حرف های پراکنده

امروز رفته بودم کنگره بين المللي ژنتيک. به سلامتي شما از ايران فقط يک مقاله بود و دو تا پوستر، آن کسي هم که مقاله داده نيامده بود. در عوض کشورهای در حال توسعه خودشان را خفه کرده بودند از مقاله دادن. معني اش اين است که يا بيماری های ژنتيکي در ايران ريشه کن شده اند يا متخصصانش

داشتم با اتوبوس مي آمدم خانه وسط های راه يک صدای قوقولي قوقو آمد توی اتوبوس. دوباره که صدايش آمد معلوم شد الکترونيکي ست. يک کمي از صدای سوم هم شنيده شده که يک خانمي درست صندلي جلويي من موبايلش را درآورد و معلوم شد صدای موبايل او بوده. حالا چي بگويد خوب است؟ گفت: سلام عزيزم الان مي رسم خونه، پيتزا خريدی؟ من داشتم از خنده مي ترکيدم

به عبارتي که من روزنامه نگار علمي هستم بايد از خبر بي بي سي درباره ی بره ی همانند سازی شده در ايران خوشحال بشوم اما نمي شوم. چرايش را يک بار در همين وبلاگ نوشته بودم ولي محض اشاره دوباره مي گويم که بعضي آدم های نه چندان جالب در اين زمينه دارند کار مي کنند. منظورم اين مؤسسه ی خاص نيست بلکه منظورم فن آوری ست که مي تواند خيلي وحشتناک از آب دربيايد وقتي در دست آدم های خاص باشد بخصوص که حمايت اعتقادی هم پشت داستان باشد

راستي راستي اين فيلم "آتش بس" تهمينه ميلاني رکورد "کلاه قرمزی" را شکسته؟ ولي من که هر جايي را خواندم نوشته اند که خيلي گيشه ای ست. يعني بروم فردا به ميلاني که هنوز اينجا در بريزبن هست بگويم بعد از اين همه فيلم درست و حسابي بلاخره زدی به فيلمفارسي؟ مي شود لطفأ اگر فيلم را ديده ايد بنويسيد بيشتر بفهميم چطور فيلمي ست؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار