هفت روز هفته
روز اول. داستان سيندی شيهان هم تمام شد. اسمش را گذاشتهام لبهی نفرت و ايثار. سيندی شيهان در تمام دو سال گذشته به دليل از دست دادن پسرش در جنگ به يک آدم ضد جنگ تبديل شده بود. تقصير اصلي را هم متوجه کاخ سفيد ميدانست که جنگ عراق را شروع کرده و پسر او قرباني آن جنگ شده. اين طرف داستان ميشود همهاش نفرت. اما سيندی اگر برگردد به 11 سپتامبر و پسرش را در شرايطي که در برجهای دوقلو گير کرده بود و آنجا تلف شده بود مجسم کند آنوقت داستان را با گوشمالي دادن مسببان آن حملات معنا ميکرد آنوقت همهی آنهايي که ميرفتند برای گوشمالي دادن ميشدند نمونههای ايثار. اين ماهيت دوگانه همه جا هست و اتفاقأ همين است که ما آدمها را ميان نفرت و ايثار معلق نگه ميدارد. سربازان يک طرف در جبههی جنگ سربازان طرف ديگر را ميکشند و مدال ميگيرند. اينها ميشوند ملائکه، آنها ميشوند عدو. از نگاه هر طرف که ببينيد ملائکه و عدو جایشان عوض ميشود. جنگ هشت سالهی ايران و عراق هم همين است، اين را که ديگر ما ايرانيها خوب ميدانيم که! حقيقتش من حرف سيندی را اتفاقأ بيش از حد تبليغاتي ميدانم. چرا؟ چون اگر همين الان کارت اعتباری سيندی شيهان را از او بگيرند، برای بنزين ماشينش برود دو روز توی صف، يا مجبور بشود برای يک ماه برود دارفور زندگي کند و بعد همين حرفهای ضد جنگ امروزش را بزند آنوقت ميشود به حرفهای او اعتماد کرد. منظورم اين است که سيندی شيهان همهی اين حرفها را بر عليه جنگ طلبي کاخ سفيد زد اما از آن طرف نگاه نکرد ببيند مکزيکيهای گرسنه برای کارگری کردن در امريکا قاچاقي با ماشين سردخانهدار ميآيند به اين کشور و گروه گروه تلف ميشوند. اين هم جنگ است ديگر منتها گلوله رد و بدل نميشود. سيندی ميگويد جنگ نکنيد اما هيچ جايي نشانهای نيست که او به اين جنگ نکردههای گرسنه که از همين امريکای لاتين دارند ميآيند گفته باشد بفرماييد بهتر زندگي کنيد. سيندی شيهان البته به درد ما شرقيها ميخورد که مدام ميخواهيم بهانه پيدا کنيم. خيلي ازتان معذرت ميخواهم اگر مثل همديگر فکر نميکنيم، گرچه نظرتان هر چه که هست خيلي برايم محترم است اما ميدانيد، آدمهای ضد جنگ واقعي در غرب اتفاقأ زيادند ولي خيلي پيش از اين که صدمهای به خودشان رسيده باشد برای صلح تبليغ ميکنند. ما وبلاگ نويسها که ديگر اين را ميدانيم که!
روز دوم. يک خبری ديدم که چون پشت و پسلهاش را هم خيلي خوب ميدانم لرزم گرفته. لابد اين خبر را که تعداد نوزادان ناقص الخلقه در شهر ماهشهر زياد شده خواندهايد. علت را به آلودگي زياد آبهای اطراف مجتمع پتروشيمي بندر امام به جيوه نسبت دادهاند، که کاملأ درست است. يک تحقيق مستند نشان داده که ميزان آلودگي به جيوه در آن منطقه 700 برابر بيشتر از مقدار مجاز است. 700 برابر يعني هيچ جنبندهای از آن محيط سالم درنميرود، ماهي و پرنده و آدم و همه چيز. آن گروهي که اين تحقيق را انجام دادهاند ميگويند فکر ميکرديم دستگاههایمان خراب است که عددها را اين همه بالا نشان ميدهند. حالا که بعد از چند بار آزمايش متوجه شدهاند که آلودگي چقدر بالاست کسي جرأت ندارد اعلام کند. لابد حالا ميگردند ببينند نکند پارلمان هلند پول داده باشد برای اضافه کردن جيوه به عنوان کاتاليزور به مواد شيميايي کارخانهها. بلاخره!
روز سوم. قرار است يک طرح 414 ميليون دلاری در ايالت کوئينزلند اجرا بشود که تا سال 2020 ميزان گازهای گلخانهای را تا 30 درصد کاهش بدهد. يکي از بخشهای مهم اين طرح تغيير سيستم گرمايش منازل مسکوني هست که طبق اين طرح همگي متکي ميشوند به انرژی خورشيدی. چرا اين طرح خيلي مهم است؟ خوب دليلش اين است که از پايان امسال قرار است يک طرح جهاني به اسم تجارت دی اکسيد کربن راه بيفتد. اين طرح بنايش بر اين است که هر کشوری يک مقدار سهميه دارد برای توليد گازهای گلخانهای که دی اکسيد کربن از همهشان مهمتر است. اگر کشوری بتواند مقدار کمتری گاز توليد کند آنوقت تا مقداری که برايش تعيين کردهاند را ميتواند بفروشد به آنهايي که توليدشان زيادتر از ميزان بوده. يعني انگار ماشين شما صندلي خالي داشته باشد و يک نفر ديگر مسافر بيش از ظرفيت توی ماشينش باشد. شما جای خالي توی ماشينتان را ميفروشيد به آن که مسافر زيادی دارد. حالا رقابت ميان ايالتها راه افتاده که هر ايالتي که بتواند کمتر گاز توليد کند قادر است سهمش را به کشورهای خارجي بفروشد. بنابراين دولت کوئينزلند که از همه جای استراليا خوش آب و هواتر است از حالا دارد فکر درآمد پانزده سال آيندهاش را ميکند. تازه کجايش را ديدهايد؟ سروزير ايالت طرح اقتصادی ايالت را که قرار است تا سال 2050 دنبال بشود هفتهی گذشته به مجلس داد. حالا ما از اين طرف ماندهايم چه وقت نوبت نطق پيش از دستورمان است!
روز چهارم. در روزنامهی دنيای اقتصاد از قول ايسنا خواندم که شركت بازرسي كيفيت و استاندارد ايران اعلام کرده که از بين خودروهايي که در ايران ساخته ميشوند بنز E200 از همه بهتر است و پي کي از همه بدتر. انصاف هم چيز خوبيست واقعأ! کجای بنز در ايران ساخته ميشود؟ اين خودباروی و خوداتکايي دارد تبديل ميشود به خودگولزني، يعني از قرار تبديل شده. ممکن است بعضي قطعات بنز را در ايران مونتاژ کنند اما اين شرکت بنز اگر بنا بود امتياز يک خودرويي را آنقدری به اين کشورهای در حال توسعه بدهد که خوبي و خرابي خودروهايش به پای ديگران نوشته بشود آنوقت تا به حال اثری از کارخانهاش باقي نمانده بود. انصافأ کجای دنيا باور ميکنند که بنز فلان مدل را در ايران ميسازند که برويم پزش را بدهيم؟ خوب ايراد اين خبرها را نميشود تمام و کمال به پای مثلأ شركت بازرسي كيفيت و استاندارد ايران نوشت چون هر چه باشد يک همکار روزنامه نگار خودمان برداشته خبر را تنظيم کرده و در روزنامه منتشرش کرده. ما رسانهایها خودمان به شعور مخاطبانمان رحم نميکنيم آنوقت توقع بيجا ازشان داريم. خيلي خوب بود اهل ايسنا از دبير خبرشان ميپرسيدند چطور اول خودش باور کرده که خودرو بنز را در ايران ميسازند بعد خبر را فرستاده روی سايت؟ بابا اين رکن چهارم دموکراسيست مثلأ!
روز پنجم. پليس کره جنوبي اعلام کرده که يک قايق تفريحي کوچک را در آبهای اين کشور گرفته که چهار نفر از اهل کره شمالي توی آن بودهاند. اول فکر کردهاند که اينها داشتهاند از کره شمالي فرار ميکردهاند اما معلوم شده اين چهار نفر از زور مستي کنترل قايق را از دست داده بودند و توی قايق خواب بودهاند و قايق همينطوری آمده و آمده تا رسيده به آبهای جنوب. ساعت 2 صبح قايق را از آب گرفتهاند. لابد ميدانيد که مجازات فرار از کره شمالي به کشورهای ديگر مرگ است، حالا اين چهار نفر از زور مستي نجات پيدا کردهاند. لابد طرفهای کره شمالي الکل نطلبيده هم مراد ميدهد؟
روز ششم. دو ماه ديگر باب ديلان ميآيد بريزبن. آدم 5 دهه بتواند معروف بماند خيلي بايد مرز موفقيت را بداند. حتمأ ميدانيد که باب ديلن جزو آن صد نفری بود که مجلهی تايم نامشان را به عنوان برگزيدگان قرن بيستم اعلام کرد. جهت اطلاعتان اين که باب ديلان اصلأ از جنبهی خانوادگي اهل ترکيه تشريف دارند و فاميلهایشان در ترابوزان زندگي ميکنند. باب ديلان آدم منحصربفردیست چون از مدافعان سرسخت حقوق و آزادیهای مدنيست، اين را ميشود در موسيقيهايش و البته در برنامههای هنری که ترتيب ميدهد دنبال کرد. خوب اگر اهل باب ديلان هستيد تا 13 آگوست صبر کنيد که میآيد بريزبن. ضمنأ گيتار و سازدهني را با هم ميزند، اساسأ جالب هم ميزند.
و روز هفتم. مصاحبهی ابراهيم نبوی با دو روزنامه نگار کوبايي خيلي جالب است. در واقع اين همه سال کمتر پيش آمده که روزنامه نگارهای ايراني با کوباييها حرف زده باشند. هر چه بوده حرفهای رسمي بوده اما اين مصاحبه خيلي خواندنيست.
روز دوم. يک خبری ديدم که چون پشت و پسلهاش را هم خيلي خوب ميدانم لرزم گرفته. لابد اين خبر را که تعداد نوزادان ناقص الخلقه در شهر ماهشهر زياد شده خواندهايد. علت را به آلودگي زياد آبهای اطراف مجتمع پتروشيمي بندر امام به جيوه نسبت دادهاند، که کاملأ درست است. يک تحقيق مستند نشان داده که ميزان آلودگي به جيوه در آن منطقه 700 برابر بيشتر از مقدار مجاز است. 700 برابر يعني هيچ جنبندهای از آن محيط سالم درنميرود، ماهي و پرنده و آدم و همه چيز. آن گروهي که اين تحقيق را انجام دادهاند ميگويند فکر ميکرديم دستگاههایمان خراب است که عددها را اين همه بالا نشان ميدهند. حالا که بعد از چند بار آزمايش متوجه شدهاند که آلودگي چقدر بالاست کسي جرأت ندارد اعلام کند. لابد حالا ميگردند ببينند نکند پارلمان هلند پول داده باشد برای اضافه کردن جيوه به عنوان کاتاليزور به مواد شيميايي کارخانهها. بلاخره!
روز سوم. قرار است يک طرح 414 ميليون دلاری در ايالت کوئينزلند اجرا بشود که تا سال 2020 ميزان گازهای گلخانهای را تا 30 درصد کاهش بدهد. يکي از بخشهای مهم اين طرح تغيير سيستم گرمايش منازل مسکوني هست که طبق اين طرح همگي متکي ميشوند به انرژی خورشيدی. چرا اين طرح خيلي مهم است؟ خوب دليلش اين است که از پايان امسال قرار است يک طرح جهاني به اسم تجارت دی اکسيد کربن راه بيفتد. اين طرح بنايش بر اين است که هر کشوری يک مقدار سهميه دارد برای توليد گازهای گلخانهای که دی اکسيد کربن از همهشان مهمتر است. اگر کشوری بتواند مقدار کمتری گاز توليد کند آنوقت تا مقداری که برايش تعيين کردهاند را ميتواند بفروشد به آنهايي که توليدشان زيادتر از ميزان بوده. يعني انگار ماشين شما صندلي خالي داشته باشد و يک نفر ديگر مسافر بيش از ظرفيت توی ماشينش باشد. شما جای خالي توی ماشينتان را ميفروشيد به آن که مسافر زيادی دارد. حالا رقابت ميان ايالتها راه افتاده که هر ايالتي که بتواند کمتر گاز توليد کند قادر است سهمش را به کشورهای خارجي بفروشد. بنابراين دولت کوئينزلند که از همه جای استراليا خوش آب و هواتر است از حالا دارد فکر درآمد پانزده سال آيندهاش را ميکند. تازه کجايش را ديدهايد؟ سروزير ايالت طرح اقتصادی ايالت را که قرار است تا سال 2050 دنبال بشود هفتهی گذشته به مجلس داد. حالا ما از اين طرف ماندهايم چه وقت نوبت نطق پيش از دستورمان است!
روز چهارم. در روزنامهی دنيای اقتصاد از قول ايسنا خواندم که شركت بازرسي كيفيت و استاندارد ايران اعلام کرده که از بين خودروهايي که در ايران ساخته ميشوند بنز E200 از همه بهتر است و پي کي از همه بدتر. انصاف هم چيز خوبيست واقعأ! کجای بنز در ايران ساخته ميشود؟ اين خودباروی و خوداتکايي دارد تبديل ميشود به خودگولزني، يعني از قرار تبديل شده. ممکن است بعضي قطعات بنز را در ايران مونتاژ کنند اما اين شرکت بنز اگر بنا بود امتياز يک خودرويي را آنقدری به اين کشورهای در حال توسعه بدهد که خوبي و خرابي خودروهايش به پای ديگران نوشته بشود آنوقت تا به حال اثری از کارخانهاش باقي نمانده بود. انصافأ کجای دنيا باور ميکنند که بنز فلان مدل را در ايران ميسازند که برويم پزش را بدهيم؟ خوب ايراد اين خبرها را نميشود تمام و کمال به پای مثلأ شركت بازرسي كيفيت و استاندارد ايران نوشت چون هر چه باشد يک همکار روزنامه نگار خودمان برداشته خبر را تنظيم کرده و در روزنامه منتشرش کرده. ما رسانهایها خودمان به شعور مخاطبانمان رحم نميکنيم آنوقت توقع بيجا ازشان داريم. خيلي خوب بود اهل ايسنا از دبير خبرشان ميپرسيدند چطور اول خودش باور کرده که خودرو بنز را در ايران ميسازند بعد خبر را فرستاده روی سايت؟ بابا اين رکن چهارم دموکراسيست مثلأ!
روز پنجم. پليس کره جنوبي اعلام کرده که يک قايق تفريحي کوچک را در آبهای اين کشور گرفته که چهار نفر از اهل کره شمالي توی آن بودهاند. اول فکر کردهاند که اينها داشتهاند از کره شمالي فرار ميکردهاند اما معلوم شده اين چهار نفر از زور مستي کنترل قايق را از دست داده بودند و توی قايق خواب بودهاند و قايق همينطوری آمده و آمده تا رسيده به آبهای جنوب. ساعت 2 صبح قايق را از آب گرفتهاند. لابد ميدانيد که مجازات فرار از کره شمالي به کشورهای ديگر مرگ است، حالا اين چهار نفر از زور مستي نجات پيدا کردهاند. لابد طرفهای کره شمالي الکل نطلبيده هم مراد ميدهد؟
روز ششم. دو ماه ديگر باب ديلان ميآيد بريزبن. آدم 5 دهه بتواند معروف بماند خيلي بايد مرز موفقيت را بداند. حتمأ ميدانيد که باب ديلن جزو آن صد نفری بود که مجلهی تايم نامشان را به عنوان برگزيدگان قرن بيستم اعلام کرد. جهت اطلاعتان اين که باب ديلان اصلأ از جنبهی خانوادگي اهل ترکيه تشريف دارند و فاميلهایشان در ترابوزان زندگي ميکنند. باب ديلان آدم منحصربفردیست چون از مدافعان سرسخت حقوق و آزادیهای مدنيست، اين را ميشود در موسيقيهايش و البته در برنامههای هنری که ترتيب ميدهد دنبال کرد. خوب اگر اهل باب ديلان هستيد تا 13 آگوست صبر کنيد که میآيد بريزبن. ضمنأ گيتار و سازدهني را با هم ميزند، اساسأ جالب هم ميزند.
و روز هفتم. مصاحبهی ابراهيم نبوی با دو روزنامه نگار کوبايي خيلي جالب است. در واقع اين همه سال کمتر پيش آمده که روزنامه نگارهای ايراني با کوباييها حرف زده باشند. هر چه بوده حرفهای رسمي بوده اما اين مصاحبه خيلي خواندنيست.
نظرات