خاطرات نشنيده ... مقدمه

واقعأ که چقدر حرف‌های نگفته هست ... چقدر داستان‌های ننوشته هست ... چقدر آدم‌هايی وجود دارند که ناشناخته‌اند و توی اين هياهوی جامعه‌ی ايرانی بی سر و صدا می‌آيند و می‌روند ولی کارهای بزرگی انجام می‌دهند ... و چقدر فرصت برای بازخوانی همه‌ی اين داستان‌ها و شناختن آدم‌ها از دست می‌رود.

دو سال پيش از طريق همين وبلاگ با يکی از دوستان فعلی‌ام آشنا شدم که همراه با همسرش در ملبورن زندگی می‌کرد.

اين دوست و همسرش چند ماه پيش آمدند بريزبن برای زندگی و ملحق شدند به جمع دوستان بريزبن. آدم‌های اين جمع بريزبن هم واقعأ همگی فوق العاده‌اند، يک چيزی می‌گويم يک چيزی می‌شنويد. خيلی از نوشته‌های همين جمع را هم در همين وبلاگ خوانده‌ايد.

خلاصه که توی اين گپ زدن‌ها متوجه شدم که دوست جديد ما دو تا دفترچه‌ی خاطرات از پدرش دارد. يکی‌شان مربوط است به خاطرات دوران جنگ که ايشان به عنوان جراح در اهواز مشغول مداوای مجروحان جنگ بودند و يکی ديگر هم مربوط به خاطرات زندگی خودشان.

به دوستم گفتم حيف است اين خاطرات نشنيده باقی بمانند و اگر موافق باشی و خودت آن‌ها را بخوانی من هم کارهای تدوين صوتی‌اش را انجام می‌دهم و می‌گذارم‌شان روی وبلاگ که ديگران هم بشنوند. هر دو تا کار را انجام داديم و از امروز به طور هفتگی خاطرات دوران جنگ ايشان را می‌شنويد. اين يکی از کارهايی‌ست که از مدت‌ها پيش وعده‌اش را در وبلاگ داده بودم. می‌شود گفت از حالا به بعد يک راديوی وبلاگی را هم می‌شنويد.

هر قسمت از خاطرات را برای حدود 5 دقيقه تنطيم کرده‌ايم که حوصله‌ی شنيدن‌شان را داشته باشيد ولی هر بار هم لينک قسمت‌های قبلی‌ را می‌گذارم که اگر خواستيد بتوانيد تمام مجموعه را بشنويد.

خوب توضيحات بيشتر را در اولين برنامه که معرفی مجموعه هست را از روی همين لينکی که گذاشته‌ام بشنويد.




































تمام حقوق متن اين اثر به امير حسين کردوانی و حقوق تدوين آن به همايون خيری تعلق دارد


استفاده از اين اثر بدون اجازه ممنوع است






نظرات

پست‌های پرطرفدار