مي کرديم که اين اسکاتلندی ها چه مي گويند باز چيزی از لهجه شان نمي فهميديم. سمنان رفته ايد؟ انگليسي حرف زدن اين اسکاتلندی ها درست مثل فارسي حرف زدن سمناني هاست
اما يک چيز خيلي جالب هم رخ داد که تا آخر مراسم همين طور گاه و بيگاه حرفش بود بين من و يک آقايي. تا وارد شديم و سلام کرديم يک آقای نسبتأ تنومندی آمد و خودش را معرفي کرد به همه. من آخر از همه معرفي شدم بنابراين وقت بيشتری ماند برايمان که حرف بزنيم. گفت چه کاره ای گفتم محقق و روزنامه نگار. گفت من از ارتش بازنشسته شده ام، کماندو هستم. گفت امروز رئيس جمهورتان دوباره به اسرائيل حرف زده، خوانده ای؟ گفتم نه هنوز، جدأ هم تازه الان خواندم چه گفته. شروع کرد از سياست و اين ها حرف زدن. دو تا ميهمان ديگر هم اضافه شدند که آن ها هم از برنامه ی اتمي ايران سوال مي کردند. خيلي هم دقيق سوال مي کردند، معلوم بود اخبار را دنبال مي کردند. من هم هي بايد هر چه از اين طرف و آن طرف مي دانستم را برايشان مي گفتم که اصلأ هم آسان نيست. بيرون از ايران که باشيد متوجه مي شويد چه مي گويم
خلاصه در هر فاصله ای اين گفتگوی ما گرم مي شد و موقتأ تمام مي شد
عروسي هم يکجانبه به سمت ايراني ها غلت زده بود. آن آخر سر يک موسيقي اسکاتلندی گذاشتند و دو نفرشان رقصيدند که جالب بود
القصه اين که اين ميهماني هم که در يک جزيره برگزار مي شد از شر احمدی نژاد در امان نماند. اين هم خودش صدور انقلاب است که دو دهه است شعارش را مي دهند و رخ نداده بود و حالا دارد صادراتش شروع مي شود منتها اين ها از کود حيواني انقلاب شروع کرده اند به صدور که اول بويش همه جا را برمي دارد
نظرات