مسابقات جهاني شطرنج دو گل کوچک
دو هفته پيش توی يکي از اتاقهای کنار آزمايشگاه يک بستهی کوچک پيدا کردم. تويش يک مجموعهی کامل شطرنج بود، از اين آهنرباييها. ظاهرأ يکي از شرکتهای دارويي که مدام نمايشگاه برگزار ميکنند و يادبود ميدهند يکيشان اين بستهی شطرنج را هم به عنوان يادبود آورده بوده.
بستهی شطرنج باعث به راه افتادن يک جام جهاني شطرنج گل کوچک در روی ميز اينجانب شد که هم تماشاگر دارد از آزمايشگاههای ديگر و هم يک رديف طولاني از بازیکن.
بازی اول بین من و یکی از دخترهای آزمايشگاه انجام شد، و بعد از يک هفته که هر دو روز يک حرکت انجام داديم بلاخره اينجانب کيش و مات شدم. حالا در کمال ناباوری هم نبود چون همکار گرامي خيلي خوب بازی ميکرد و زور هم نيست.
عکس های کيش و مات شدنم را ببينيد بلکه دستتان بيايد بازی از چه قرار بود.
بعد از بازی ما، برندهی بازی با يک آدم جديد روبرو شد که از بس که آن آدم جديد که محقق ارشد آزمايشگاه هم هست کرکری خواند دم گوشمان گفتيم لابد با سه حرکت ميزند پدر صاحاب بچهی رقيبش را درميآورد، گرچه همان اول کار وزيرش را از دست داد.
بعد از ايشان هم بنا بود پلنگ آقا بازی کند با برنده که چون من روز جمعه نبودم با خبر نيستم که بازی جدید شروع شده يا نه.
سه تا درخواست شرکت در مسابقه از آزمايشگاه طبقهی بالا- که مثل خانهی قمر خانم است- آمده بود که قرار است هفتهی آينده بيايند بلکه رویشان کم بشود.
حالا يک چيزی هم برايتان بگويم که اگر داريد ميخوانيد لااقل بدانيد که دنيا به زور که نيست.
همين حسن، که فاميل عسل هست، يک باری اينجانب را شش بر هيچ در بازی تخته نرد شکست داد. يعني يک چيزی ميگويم يک چيزی ميشنويد. في الواقع اين که ميگويم زور نيست مال اين است که خوب بازیاش بهتر بود و برد، جر زني هم نکرد انصافأ. حالا ممکن است يک کمياش هم مال تاس اگر خوش نشيند باشد ولي ديگه همهاش که همين نيست که. انصافأ خوب بازی کرد. حالا خوب است که تبليغات نکرده بوديم برای جذب تماشاگر.
بستهی شطرنج باعث به راه افتادن يک جام جهاني شطرنج گل کوچک در روی ميز اينجانب شد که هم تماشاگر دارد از آزمايشگاههای ديگر و هم يک رديف طولاني از بازیکن.
بازی اول بین من و یکی از دخترهای آزمايشگاه انجام شد، و بعد از يک هفته که هر دو روز يک حرکت انجام داديم بلاخره اينجانب کيش و مات شدم. حالا در کمال ناباوری هم نبود چون همکار گرامي خيلي خوب بازی ميکرد و زور هم نيست.
عکس های کيش و مات شدنم را ببينيد بلکه دستتان بيايد بازی از چه قرار بود.
بعد از بازی ما، برندهی بازی با يک آدم جديد روبرو شد که از بس که آن آدم جديد که محقق ارشد آزمايشگاه هم هست کرکری خواند دم گوشمان گفتيم لابد با سه حرکت ميزند پدر صاحاب بچهی رقيبش را درميآورد، گرچه همان اول کار وزيرش را از دست داد.
بعد از ايشان هم بنا بود پلنگ آقا بازی کند با برنده که چون من روز جمعه نبودم با خبر نيستم که بازی جدید شروع شده يا نه.
سه تا درخواست شرکت در مسابقه از آزمايشگاه طبقهی بالا- که مثل خانهی قمر خانم است- آمده بود که قرار است هفتهی آينده بيايند بلکه رویشان کم بشود.
حالا يک چيزی هم برايتان بگويم که اگر داريد ميخوانيد لااقل بدانيد که دنيا به زور که نيست.
همين حسن، که فاميل عسل هست، يک باری اينجانب را شش بر هيچ در بازی تخته نرد شکست داد. يعني يک چيزی ميگويم يک چيزی ميشنويد. في الواقع اين که ميگويم زور نيست مال اين است که خوب بازیاش بهتر بود و برد، جر زني هم نکرد انصافأ. حالا ممکن است يک کمياش هم مال تاس اگر خوش نشيند باشد ولي ديگه همهاش که همين نيست که. انصافأ خوب بازی کرد. حالا خوب است که تبليغات نکرده بوديم برای جذب تماشاگر.
نظرات