حسن آقايی‌ی‌ی‌ی

فکر کنيد يک حسن آقايی به نام حسن آقا شماره يک بردارد اسکناس 68 تومانی چاپ کند يا مثلأ خيلی ديگر هنر به خرج بدهد و برای رفع گرفتاری‌های مردم به پول خرد، سکه‌ی 33 ريالی ضرب کند. خوب حالا اين حسن آقا هر چقدر هم که طراحی اسکناس و سکه‌اش درجه يک باشد ولی با صد گونی از اين پول‌ها هم هيچ مغازه‌داری به ايشان دو گرم پنير هم نمی‌دهد.

لازم به ذکر است که من درباره‌ی حسن خودمان حرف نمی‌زنم ها.

حالا فرض کنيد يک حسن آقا شماره دويی هم بردارد اسکناس مثلأ هزار تومانی با همان کيفيت اسکناس‌های فعلی چاپ کند. خوب از همان مغازه‌ی اول راه می‌افتد و تا بيايند سراغش را بگيرند کلی خرج می‌کند و انعام می‌دهد به اين و آن.

اين داستان حسن‌ آقای اسکناس‌چی توی بدن ما هم رخ می‌دهد. تصادفأ هم شماره‌ی يک و هم شماره‌ی دويش وجود دارد و همين حسن آقا شماره‌ی دو هست که دارد پدر صاحاب بچه‌ی همه را درمی‌آورد.

حالا لختی امان ...

خوب حسن آقای شماره يک شبيه است به ويروس آنفلوانزا.

ويروس حسن آقا آنفلوانزا مثل هر دم و دستگاه ديگری يک عامل وراثتی دارد که اسمش DNA هست، که همه‌مان هم داريم. همين DNA هست که صفات پدران و مادران را به بچه‌ها و از بچه‌ها به نوه‌ها منتقل می‌کند. حالا البته آدم گاهی شبيه پدربزرگش هم می‌شود که باز مربوط است به اين که ژن پدربزرگ خيلی قدرت خدا دست بالا را داشته و همينطور حرف حرف ايشان است. DNA هم درست شبيه به پلکان است که دو تا چوب بلند دارد که با چوب‌های کوچک به هم وصل شده‌اند.

حسن آقا آنفلوانزا وقتی می‌خواهد خودی نشان بدهد برمی‌دارد اسکناس 68 تومانی چاپ می‌کند و شب عيد به بچه‌های فاميل‌شان می‌دهد. تازه که به هر بچه‌ای هم دو تا اسکناس می‌دهد. بعد بچه‌ها می‌روند که 68 تومانی‌ها را خرج کنند می‌بينند هيچ دکان‌داری تحويل‌شان نمی‌گيرد و گريه‌شان درمی‌آيد. دفعه‌ی بعد که حسن آقا آنفلوانزا می‌خواهد به بچه‌ها عيدی بدهد ننه بابای بچه که قبل از عيد به او يادآوری کرده‌اند که يادته پارسال در نتيجه بچه می‌گويد اسکناس 68 تومانی نخواستيم. خوب حسن آقا آنفلوانزا سال ديگر می‌رود اسکناس 77 تومانی چاپ می‌کند. و باز دو تا دو تا می‌دهد به بچه‌ها و باز سه چهار روز بعد تقه‌اش درمی‌آيد.

خوب همين داستان توی بدن ما هم هست و ويروس حسن آقا آنفلوانزا امسال DNA خودش را می‌گذارد توی هسته‌ی سلول‌های بدن ميزبان که بلکه با تکثير ويروس تعداد حسن آقا آنفلوانزا زياد بشوند. اما دو سه روزی که آدم تب و لرز می‌کند و دستپخت حسن آقا آنفلوانزا را می‌برد اين دکان و آن دکان توی بدن و می‌بيند تحويلش نمی‌گيرند در نتيجه دستگاه ايمنی بدن بر عليه حسن آقا آنفلوانزا فعال می‌شود و جناب‌شان را پرتاب می‌کنند بيرون. عيدی هم نخواستيم. تا سال بعد که ايشان با يک مدل DNA ديگر بيايند و باز سه چهار روزی تب کردن و باز پرتاب شدن به بيرون.

همين هم هست که آدم هر سال آنفلوانزا می‌گيرد. فی‌الواقع يا آدم بايد به کل عيدی دادن را بگذارد کنار یا حواسش به 68 تومانی‌ها باشد و با حضراتی که اسکناس 68 تومانی می‌دهند ديده بوسی نکند.

اما حسن آقای شماره دو موضوعش يک کمی فرق می‌کند.

اول اين که جناب‌شان اسکناس هزار تومانی منتشر می‌کنند. درست شبيه اسکناس‌های توی دست مردم. بعد آرام آرام می‌روند و يکی يکی می‌گذارند توی بانک و بعد سود بانک را هم باز واريز می‌کنند به حساب خودشان و يک مدتی هم چراغ خاموش ادامه می‌دهند تا جای‌شان محکم بشود و ميلياردر بشوند و آنوقت بعد از سال‌ها رأی اعتماد می‌گيرند و می‌شوند همه‌ کاره‌. دست آخر يک آزمايش کوچک که می‌گيرند معلوم می‌شود حسن آقای شماره دو مشغول کشت و زرع ويروس ايدز بوده‌.

اين حسن آقا ايدزی برای انتقال عامل وراثتی خودش از يک چيزی مشابه DNA استفاده می‌کند که اسمش RNA هست. RNA بر خلاف DNA تک رشته‌ای‌ست مثل طناب. RNA وقتی به هسته‌ی سلول‌ها وارد می‌شود می‌رود قاطی DNA سلول می‌شود و منبعد هر چقدر سلول توليد بشود RNA حسن آقايی هم توليد می‌کند. درست مثل همان سود بانکی که حسن آقا ايدزی اول اسکناس تقلبی را گذاشته توی بانک و بعد سود بانک بر اساس محاسبه به تقلبی‌ها هم تعلق می‌گيرد. کی اصلأ خبر دارد کدام اسکناس تقلبی بوده؟

خوب حالا گرفتاری در اين است که حسن آقا ايدزی دو سه تا مسافرت هم که برود و آب و هوايی عوض کند آنوقت نقاط مورد نظر برای دعا را هم پيدا می‌کند و خلاصه چپ و راست از راه دور پول می‌ریزد به حساب خودش. طبيعی‌ست که پول حسن آقا ايدزی را نمی‌آورند بريزند توی يک صندوق که معلوم بشود پول تقلبی‌ست که! اعتبارش را می‌ريزند توی حسابش.

يعنی اين که ويروس حسن آقا ايدزی از طريق خون و مجاری خونی و مايعات دستگاه تناسلی به اين طرف و آن طرف منتقل می‌شود. فی‌الواقع هر جايی که حسن آقای ايدزی باشد و بزند به مراسم حال و حول و قيام و بعد هم خون بيايد توی کار نتيجه‌اش می‌شود افزايش اعتبار بانکی ايشان که همان ايدز است.

آدم می‌ترسد از اين اسم‌هايی که می‌گذارند روی شهرها. اسم يک جايی شهر خون و قيام باشد يعنی حسن آقا ايدزی آن طرف‌ها زياد رفت و آمد دارد.

جالبش اين است که حسن آقا ايدزی اسکناس را هم می‌دهد دست بچه که بدو سر کوچه يک پاکت سيگار بخر، و همين هم می‌شود که بچه‌ی مردم هم چهار روز بعد خودش می‌شود يک پا حسن آقا ايدزی.

خوب چرا نمی‌شود زودی حسن آقا ايدزی را پيدا کرد؟

علتش اين است که ايشان اسکناس هزاری چاپ کرده که توی دست مردم زياد است. بعد هم یک باره نرفته کاخ بخرد که مردم تب و لرز کنند. يعنی اين که ايدز يک دوره‌ی نهفتگی دارد که در آن دوره ويروس سرگرم آلوده کردن بدن است و بعد که به اندازه‌ی کافی اسکناس‌ها را تبديل به اعتبار کرد آن وقت شروع می‌کند به اعلام موجوديت. حسن آقا آنفلوانزا جنبه ندارد، هی پول می‌دهد به اين و آن مثل شهرام جزايری. زودی معلوم می‌شود. ولی حسن آقا ايدزی اول زيرسازی می‌کند بعد می‌رود برای رأی اعتماد.

خوب حالا حسن آقا ايدزی بدن را بيمار کرده اما تا وقتی که مشکل خونی درميان نباشد قيام کردن ايشان هم مشکلی ندارد. يعنی می‌شود شب عيد با حسن آقا ديده بوسی کرد. ليوانی که ايشان آب نوشيده را مثل باقی ليوان‌ها دوباره استفاده کرد. مغز ايشان ممکن است از مغز هزار تا تقی و نقی هم بهتر کار کند. که شواهد نشان می‌دهد اوضاع مغزی و حساب و کتاب ايشان درست است. می‌تواند آدم خوشرو و خوش برخوردی باشد. همه‌ چيزش هم مثل ديگران است ... بی تربيت ... فقط خون و مايعات دستگاه تناسلی‌اش اشکال دارد که تا آدم با آن‌ها هم کار نداشته باشد اين هم گرفتاری ندارد.

يعنی آدم حسابی تو که هی هزاری چاپ می‌کنی می‌ريزی تو حسابت، طناب هم که ميندازی از پنجره ميری تو، هی قيام و اينا هم که داری ماشالا، خوب عزيز من تو که آخرش دبه درمی‌آری و خونت به جوش میاد خوب لوازمش هم هست که نزنی مردمو حسن آقایی کنی.

حالا اينجا هم زور؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار