جمعه برای زندگي

يک جوری شده که وقت "جمعه برای زندگی" که می‌رسد اوضاع وبلاگ هم تغيير می‌کند. يعنی انگار رنگ و رخسار وبلاگ بابت همين نوشته‌هايی که برای "جمعه برای زندگی" می‌رسد تغيير می‌کند.

جدأ امروز خيلی موضوع برای خواندن و ديدن و شنيدن و سير کردن شکم هست. سير کردن شکمش محصول سوئد است که اصولأ شاهکار است و خودتان بايد بخوانيد و بپزيد. فيلم و خاطره و عکس و ترافيک هم که هست توی نوشته‌ها که خيلی خواندنی‌اند.

حالا من که هر بار می‌گويم بنويسيد و حداقل يک روز جمعه را به خودتان خوش بگذرانيد. دعوتم هم پا برجاست همچنان. يک کمی گوشه کنارهای خوش زندگی‌تان را با ديگران به اشتراک بگذاريد و خودتان را هم به زندگی برگردانيد.

امروز يک موسيقی ازبکی می‌شنويد و می‌بينيد که خواننده‌اش آزاده نورسعيدووا هست که خودشان به انگليسی اسمش را Ozoda Nursaidova می‌نويسند. آن وسط جمعيت هم بعضی‌ها را می‌بينيد که حسابی سر شوق آمده‌اند و زده‌اند به رقصيدن .... ياد بگيريد ... يعنی بلد نيستيد؟ ...





و باقی مطالب امروز:

ليلا (استراليا): طعم نه چندان شيرين کارامل،

ميم ميم (ايران): يادداشت‌های پراکنده از روزگاری که گذشت، قسمت چهارم،

پرشين سعيد واقفی (استراليا): در میدان‌ها همیشه حق با ماشینی است که در دایره داخلی میدان در حرکت است،

مجيد آل ابراهيم (سوئد): چگونگی به آخر رساندن فرغت یار یا خود آموز وصل معشوق در سه سوت،

انوشه توکلی (انگلستان): دوعکس‌ از برف لندن.

نظرات

پست‌های پرطرفدار