عروس و داماد دانشگاه

توی اين دانشگاه ما فقط همين مانده بود که دو تا دانشجو مراسم عروسي‌‌شان را بياورند توی محوطه‌ی دانشگاه که خدا را شکر اين را هم آوردند که ما خيلي از اين کمبود مراسم عروسي توی دانشگاه رنج نکشيم.

امروز برای مراسم خداحافظي از همان همکارمان که دارد مي‌رود سوئيس رفته بوديم همگي با هم قهوه بخوريم. يکي از رستوران‌های خيلي تر و تميز دانشگاه بين دو تا از ساختمان‌های دانشکده‌ی ما قرار گرفته و معمولأ اهل دانشکده خيلي مشتری‌های پر و پا قرص همين رستوران هستند.

دو تا دانشجوهای دانشکده با لباس عروس و دامادی با يک عده عکاس و فيلمبردار آمدند همان کنار گل و باغچه و ساختمان چند تا عکس گرفتند و ساقدوش‌های داماد و همراهان عروس که همه‌شان لباس‌های صورتي تن‌شان بود هم هي آمدند و عکس گرفتند، البته ساقدوش‌ها همان کت و شلوار مشکي پوشيده بودند.

اينجانب هم با دوربين موبايل چند تا عکس از عروس و داماد گرفتم که ببينيد.










حالا توی اين عکس و فيلم گرفتن‌ها، آقای پلنگ صورتي محترم هم همينطور تمام قد از جلوی دوربين‌ها رد مي‌شد، ده بار بلکه هم بيشتر. آبروی‌مان را برد.