چرا از روسيه آمديد بيرون؟
VICE magazine, Volume 3, Number 9
آرتيوم، 19 ساله، استکهلم
وايس: پس تو از روسيه زدی بيرون که از سربازی فرار کني؟
چيزی دربارهی پسرايي که پاهاشون يا آلت جنسیشون رو از دست دادن شنيدی؟ اين هايي که می خوام بگم کارهای خيلي معمولي توی ارتش روسيه س: خدمت سربازی اجباريه، يه سالش آش خوريه يه سالش قلدری. ممکنه مجبور بشي با مسواکت کفشهای ديگرانو واکس بزني، سال بعد تو بعدیها رو وادار ميکني همين کارها رو برات انجام بدن
وايس: عجب کوفتيه
بعضي دوستای من هم سربازی رفتن هم زندان، ميگن زندان بهتره. همينه که من اومدم بيرون
وايس: خيلي ها از سربازی درميرن؟
هر کي از هر راهي ميتونه درميره. ميرن ميگن شب ادراری دارن
کاتيا، 31 ساله، برلين
وايس: در برلين چه کار ميکني؟
چند سال پيش اومدم اينجا چون زبان آلماني ميخونم. تمومش کردم بعدش رفتم توی کار غذا بعد هم يه مدتي توی کارای تلويزيوني بودم. يک سال و نيم پيش بچهدار شدم و ديگه موندني شدم
وايس: تفاوت عمدهی آلمانيها با روسها چيه؟
آلمانيها برای زندگيشون برنامه دارن، روسها برای همون روزی که توش هستن زندگي ميکنن. شايد چون در روسيه خيلي چيزا تغيير کرده
وايس: از چه چيزی در آلماني ها خوشت مياد از چيا بدت مي ياد؟
از چيزی که خيلي خوشم ميياد اينه که همه کارها رو نميذارن برای شانس. وقتي آلماني ها ميگن ميخوان برن يه جايي- انگار قول ميدن- همون جا ميرن. از اينشون خوشم مياد. چيزی دربارهی بد اومدن دربارهشون به نظرم نميرسه
وايس: دربارهی روسها چي؟
از بادی که توی کلههاشونه خوشم نميياد. فکر ميکنن از همه بهترن. عينهو امريکاييا هستن
وايس: روسها دوست دارن کجا مهاجرت کنن؟
امريکا و آلمان
تيم، 35 ساله، ملبورن
وايس: دليل اصليات برای بيرون اومدن از روسيه چي بود؟
برای اينکه کار بهتر پيدا کنم. من هميشه ميخواستم برم يه جای ديگه. يه بار که يه ماه فرانکفورت بودم ديدم واقعأ ازش خوشم اومده. همين بود که تصميم گرفتم يک روز برم. توی روسيه موندم و دنبال کارای مهاجرتم رو گرفتم- از سال 2003- خيلي طول کشيد. حالا يه کار خوب دارم توی برنامه نويسي کامپيوتری. ميتونين کار خوب توی روسيه پيدا کنين اما پولش کمه. البته گروني هم کمتره
وايس: کارای مهاجرتي آسون بود؟
سخت نبود فقط بايد منتظر ميموندم. امتحان زبان انگليسي، ارزشيابي تحصيلي و پزشکي. اگر دروغ بگي ردت ميکنن اما مراحلش سخت نيست
وايس: چه تفاوتي بين ملبورن و مسکو هست؟
آب و هواشون خيلي فرق داره. من سه تا بچه دارم که تو مسکو همهاش مريض بودن. غذا و آب درست و حسابي اونجا نيست. از وقتي اومديم اينجا کلي بهتر شدن. توی استراليا مردم خيلي با صفاترن، روسها خيلي با صفا نيستن
ديميتری، 25 ساله، لندن
وايس: خوب پس اهل چليابيسک هستي؟ چه جور جائيه؟
يه شهر درندشت توی آرال
وايس: ميتوني مثلأ خلاصه بگي زندگي توی شهرستان "کامدن" چطوريه؟
برای اينکه کار بهتر پيدا کنم. من هميشه ميخواستم برم يه جای ديگه. يه بار که يه ماه فرانکفورت بودم ديدم واقعأ ازش خوشم اومده. همين بود که تصميم گرفتم يک روز برم. توی روسيه موندم و دنبال کارای مهاجرتم رو گرفتم- از سال 2003- خيلي طول کشيد. حالا يه کار خوب دارم توی برنامه نويسي کامپيوتری. ميتونين کار خوب توی روسيه پيدا کنين اما پولش کمه. البته گروني هم کمتره
وايس: کارای مهاجرتي آسون بود؟
سخت نبود فقط بايد منتظر ميموندم. امتحان زبان انگليسي، ارزشيابي تحصيلي و پزشکي. اگر دروغ بگي ردت ميکنن اما مراحلش سخت نيست
وايس: چه تفاوتي بين ملبورن و مسکو هست؟
آب و هواشون خيلي فرق داره. من سه تا بچه دارم که تو مسکو همهاش مريض بودن. غذا و آب درست و حسابي اونجا نيست. از وقتي اومديم اينجا کلي بهتر شدن. توی استراليا مردم خيلي با صفاترن، روسها خيلي با صفا نيستن
ديميتری، 25 ساله، لندن
وايس: خوب پس اهل چليابيسک هستي؟ چه جور جائيه؟
يه شهر درندشت توی آرال
وايس: ميتوني مثلأ خلاصه بگي زندگي توی شهرستان "کامدن" چطوريه؟
همين تازگيا اونجا بودم داشتم نصف شب پياده ميرفتم خونه. نميدونم از کجا سر و کلهی یه مردی جلوم پيدا شد گفت پول ميخوام. يه لباس خونآلود و کثیفي پوشيده بود. خواستم براش يه آمبولانس خبر کنم گفت يه کمي هله هوله بخورم درست ميشم، بهش گفتم اين که راهش نيست ولي ميدوني که؟ يه کمي پول بهش دادم و غيبش زد. فردا شبش باز ديدمش بازم خونآلود بود اما لباساش عوض شده بود. گفتم من که بهت پول داده بودم يادته؟ يادش نبود بازم پول ميخواست. اوضاع هميشه همينطوريه
وايس: يه خاطرهای از زندگي در آرال بگو
يه بار با دوستام تصميم گرفتيم بريم گردش توی شهر. بليت قطار گرون بود رفتيم روی پل پريديم روی سقف قطار، منتظر مونديم که کسي نبينمتمون. همونجا نشستيم دوستمم گيتار ميزد. از لبهی قطار پائين رو ديد ميزديم و ميخنديديم و آواز ميخونديم و انگاری... همين
وايس: مثل فيلمای بچهها
آره، خيلي عالي بود
ماريا، 19 ساله، استکهلم
وايس: دلت برا روسيه تنگ نشده؟
دلم برا دوستام و اون دور و ورا تنگ شده. هميشه يه چيزايي برای بر و بچهها بود که بريزن رو سر و کول هم. همه چيز ارزونتر بود هر وقت ميرم اون ورا کلي سي دی ميآرم. هر وقت ميخواستم برم بزن و برقص کلي جا داشتم. خيلي باحال بود، مثلأ دو دلار ميدادی برای يه نوشيدني
وايس: به، پس بديش چي بود؟
همهی فيلم سينمائيا و برنامههای تلويزيونيش دوبله بود. "شرک" رو نگاه ميکرديم اما افتضاح بود چون صدای انگليسي فيلم هم مياومد اونوقت بعد نيم ثانيه ترجمهشو ميشنيدی
وايس: همين؟
نه بابا، جايي ندارن که قوطي نوشابهها رو بريزی توش. از وقتي بين روسيه و چچن جنگ و مرافعه راه افتاده همهی زبالهدونيهای جای قوطي نوشابه رو جمعشون کردن. چچنيا ميخوان برا خودشون مستقل باشن برا همين همه جا خرابکاری مي کنن. زن دوست بابام کشته شده توی تأتر مسکو بود که گروگانشون گرفتن، بعضي از دوستام ميگن بمب از بيخ گوششون رد شده
يلنا، 18 ساله، نيويورک
وايس: روسيه چه جوريه؟
خيلي معموليه. من کلي تو تابستونا مست ميکردم. کلي آدما ميرن روسيه کار ميکنن اما اينجا زندگي ميکنن مثل پدر و مادر من. چند ماه از سال اونجا هستن چون برا خودشون کار مي کنن. وکيلن. الان هم رفتن. دو ماه اونجان. من هم دو ماه همينجا تنهام توی آپارتمانمون. توی روسيه پدر و مادرم نميذارن از خونه بيرون برم. کلي از مشترياشون جزو مافيا هستن. خيليهاشون هم کشته شدن. کلي آدم دزدی و پول زوربگيری توی روسيه هست. همهش نگرانن که اين چيزا سر من نياد
وايس: حالا کي از روسيه اومدين بيرون؟
دو سال پيش. پدر و مادرم دنبال زندگي بهتر بودن منم دارم امريکا رو سرويس ميکنم
وايس: چطوری؟
کلي روس توی ساختمونمون هست. هر روز ميريم توی آپارتمان يکي ميشينيم و دود ميکنيم. بعدش يه جای ديگه ميافتيم يه چرتي ميزنيم، بعد پا ميشيم يه چيزی ميخوريم، بعدش بازم يه دود و يه چرت ديگه. وقتي ديگه خوردني پيدا نکرديم ميزنيم ميريم مدرسه که با کارت غذامون غذا بخوريم. فقط اينوقتا مدرسه به درد ميخوره. هر روز هم يکي از بر و بچه ها يه دراگ جديد روميکنه. يه روز کوک، يه روز قارچ، يه روزم تينا- متان کريستال شده- ميزنيم
وايس: يه خاطرهای از زندگي در آرال بگو
يه بار با دوستام تصميم گرفتيم بريم گردش توی شهر. بليت قطار گرون بود رفتيم روی پل پريديم روی سقف قطار، منتظر مونديم که کسي نبينمتمون. همونجا نشستيم دوستمم گيتار ميزد. از لبهی قطار پائين رو ديد ميزديم و ميخنديديم و آواز ميخونديم و انگاری... همين
وايس: مثل فيلمای بچهها
آره، خيلي عالي بود
ماريا، 19 ساله، استکهلم
وايس: دلت برا روسيه تنگ نشده؟
دلم برا دوستام و اون دور و ورا تنگ شده. هميشه يه چيزايي برای بر و بچهها بود که بريزن رو سر و کول هم. همه چيز ارزونتر بود هر وقت ميرم اون ورا کلي سي دی ميآرم. هر وقت ميخواستم برم بزن و برقص کلي جا داشتم. خيلي باحال بود، مثلأ دو دلار ميدادی برای يه نوشيدني
وايس: به، پس بديش چي بود؟
همهی فيلم سينمائيا و برنامههای تلويزيونيش دوبله بود. "شرک" رو نگاه ميکرديم اما افتضاح بود چون صدای انگليسي فيلم هم مياومد اونوقت بعد نيم ثانيه ترجمهشو ميشنيدی
وايس: همين؟
نه بابا، جايي ندارن که قوطي نوشابهها رو بريزی توش. از وقتي بين روسيه و چچن جنگ و مرافعه راه افتاده همهی زبالهدونيهای جای قوطي نوشابه رو جمعشون کردن. چچنيا ميخوان برا خودشون مستقل باشن برا همين همه جا خرابکاری مي کنن. زن دوست بابام کشته شده توی تأتر مسکو بود که گروگانشون گرفتن، بعضي از دوستام ميگن بمب از بيخ گوششون رد شده
يلنا، 18 ساله، نيويورک
وايس: روسيه چه جوريه؟
خيلي معموليه. من کلي تو تابستونا مست ميکردم. کلي آدما ميرن روسيه کار ميکنن اما اينجا زندگي ميکنن مثل پدر و مادر من. چند ماه از سال اونجا هستن چون برا خودشون کار مي کنن. وکيلن. الان هم رفتن. دو ماه اونجان. من هم دو ماه همينجا تنهام توی آپارتمانمون. توی روسيه پدر و مادرم نميذارن از خونه بيرون برم. کلي از مشترياشون جزو مافيا هستن. خيليهاشون هم کشته شدن. کلي آدم دزدی و پول زوربگيری توی روسيه هست. همهش نگرانن که اين چيزا سر من نياد
وايس: حالا کي از روسيه اومدين بيرون؟
دو سال پيش. پدر و مادرم دنبال زندگي بهتر بودن منم دارم امريکا رو سرويس ميکنم
وايس: چطوری؟
کلي روس توی ساختمونمون هست. هر روز ميريم توی آپارتمان يکي ميشينيم و دود ميکنيم. بعدش يه جای ديگه ميافتيم يه چرتي ميزنيم، بعد پا ميشيم يه چيزی ميخوريم، بعدش بازم يه دود و يه چرت ديگه. وقتي ديگه خوردني پيدا نکرديم ميزنيم ميريم مدرسه که با کارت غذامون غذا بخوريم. فقط اينوقتا مدرسه به درد ميخوره. هر روز هم يکي از بر و بچه ها يه دراگ جديد روميکنه. يه روز کوک، يه روز قارچ، يه روزم تينا- متان کريستال شده- ميزنيم
نظرات