خاطرات نشنيده ... قسمت دوم
ياد بعضی از صحنهای دوران جنگ میافتم باورم نمیشود که حالا نشستهام يک جای ديگری از دنيا و کنارم مردم میروند و میآيند و زندگی جريان دارد. اين احساسیست که در خيلی از آنهايی که جنگ را ديدهاند هست و گمان نمیکنم بشود فراموشش کرد. میشود بازکاویاش کرد و تصوير آدمهايی را که درگير جنگ بودند دوباره ديد. غصهها و استيصالشان از اتفاقی که جاریست و نمیتوانند متوقفش کنند.
قسمت دوم خاطرات دکتر حسين کردوانی را که تدوين میکردم يک جاهایی از خاطره خوانی امير، که حالا دستنوشتههای پدرش را برایمان میخواند، جدا میشدم و خيالم میرفت به سالهای جنگ.
جنگ اتفاق عجيبیست که روح آدمها را میسايد، بدون هيچ مزيتی، برای هيچ. و روح ساييده شدهی آدمها تا دوباره به زندگی برگردد سالها وقت میگيرد و گاهی هرگز به دوران پيش از آن برنمیگردد.
امروز قسمت دوم خاطرات دکتر حسين کردوانی از جنگ را از زبان امير میشنويم.
قسمت دوم خاطرات دکتر حسين کردوانی را که تدوين میکردم يک جاهایی از خاطره خوانی امير، که حالا دستنوشتههای پدرش را برایمان میخواند، جدا میشدم و خيالم میرفت به سالهای جنگ.
جنگ اتفاق عجيبیست که روح آدمها را میسايد، بدون هيچ مزيتی، برای هيچ. و روح ساييده شدهی آدمها تا دوباره به زندگی برگردد سالها وقت میگيرد و گاهی هرگز به دوران پيش از آن برنمیگردد.
امروز قسمت دوم خاطرات دکتر حسين کردوانی از جنگ را از زبان امير میشنويم.
تمام حقوق متن اين اثر به امير حسين کردوانی و حقوق تدوين آن به همايون خيری تعلق دارد
استفاده از اين اثر بدون اجازه ممنوع است
نظرات