برای نيک آهنگ
موضوع انتخابات، دست کم برای من که خارج از ايران و کنار گود نشستهام با وضع کسانی که در ايران دارند شرايط نابسامان را تجربه میکنند خيلی متفاوت است و انصاف نيست مردم را به باد انتقاد بی حساب و کتاب گرفت. برای همين هم به نظرم محض يادآوری هم که شده يک کمی به تندرویهای نيک آهنگ دربارهی روزنامه نگاران گير بدهم که حالا گرچه توی وبلاگش مینويسد، توی همين وبلاگستان هم جواب بگيرد. من با نيک آهنگ خيلی رفيقم و همين است که صاف و پوست کنده میخواهم به او بگويم اين تندروی کردنهايش نه تنها هيچ ثمری در ايجاد شفافيت ندارد بلکه اتفاقأ دارد همه را به مخفی کاری ترغيب میکند.
همهی ما و از جمله خود نيک آهنگ چوب تندرویهای او را خوردهايم. توی همين وبلاگستان هم اتفاقأ همهمان چوبش را خوردهايم ولی از قرار خود او يادش میرود که اين روشش نيست که هر از گاهی دشمن تراشی کند و بعد يا زير بيانيههای بعديش را امضاء کند و يا در سوگش شعر بنويسد. اين همان کاریست که نيک آهنگ ايرادش را به ديگران میگيرد ولی خودش را دربارهاش مستثنی میکند.
نيک آهنگ دو سه روز پيش يک متن انگليسی را گذاشت روی وبلاگش دربارهی بعضی اصول اخلاقی روزنامه نگاری. در ادامه هم برای روزنامه نگارانی که به قول او تبليغاتچی انتخابات شدهاند دو سه تا متن نوشت که "مساله خیلی ساده است. وقتی شما مزد بگیرید، مزدور طرف هستید. مزدوری شما وقتی طرف به قدرت رسید، مانع بزرگی برای نقد واقعی او خواهد شد.".
حالا واقعأ نيک آهنگ قبلأ در ايران هم از اين حرفها میزد يا حالا که در کانادا زندگی میکند به اين حرفها رسيده که مزد گرفتن و نقد اينها با هم سازگاری ندارند و میتواند خيلی صراحت داشته باشد؟ خوب برای من که نيک آهنگ را میشناسم همين کانادا آمدنش موجب اين حرفها شده. خيلی هم خوب که اين حرفها را میزند منتها جای گله از خودش هم کم نيست.
نيک آهنگ نوشته است " هر مسالهای که منتهی به تلاقی منافع شود. نتیجهاش دور شدن از گزارشگری واقعیتهاست". خيلی هم عالی. خوب خود تو که برای شورای شهر تهران کانديد شدی و از سد تأييد صلاحيت هم گذشتی اگر همان موقع رأی میآوردی و الان در مناسبات قدرت ارتقاء مقام پيدا کرده بودی باز هم از اين حرفهای تلاقی منافع میزدی؟ همين حرفهايی که الان دربارهی اعدامیهای تابستان 67 میزنی را چطور؟ بخش بزرگی از آن اعدامها را در تهران انجام دادند، گورستان خاوران هم که در تهران است، بنابراين کانديد نمايندگی شهر تهران که از قضا روزنامه نگار هم هست میتوانست دو کلمه دربارهی حوزهی انتخابيهاش بنويسد. بلاخره فک و فاميلهای همان اعدامیها هم شهروندان همان حوزهی انتخابيه بودند. اينترنت هم که بود که همان وقت اگر چاپش نمیکنند يک جایی توی اينترنت بنويسی. پس چرا ننوشتی؟ يعنی گزارشگری واقعيت مال همين حالاست که در کانادا هستی يا مال آن موقع هم بود و تو ننوشتی؟
نيک آهنگ نوشته است که "چهار سال پیش، به دوستانم گیر دادم که چرا وارد بازی "اتاق فکر هاشمی" شدهاند در حالی که برای رسانهها هم کار میکردند. میفهمم که همه نیاز مالی دارند و کاندیداها هم رقمهای شیرین تقدیم میکنند، اما آیا مخاطبان، روزنامهنگار مزدور میخواهند یا مستقل"، آنوقت به گفتهی خودش دو سال مشاور سازمان بهينه سازی مصرف سوخت بوده، رئيس سازمان هم که مهدی هاشمی بود. حالا انصافأ توی آن دو سال مشاوره چه وقت دربارهی گرفتاریهای اداری همان رئيس و تشکيلات سازمان دو کلمه نوشت؟ يعنی آن موقع همين يک سازمان را بسته بودند به ضريح امام رضا، باقی همه گرفتاری داشتند؟ خودش لطفأ جواب حرف خودش را بدهد که آن موقع مزدور بوده يا مستقل؟
باز نوشته است: "اينکه بگوییم همه ما استقلال مطلق داریم، یک جوک است. همه ما گرایشهای فکری خودمان را داریم، اما اینکه تبلیغاتچی جناحها بشویم و بر اساس میزان مزدی که دریافت میکنیم، تبلیغمان را بچربانیم، اما استقلال محتوایی از کسانی که حامی مالی هستند به منطق نزدیکتر است"، خوب حالا استقلال مطلق که هيچ اما خود نيک آهنگ يادش رفته که برای انتخابات مجلس و برای فروزش وزير سابق جهاد کار تبليغاتی میکرد. همان خروسهایی که برای وزير جهاد طراحی میکرد را بايد ياد خودش بياورم. همين که نوشته "اگر شما از ستاد خاتمی پول بگيريد و همان چيزی را که در ستاد به شما میگويند را در مطلبتان طوری درج کنيد که خواننده تحت تأثير قرار بگيرد آيا اسم کار شما اطلاع رسانی مستقل است؟". حالا واقعأ خود نيک آهنگ با همان خروسهایی که در ستاد تبليغاتی فروزش میکشيد قرار نبوده مردم را تحت تأثیر قرار بدهد؟ واقعأ نيک آهنگ اين کارها را برای رضای خدا انجام میداده؟ يعنی تبليغ برای جناحها با تبليغ برای وزير سابق جهاد فرق میکند؟ میفرماييد فروزش جناح توکلت علی الله بوده يا درويش شده بوده و خانقاه داشته که خيلی فراجناحی حساب میشده آن موقع؟
نيک آهنگ عزيز، تو اينقدر تند میروی که معلوم نيست اصلأ قرار است اصلاح کنی يا خرابی به بار بياوری. اينقدر تند میروی که يادت میرود همين ايرادها را به خود تو هم میشود گرفت. خيلی هم میشود ايراد گرفت. يکی ديگر هم از اين حرفها میزد و خيلیها را به زحمت انداخت و حالا خودت با متلک بيانيه برای آزادیاش امضاء میکنی. يعنی يادت رفته به همين زودی؟
نيک آهنگ جان واقعأ باورت میشود به اين ايرادهايی که میگيری؟ خوب اگر باورت میشود اين را هم خودت جواب بده.
نوشتهای "میدانيد معاون انسانی سازمان محيط زيست که قاعدتأ بايستی خيلی محکم مقابل بعضی خودروسازها میايستاد گاه زيادی مدارا میکرد؟ چرا مدارا میکرد؟ ... چرا برای استاندارد کردن بعضی خودروهای توليدی بعضی کارخانهها يک کمی تخفيف میدادند؟". خوب نيک آهنگ جان آمادهای که برای مدارا نکردن و تخفيف ندادن به خودت؟
تو که باورت میشود که من کار رسانهای بلدم. اين نشانه از خودت برای دوستدارانت. خوب حالا من از خودت میپرسم. برادر من اين برنامههايی که تو به اسم برنامهی راديويی برای راديو زمانه درست میکنی اصلأ چيز به درد بخوری نيست. نه محتوا دارد نه استاندارد. واقعأ چرا با تو زيادی مدارا میکنند؟ چرا محکم در مقابلت نمیايستند که اينها چيست که درست میکنی؟ چرا به تو تخفيف میدهند هر چيزی بسازی؟ مگر ايستگاه صلواتی راه انداختهاند برای مردم، يا به جای دستمزد به تو دعا فوت میکنند؟ خوب لابد مثل همان خودروسازان يک دليلی هم برای تو هست ديگر. لابد تو و خودروسازان هم يک جورهايی خودتان دليل میتراشيد برای تخفيف گرفتن.
تو که خيلی معتقدی که "به نظر من خلا نقد آن دوره [خاتمی] باعث شد بخش بزرگی از مردم واقعا ضعفها و کوتاهیها را نشناسند" خوب خود تو چرا فرصت برای اصلاح راديو زمانه را به باد دادی؟ زمانه هم بنا بود راديوی دوران جديد باشد. تو که هنوز هم هستی و نه آن موقع و نه حالا دو کلمه هم نقدی ننوشتی که. يعنی ضعفها و کوتاهیها را فقط ديگران بايد بگويند و تو به ديکتهی مردم نمره بدهی ولی به خودت که میرسد بفرمايی "من با وبلاگنویسی حال میکنم، شما را خبر ندارم، ولی من کرمش را دارم، حالا بیایم کرمم را مهار کنم تا بقیه راضی شوند؟ زرشک! سورولو! فوتینا!".
نيک آهنگ جان نمیشود که به تو که میرسد همه چيز بشود فوتينا اما به ديگران که برسد مرتب در حال انتشار استاندارد برایشان باشی که.
برادر من يعنی فکر میکنی اين کارهای تو خيلی دارد به اصلاح مرام روزنامه نگاری در ايران کمک میکند؟
همهی ما و از جمله خود نيک آهنگ چوب تندرویهای او را خوردهايم. توی همين وبلاگستان هم اتفاقأ همهمان چوبش را خوردهايم ولی از قرار خود او يادش میرود که اين روشش نيست که هر از گاهی دشمن تراشی کند و بعد يا زير بيانيههای بعديش را امضاء کند و يا در سوگش شعر بنويسد. اين همان کاریست که نيک آهنگ ايرادش را به ديگران میگيرد ولی خودش را دربارهاش مستثنی میکند.
نيک آهنگ دو سه روز پيش يک متن انگليسی را گذاشت روی وبلاگش دربارهی بعضی اصول اخلاقی روزنامه نگاری. در ادامه هم برای روزنامه نگارانی که به قول او تبليغاتچی انتخابات شدهاند دو سه تا متن نوشت که "مساله خیلی ساده است. وقتی شما مزد بگیرید، مزدور طرف هستید. مزدوری شما وقتی طرف به قدرت رسید، مانع بزرگی برای نقد واقعی او خواهد شد.".
حالا واقعأ نيک آهنگ قبلأ در ايران هم از اين حرفها میزد يا حالا که در کانادا زندگی میکند به اين حرفها رسيده که مزد گرفتن و نقد اينها با هم سازگاری ندارند و میتواند خيلی صراحت داشته باشد؟ خوب برای من که نيک آهنگ را میشناسم همين کانادا آمدنش موجب اين حرفها شده. خيلی هم خوب که اين حرفها را میزند منتها جای گله از خودش هم کم نيست.
نيک آهنگ نوشته است " هر مسالهای که منتهی به تلاقی منافع شود. نتیجهاش دور شدن از گزارشگری واقعیتهاست". خيلی هم عالی. خوب خود تو که برای شورای شهر تهران کانديد شدی و از سد تأييد صلاحيت هم گذشتی اگر همان موقع رأی میآوردی و الان در مناسبات قدرت ارتقاء مقام پيدا کرده بودی باز هم از اين حرفهای تلاقی منافع میزدی؟ همين حرفهايی که الان دربارهی اعدامیهای تابستان 67 میزنی را چطور؟ بخش بزرگی از آن اعدامها را در تهران انجام دادند، گورستان خاوران هم که در تهران است، بنابراين کانديد نمايندگی شهر تهران که از قضا روزنامه نگار هم هست میتوانست دو کلمه دربارهی حوزهی انتخابيهاش بنويسد. بلاخره فک و فاميلهای همان اعدامیها هم شهروندان همان حوزهی انتخابيه بودند. اينترنت هم که بود که همان وقت اگر چاپش نمیکنند يک جایی توی اينترنت بنويسی. پس چرا ننوشتی؟ يعنی گزارشگری واقعيت مال همين حالاست که در کانادا هستی يا مال آن موقع هم بود و تو ننوشتی؟
نيک آهنگ نوشته است که "چهار سال پیش، به دوستانم گیر دادم که چرا وارد بازی "اتاق فکر هاشمی" شدهاند در حالی که برای رسانهها هم کار میکردند. میفهمم که همه نیاز مالی دارند و کاندیداها هم رقمهای شیرین تقدیم میکنند، اما آیا مخاطبان، روزنامهنگار مزدور میخواهند یا مستقل"، آنوقت به گفتهی خودش دو سال مشاور سازمان بهينه سازی مصرف سوخت بوده، رئيس سازمان هم که مهدی هاشمی بود. حالا انصافأ توی آن دو سال مشاوره چه وقت دربارهی گرفتاریهای اداری همان رئيس و تشکيلات سازمان دو کلمه نوشت؟ يعنی آن موقع همين يک سازمان را بسته بودند به ضريح امام رضا، باقی همه گرفتاری داشتند؟ خودش لطفأ جواب حرف خودش را بدهد که آن موقع مزدور بوده يا مستقل؟
باز نوشته است: "اينکه بگوییم همه ما استقلال مطلق داریم، یک جوک است. همه ما گرایشهای فکری خودمان را داریم، اما اینکه تبلیغاتچی جناحها بشویم و بر اساس میزان مزدی که دریافت میکنیم، تبلیغمان را بچربانیم، اما استقلال محتوایی از کسانی که حامی مالی هستند به منطق نزدیکتر است"، خوب حالا استقلال مطلق که هيچ اما خود نيک آهنگ يادش رفته که برای انتخابات مجلس و برای فروزش وزير سابق جهاد کار تبليغاتی میکرد. همان خروسهایی که برای وزير جهاد طراحی میکرد را بايد ياد خودش بياورم. همين که نوشته "اگر شما از ستاد خاتمی پول بگيريد و همان چيزی را که در ستاد به شما میگويند را در مطلبتان طوری درج کنيد که خواننده تحت تأثير قرار بگيرد آيا اسم کار شما اطلاع رسانی مستقل است؟". حالا واقعأ خود نيک آهنگ با همان خروسهایی که در ستاد تبليغاتی فروزش میکشيد قرار نبوده مردم را تحت تأثیر قرار بدهد؟ واقعأ نيک آهنگ اين کارها را برای رضای خدا انجام میداده؟ يعنی تبليغ برای جناحها با تبليغ برای وزير سابق جهاد فرق میکند؟ میفرماييد فروزش جناح توکلت علی الله بوده يا درويش شده بوده و خانقاه داشته که خيلی فراجناحی حساب میشده آن موقع؟
نيک آهنگ عزيز، تو اينقدر تند میروی که معلوم نيست اصلأ قرار است اصلاح کنی يا خرابی به بار بياوری. اينقدر تند میروی که يادت میرود همين ايرادها را به خود تو هم میشود گرفت. خيلی هم میشود ايراد گرفت. يکی ديگر هم از اين حرفها میزد و خيلیها را به زحمت انداخت و حالا خودت با متلک بيانيه برای آزادیاش امضاء میکنی. يعنی يادت رفته به همين زودی؟
نيک آهنگ جان واقعأ باورت میشود به اين ايرادهايی که میگيری؟ خوب اگر باورت میشود اين را هم خودت جواب بده.
نوشتهای "میدانيد معاون انسانی سازمان محيط زيست که قاعدتأ بايستی خيلی محکم مقابل بعضی خودروسازها میايستاد گاه زيادی مدارا میکرد؟ چرا مدارا میکرد؟ ... چرا برای استاندارد کردن بعضی خودروهای توليدی بعضی کارخانهها يک کمی تخفيف میدادند؟". خوب نيک آهنگ جان آمادهای که برای مدارا نکردن و تخفيف ندادن به خودت؟
تو که باورت میشود که من کار رسانهای بلدم. اين نشانه از خودت برای دوستدارانت. خوب حالا من از خودت میپرسم. برادر من اين برنامههايی که تو به اسم برنامهی راديويی برای راديو زمانه درست میکنی اصلأ چيز به درد بخوری نيست. نه محتوا دارد نه استاندارد. واقعأ چرا با تو زيادی مدارا میکنند؟ چرا محکم در مقابلت نمیايستند که اينها چيست که درست میکنی؟ چرا به تو تخفيف میدهند هر چيزی بسازی؟ مگر ايستگاه صلواتی راه انداختهاند برای مردم، يا به جای دستمزد به تو دعا فوت میکنند؟ خوب لابد مثل همان خودروسازان يک دليلی هم برای تو هست ديگر. لابد تو و خودروسازان هم يک جورهايی خودتان دليل میتراشيد برای تخفيف گرفتن.
تو که خيلی معتقدی که "به نظر من خلا نقد آن دوره [خاتمی] باعث شد بخش بزرگی از مردم واقعا ضعفها و کوتاهیها را نشناسند" خوب خود تو چرا فرصت برای اصلاح راديو زمانه را به باد دادی؟ زمانه هم بنا بود راديوی دوران جديد باشد. تو که هنوز هم هستی و نه آن موقع و نه حالا دو کلمه هم نقدی ننوشتی که. يعنی ضعفها و کوتاهیها را فقط ديگران بايد بگويند و تو به ديکتهی مردم نمره بدهی ولی به خودت که میرسد بفرمايی "من با وبلاگنویسی حال میکنم، شما را خبر ندارم، ولی من کرمش را دارم، حالا بیایم کرمم را مهار کنم تا بقیه راضی شوند؟ زرشک! سورولو! فوتینا!".
نيک آهنگ جان نمیشود که به تو که میرسد همه چيز بشود فوتينا اما به ديگران که برسد مرتب در حال انتشار استاندارد برایشان باشی که.
برادر من يعنی فکر میکنی اين کارهای تو خيلی دارد به اصلاح مرام روزنامه نگاری در ايران کمک میکند؟
نظرات