هفت روز هفته

روز اول. واويلايی بود واقعأ. مصاحبه‌ی رضا پهلوی با بی بی سی نشان می‌دهد که رضا پهلوی اصولأ نه ذهن منظمی دارد و نه بلد است از واژه‌های سياسی در جای خودشان استفاده کند. بدترش هم اين است که بلاخره معلوم نشد اسم خودش و تشکيلاتش را چه چيزی گذاشته، يعنی مانده است بين اين که آيا می‌تواند از نظام پادشاهی حرف بزند يا نه. مصاحبه‌اش را که می‌شنيدم به اين نتيجه رسيدم که واقعأ ايشان بايد از سياست دوری کند، چون اصلأ معلوم نيست جايگاه سياسی ايشان چيست. و مهم‌تر اين که ايشان اصولأ تصوری از يک نظام پارلمانی ندارد چون هرگز تجربه‌ی نظام پارلمانی را به عنوان يک فعال سياسی نداشته. فعاليت سياسی‌اش هم که گره خورده است به اين که وارث تاج و نخت سلطنت است. دست کم در جامعه‌ی ايرانی هم که هميشه سلطنت از مدل نظامی يا فقهی‌اش يعنی آقا بالاسر که مجلس را به هيچ نمی‌گرفته. اوضاع و احوال فعلی هم که ديگر جای شک و شبهه باقی نگذاشته که آقا بالاسر همه جوره‌اش هست و رفتار همه‌شان در مقابل مردم و نمايندگان‌شان يک جور از آب درمی‌آيد. خوب حالا رضا پهلوی با چه ترفندی می‌تواند به ملت بقبولاند که ايشان آقا بالاسر نيستند و به دنبال نظام پارلمانی هستند؟ يعنی بر اساس چه تجربه‌ای می‌خواهد اثبات کند که به نظام پارلمانی تعهد دارد؟ خوب به حرف زدن که باشد توی همين سی سال بعد از انقلاب هزار تا منتسکيوی توليد داخل روی دست‌مان مانده که همه‌شان از همين حرف‌ها می‌زنند ولی دست آخر هم سر ملت را می‌کوبند به طاق. خوب ايشان هم که بخواهند اضافه بشوند که سودی به حال ما ملت ندارد. به نظرم رضا پهلوی خيلی از جامعه‌ی فعلی ايران دور است. يک کمی هم بايد رک و راست باشد و بگويد به دنبال چيست. به دنبال احيای مرام پدرش است يا مرام پدر بزرگش؟ تفاوت اين دو تا آدم از زمين تا آسمان است. حقيقتش با آن مصاحبه‌ای که من شنيدم به نظرم رضا پهلوی اين قدری ما مردم عادی اين چيزها را می‌‌دانيم ازشان باخبر نيست. خوب البته ممکن است يکی در گوش‌شان گفته ما ملت ممکن است از زير دست اين چوپان که دربياييم لاجرم خودمان به دنبال يک چوپان ديگری بگرديم. يعنی واقعيتش حرف‌های ايشان بيشتر به حرف‌های يک چوپان جوان شبيه بود.

روز دوم. ديروز يک نويسنده‌ی 41 ساله استراليايی بعد از شش ماه آب خنک خوردن در تايلند از زندان آزاد شد. کلی مراسم ورودش به خاک استراليا با آه و اشک خانواده‌اش همراه بود. اسم اين نويسنده نگون بخت Harry Nicolaides است و علت زندانی شدنش انتقاد از خاندان سلطنتی تايلند بوده. دادگاه اول او را به 6 سال زندان محکوم کرد ولی بعد از فرجام خواهی حکم او به 3 سال تقليل يافت و دست آخر بعد از شش ماه، بنا به يک عفو سلطنتی او را آزاد کردند و البته بعد از کلی کلنجار دولت استرالیا. البته آزاد کردنش هم داستان داشته. او را مجبور کرده‌ بودند در مقابل عکس پادشان زانو بزند و عذرخواهی کند و بعد متن عفو برايش قرائت شده. در تايلند هم او را در سلول انفرادی نگه داشته بودند که اشد مجازات را متحمل بشود. ديروز که پروازش به ملبورن با تأخير انجام شد مادرش از ترس اين که نکند حکم عفو را لغو کرده‌ باشند سکته قلبی کرد. حالا اصل داستان انتقاد خيلی ديگر آخر جهان سومی بازی بوده. هری در کتابش در دوازده خط درباره‌ی روابط خارج از عرف وليعهد تايلند با مهرويان و پريرويان نوشته بوده. حالا خنده‌اش مانده. اين کتابی که ایشان نوشته اصلأ 7 جلدش بيشتر فروش نرفته بوده. احتمالأ هم همه‌ی 7 جلد را هم مأموران امنيتی تايلند خريده بودند. آدم را بابت دوازده خط نوشته بگيرند 3 سال بيندازند زندان يعنی قانون تايلند عبارت است از اين که اصولأ شما برو کدخدا را ببين ديگر ده مال خودت است وگرنه که آب خنک آماده‌ست.

روز سوم. يادتان هست در دوره‌ی خاتمی تا او پايش را از مملکت می‌گذاشت بيرون راستی‌ها يک دردسری برای مردم درست می‌کردند که صدايش تا آن طرف دنيا هم شنيده می‌شد؟ حالا فرض کنيد مخالفان احمدی نژاد اگر بنا باشد همين کار را با او بکنند چه جور طرحی برايش می‌ريزند. خوب دوم خردادی‌ها که کاری ازشان برنمی‌آيد که به عنوان مخالف انجام بدهند. می‌ماند دوست و رفقای خودش که راستی‌ هستند اما مانده‌اند که چطور از احمدی نژاد حمايت نکنند. خوب حرف‌های ناطق نوری درباره‌ی استان بحرين آنقدرها هم بی مناسبت نبود چون هر آدمی که دو روز توی عالم سياست باشد و از درگيری‌های مربوط به جزاير خليج فارس هم مطلع باشد بيگدار به آب نمی‌زند که گزگ بدهد دست عرب‌ها. ولی ناطق نوری اين کار را کرد و در نتيجه قرارداد گازی ميان ايران و بحرين نقش بر آب شد. آن هم درست وقتی که احمدی نژاد در فکر راه اندازی اوپک گازی‌ست. درست شبيه به دوران خاتمی که از آن طرف می‌گفتند گفتگوی تمدن‌ها از اين طرف لباس شخصی‌ها به قانون جنگل می‌ريختند سر مردم. به نظر من اين کار ناطق نوری پيش درآمد شروع درگيری‌های شديد ميان گروه‌های وابسته به جناح راست است. البته اين سابقه‌ی تاريخی را هم داشته باشيد که در جريان انتخابات چهار سال پيش شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی به رياست ناطق نوری دست آخر علی لاريجانی را به عنوان نامزد نهایی انتخاب کردند و در عوض گفتند برنامه‌های احمدی نژاد فضايی‌ست. خوب می‌شود حدس زد که حالا همان گروه همه فکرشان به انتخابات است و می‌دانند اسم احمدی نژاد را يا بايد با تقلب شديد از صندوق‌ها دربياورند يا بايد قانعش کنند که برود کنار تا کسان ديگری را معرفی کنند. يک کمی صبر کنيد و حمله‌ی بعدی را ببينيد. منتها يک حدس‌های ديگری هم زد‌ه‌ام که به نظرم درست هستند. می‌نويسم درباره‌شان، فقط حيف که اصلاح طلبان فکرشان فقط رياست جمهوری‌ست و برنامه‌ای برای اصلاح طلبی ندارند.

روز چهارم. از سال آينده هر سال در روز هفتم فوريه به مناسبت يادبود قربانيان آتش سوزی‌های ايالت ويکتوريا پرچم‌های استراليا به حالت نيمه افراشته درمی‌آيند. امروز حدود 7 هزار نفر در مراسم يادبود شرکت کردند و علاوه بر سروزير ايالت و نخست وزير، فرماندار کل استراليا هم سخنرانی کرد. آخرين آمار مراکز امدادی به کشته شدن 209 نفر اشاره کرده ولی هنوز تعداد زيادی ناپدید هم در فهرست سانحه ديدگان وجود دارد. يک مظون هم دستگير شده که فعلأ رسانه‌ها مشغول سرويسکاری ايشان هستند و طبق معمول ممکن است بعد از اين همه توشويي و روشويی دست آخر کاشف به عمل بيايد که اين آدم اصلأ هيچکاره‌ی روزگار بوده. رسانه‌های استراليايی در دو سال گذشته دو تا دسته گل خيلی مرتب به آب داده‌اند، منتها نه که خيلی با سنگ پای قزوين رقابت می‌کنند در نتيجه خم به ابروی‌شان نمی‌آورند. اما همچنان که آه و افسوس برای قربانيان آتش سوزی برقرار است به ساکنان دو نقطه‌ی ديگر از ايالت هم هشدار داده‌اند که منازل‌شان را عصر يکشنبه يا صبح دوشنبه خالی کنند چون شعله‌های آتش که هنوز به طور کامل مهار نشده‌اند دارند با شدت و سرعت زیاد به طرف آن‌ها حرکت می‌کنند. حالا اين طرف در شمال کوئينزلند هم سيل آمده و زندگی مردم روی آب شناور است. احتمالأ برای اين وضعيت هم آن نصف ديگر پرچم را هم می‌آورند پايين که ديگر بی حساب بشويم.

روز پنجم. دولت احمدی نژاد يک لايحه‌ای را تصويب کرده که از اول تا آخرش با اما و اگر است و شده است حکايت يکی بر سر شاخ بن می‌بريد. يعنی آنقدر جا دارد برای تفسير و توضيح که خود اهل حکومت جمهوری اسلامی را هم با آن می‌شود مجازات کرد. اسمش را هم گذاشته‌اند لایحه رسیدگی به جرایم بین المللی و جنایات جنگی. در لايحه آمده است که "کشتار افراد یا قراردادن آنها در معرض شرایط زندگی نامناسب از قبیل محرومیت از نیازهای ضروری زندگی، قطع کمک های انسان دوستانه نسبت به یک نژاد، قوم، ملت و ساکنان یک منطقه و یا پیروان یک دین به قصد نابودی تمام یا بخش قابل توجهی از آنها نسل کشی محسوب می‌شود و مرتکب و آمر آن به حبس از پانزده سال تا ابد محکوم می‌شود". همين دو روز پيش حسينيه‌ی دراويش را در اصفهان خراب کردند، اين يعنی جنايت جنگی چون به قصد نابودی اهل يک دين صورت گرفته. تبعيد کردن آدم‌ها به اين شهر و آن شهر هم نمونه‌ی محروميت دادن‌شان از نيازهای ضروری زندگی‌شان است علاوه بر اين که تابعيت زنان ايرانی که همسر خارجی دارند لغو می‌شود که اين هم محروميت دادن است. به بچه‌های افاغنه اجازه نمی‌دهند مدرسه بروند اين هم قطع کمک‌های انسان دوستانه نسبت به يک ملت است. حالا جالبش اين است که همه‌ی اين نمونه‌ها هم مربوط به مسلمان‌هاست منتها هيئت دولت خيلی خواسته به گروه حماس اظهار لطف کند برای همين هم لايحه را به ذکر "بويژه مسلمانان فلسطين" تصويب کرده. خوبی‌اش اين است که خود دولت جمهوری اسلامی با تناقضی که در لايحه‌ و کارهای خودشان هست عملأ بار مسلمانی را از روی دوش مردم ايران و سپرده به مردم فلسطين. تصادفأ صدام حسين هم از همين حرف‌ها درباره‌ی ايرانی‌ها می‌زد که اين‌ها آتش پرست هستند، باقی عرب‌ها هم به جز حماس و حزب‌الله و مقتدی صدر از اين صفت در مورد ايرانی‌ها استفاده می‌کنند. حالا انصافأ خوب بود دولت احمدی نژاد لايحه‌ را شب چهارشنبه سوری تصويب می‌کرد که لااقل مردم با خيال راحت از روی آتش می‌پريدند.

روز ششم. اين داستان آتش سوزی در تالاب پریشان را بگذاريد کنار کشند قرمز در تالاب انزلی و مرگ دلفين‌ها در خليج فارس و نمکی شدن درياچه‌ی اروميه و از بين رفتن فوک‌های دريای خزر تا دست‌تان بيايد اوضاع منابع آبی ايران چطور است. توی عکس‌ها که نگاه کنيد در کنار تمام پروژه‌های بزرگ صنعنی يک درياچه هم می‌بينيد. اين درياچه را برای تزئين آنجا درست نمی‌کنند بلکه اسمش نشانگر زيستمحيطی‌ست که نشان می‌دهد اوضاع آلودگی در آن منطقه چطور است. هر آلودگی‌ای که در محيط اطراف باشد آثارش را می‌توانيد در آب درياچه ببينيد. دليلش زهکش طبيعی منطقه‌ست که به آلودگی‌ها امکان می‌دهد از طريق همان زهکش وارد محيط آبی بشوند. برای همين هم برای کنترل آلودگی مناطق صنعتی اول از همه می‌روند کيفيت آب درياچه را اندازه‌گيری می‌کنند. حالا هر بلايی که بر سر منابع آبی توی ايران می‌آيد نتيجه‌ی يک گندی‌ست که اطرافش زده‌اند و وقتی نتيجه‌ی آن گند به آب می‌رسد يعنی اوضاع ديگر خيلی خراب است. چون آب قادر است آلودگی را تا حد قابل توجهی خنثی کند و اگر آلودگی از يک حدی بيشتر بشود قدرت احيای آب از دست می‌رود و همين اتقاقاتی می‌افتد که الان منابع آبی ايران با آن دست به گريبان هستند. اتفاقأ اسم همين کارهايی که میِ‌کنند براندازی نرم است.

و روز هفتم. خوب اين هم کيک خامه‌ای برای آخر هفته. جزو کشفيات اخيرم درباره‌ی کيک پختن يک موردی بود مربوط به اضافه کردن شير. معمولأ شير را بايد قبل از آرد اضافه کرد که آرد زياد به هم نخورد. حالا کشف جديدم اين است که نصفی از شير را می‌شود قبل و نصف ديگرش را بعد از آرد اضافه کرد. نتيجه‌اش جالب می‌شود. ضمنأ اگر به جای پوست پرتقال، پوست ليمو ترش به خامه اضافه کنيد مزه‌ی خامه خيلی عجيب خوب می‌شود. در هر حال اين هم کيک خامه‌ای در پنج حرکت.




نظرات

پست‌های پرطرفدار