هفت روز هفته

روز اول. کم‌کم وقت دارد برای جمهوری اسلامی تنگ می‌شود و طبيعتأ هنوز هر دو طرف هم آنقدری کوتاه نيامد‌ه‌اند که با ادا و اصول‌هايی که درمی‌آورند بتوانند در مقابل در و همسايه‌ ادعای پيروزی کنند. از من می‌شنويد اين پنبه را از گوش‌تان بيرون بياوريد که در نظام فعلی جهان اصولأ طرف پيروز وجود داشته باشد. موضوع اصلی در امتيازی‌ست که طرفين از همديگر می‌گيرند. حالا يک باره هم از آن وری نيفتيد که این چه نظام جهانی‌ای افتضاحی. اتفاقأ به نظرم راه درست همين است که امتيازی که طرفين می‌گيرند مبنای تفاهم باشد چون هيچ مغلوبی تا ابد تحمل مغلوب ماندن را ندارد و يک جايی کاسه‌ی صبرش لبريز می‌ شود. اتفاقات معاصرش هم همين بوسنی و هرزگوين بود که لابد يادتان هست صرب‌ها افتادند به جان مسلمان‌ها به تلافی سبعيت قبلی مسلمان‌ها، الان هم که شيعه‌های عراق دارند تلافی سال‌های حکومت سنی‌ها را درمی‌آورند. خلاصه که وقت دارد برای جمهوری اسلامی می‌گذرد و هنوز آنقدری که بايد امتيازی در کار نيست. حالا البته يک طرف داستان که مربوط است به جمهوری اسلامی خنده‌دار از آب درآمده. يعنی از فرط ناآشنايی با اصول امتياز گرفتن يا اصلأ راه مذاکره را بسته بودند، مثل جا خالی دادن خاتمی از رو در رو شدن با کلينتون يا حالا که نماينده‌ی امريکا هم نشسته است پای ميز مذاکره باز هر روز جمهوری اسلامی که قرار است جواب ديگران را بدهد دارد هی موضوع را کش می‌دهد تا دست آخر فرصت چانه زنی هم از دست برود. درست همان اتفاقی که درباره‌ی قتل‌های زنجيره‌ای و کوی دانشگاه و مرگ زهرا کاظمی رخ داد که از بس که پاسکاری کردند آخر سر معلوم نشد چه کسانی تقصير کارند و تمام بدنامی‌های مرتبطش را هم به خودشان خريدند. حالا جالبش اين است که آخرين باری که پيشنهاد ارائه داده بودند خبرگزاری‌ها اعلام کردند نماينده‌ی روسيه بعد از خواندن پيشنهادهای جمهوری اسلامی افتاده بوده به خنده. لابد توی بسته‌ی پيشنهادی برای وقت تلف کردن نوشته‌ بودند جزو شرايط ما اين است که نمايندگاه 1+5 ده دفعه بگويند دائي چاقه، چائي داغه.

روز دوم. المپيک امسال هنوز برگزار نشده هر روز دارد خبرسازتر می‌شود. ديروز نه ورزشکار آلمانی در اعتراض به سياست‌های حکومت چين در سرکوب معترضان، عکس‌های هشت معترض معروف چينی را گرفته‌اند دست‌شان و حالا عکس و خبرشان در رسانه‌ها منتشر شده. شعار ورزشکاران آلمانی هم اين بوده "امروز ما همگی چينی هستيم". اين همان شعاری‌ست که جان اف کندی، رئيس جمهور امريکا، در سال 1963 وقتی ديوار برلين در حال ساخته شدن بود در سخنرانی‌اش به زبان آورد. از جمله معترضان چينی يکی يونگ تونگ يان است که نويسنده است و به خاطر مقالاتش در مخالفت با سياست‌های دولت چين به 12 سال زندان محکوم شده. يکی ديگرشان هم يائو ژی شنگ است که او هم وکيل است و نه روز بعد از نوشتن نامه به کنگره‌ی امريکا ناپديد شده. در بين معترضان چينی يک رستوران‌دار هم هست به اسم يئو گوجو که رستوران او را به خاطر ساخت و سازهای مربوط به المپيک خراب کرده‌اند و هر بار که خود او رفته در مورد خراب کردن رستورانش اعتراض کند او را انداخته‌اند زندان. ورزشکاران آلمانی گفته‌اند در مدت بازی‌های‌ المپيک يک روبان صورتی به بازوهای‌شان می‌بندند که نشانه‌ی حمايت‌شان از مردم تبت است. به نظرم اوج درگيری دولت چين با معترضان خارجی در مراسم اهدای جوايز باشد. در واقع اين سنت المپيک است که ورزشکاران درست در زمان اهدای جوايز شروع می‌کنند به اعتراض کردن. اين سنتی‌ست که سياهپوست‌های امريکايی بنايش را گذاشتند. به قول کيوسکی‌ها "توسعه به سبک چينی" حالا در المپيک جوابش را می‌گيرد.

روز سوم. با اعلام اتهام‌ برادران علايی آدم فقط متأسف می‌شود از بيسوادی محضی که دامنگير حکومت شده. حالا يک چيزی برای‌تان بگويم که ببينيد چقدر اين اتهام خنده‌دار است. يکی از معروف‌ترين سايت‌ها اطلاع‌رسانی در زمينه‌ی علوم پزشکی سايت NCBI است. تمام مقالاتی که در علوم پزشکی و زيست شناسی نوشته می‌شود در اين سايت منتشر می‌شوند. خودتان برويد سايت را ببينيد که متوجهش بشويد. آدم‌هايی که کار تحقيقاتی می‌کنند سر و دست می‌شکنند برای انتشار نتايج تحقيقات‌شان در اين سايت. دليلش اين است که هر بار که به مقاله‌ای در همين سايت ارجاع می‌دهند برای صاحبان آن مقاله اعتبار علمی به بار می‌آيد. بنابراين اين سر و دست شکستن‌ها در خود ايران هم هست، مثل باقی دنيا. در نتيجه مثلأ نتايج مربوط به افزايش تعداد مبتلايان به مالاريا يا مثلأ رديابی همه‌گيری ايدز در ايران که توسط خود محققان ايرانی داخل کشور هم انجام می‌شود در اين سايت منتشر می‌شود. در واقع خود وزارت بهداشت و وزارت علوم بر اساس ارجاعاتی همين وبسايت به مقالات و تحقيقات ايرانی به محققان کشور امتياز می‌دهد. باز برای اطلاع خودتان برويد توی NCBI و بنويسيد IRAN و ببينيد چقدر مقاله درباره‌ی وضع خرابی بهداشت در ايران پيدا می‌کنيد که خود محققان ايرانی در موردشان کار کرده‌اند. حالا دو نفر را گرفته‌اند که مثلأ از طريق تحقيقات درباره‌ی ايدز مي‌خواهند براندازی نرم کنند و انقلاب مخملی راه بيندازند. اين اسمش بيسوادی‌ست چون با اين حسابی که اين دو تا برادر را گرفته‌اند از فردای روز می‌شود بر اساس نتايج تحقيقات مربوط به شيوع انگل آسکاريس در ايران که در سايت NCBI منتشر شده هم براندازی کرد! بلاخره مريضی مريضی‌ست ديگر. دنيای وارونه که می‌گويند يعنی. به آن يکی که بی سند و مدرک می‌گويد من مرد علمی سال جهان هستم می‌گويند بفرماييد وزرات، به يکی ديگر که می‌گويد تحقيقات من منتشر شده می‌گويند بفرماييد زندان. نه که نوآوری‌ست همين چيزها از تويش درمی‌آيد.

روز چهارم. خوزه راموس-هورتا رئيس جمهور تيمور شرقی امروز در يک مراسم رسمی از يک نوجوان 15 ساله قدردانی کرد. اين نوجوان که اصلأ يک پناهنده‌ی پاپوآيی‌‌ست و از اندونزی به تيمور شرقی پناه برده بوده به مدت يک سال و نيم کنار خانه‌ی رئيس جمهور زندگی کرده که توجه مقامات تيموری را به درخواست پناهندگی‌اش جلب کند. از قضا همان روزی که آلفردو رنادو رهبر شورشيان تيموری اسلحه به دست وارد محوطه‌ی خانه‌ی رئيس جمهور شده همين نوجوان با شنيدن سر و صدای اطراف متوجه چند تا آدم اسلحه به دست می‌شود و شروع می‌کند به داد و هوار کردن و نگهبان‌ها را خبر می‌کند. در نتيجه رئيس جمهور که آماده می‌شده برای دويدن صبحگاهی از خطر تيراندازی از فاصله‌ی 20 متری جان سالم به در می‌برد و رهبر شورشيان با پاسخ محافظان کشته می‌شود. خيلی بامزه‌اش اين است که راموس-هورتا گفته دو تا نگهبان خانه‌ خواب بوده‌اند و بعد از داد و هوارهای همان نوجوان از خواب پريده‌اند. خدايی‌اش لابد خيلی هم گشته‌اند که دو تا نگهبان درست و حسابی مثل همين حضرات پيدا کنند برای مراقبت از خانه‌ی رئيس جمهور.

روز پنجم. از قرار پلیس ایران اعلام کرده که ۴۰۰ دوربین مداربسته در محلات جرم‌خیز شهر تهران نصب می‌شود.واقعأ که! به اين می‌گويند کوچ دادن اجباری. توی هر محله‌ای که اين دوربين‌ها نصب بشود از فردای روز اسم آن محله تبديل می‌شود به جرم آباد و آنوقت چه کسی حاضر می‌شود توی يک چنين محله‌ای زندگی کند. بنابراين پليس صاف خودش باعث بدنامی شهر می‌شود. آن اوايل انقلاب قرار بود ايران را سراسر مدرسه کنيم حالا بعد از سی سال جرم‌خيز شده. لابد از فردا توی همان محلات بلندگو هم نصب می‌کنند که راه به راه مأموران به ملت رهنمود بدهند که فلانی دارم می‌بينمت جرم نکنی، ميام می‌زنم تو سرت ها. به نظرم مسابقه‌ی خلاقيت گذاشته‌اند ولی برگزيدگان را از آخر انتخاب می‌کنند که يک فرق قابل توجهی با باقی دنيا داشته باشيم.

روز ششم. نمايندگی قهوه فروشی استارباکس در آسيا- اقيانوسيه اعلام کرده که از 82 فروشگاه‌شان در استراليا 61 فروشگاه را تعطيل می‌کنند و همه‌ی استارباکس استراليا را خلاصه می‌کنند در 23 قهوه فروشی بزرگ. دليل اصلی تعطيلی استارباکس در استراليا در اين است که متوجه شده‌اند سنت قهوه خوردن در اين کشور هنوز هم قديمی‌ست و ملت اگر دست‌شان برسد ترجيح می‌دهند قهوه‌ی دست‌ساز بنوشند تا قوه‌ی اسم و رسم دار. اوضاع البته از اين هم خراب‌تر است چون اعلام کرده‌اند در استراليا آن‌هايي که در اداره هم دم و دستگاه دم کردن قهوه‌شان را با خودشان دارند از تعداد آن‌هايی که می‌آيند در قهوه فروشی‌ها می‌نشينند برای قهوه نوشيدن بيشتر است بنابراين بستن 61 قهوه فروشی به کم شدن مخارج استارباکس منجر می‌شود. لابد باخبريد که استارباکس در امريکا هم 600 فروشگاهش را تعطيل کرده چون ميزان فروشش کمتر از دستمزدهايی بوده که به کارکنانش می‌داده. خوب وقتی اين عدد را مقايسه می‌کنيد با 61 فروشگاهی که در استراليا تعطيل شده متوجه می‌شويد که ذائقه‌ی قهوه نوشيدن در استراليا متفاوت است. استارباکس اعلام کرده که ممکن است يکی از دلايل کاهش فروش در استراليا مربوط به فروشندگان نوجوانی باشد که با وجود آموزش‌هايی که بهشان داده می‌شود اما قهوه‌ای که می‌دهند به مشتری خیلی بدمزه از آب درمی‌آيد. البته اين يک فقره عذرشان را اينجانب هم تأييد می‌کنم. يعنی بنا به تجربه هر جايی در استارباکس که دو تا نوجوان محترم رؤيت شدند که قرار است قهوه برای‌تان درست کنند همان بهتر که از خير قهوه بگذريد. نه شير شتر نه ديدار نوجوانان استارباکس.

و روز هفتم. تبريک به کدخدای واراگول که در امتحان قبول شده. جدأ خيلی خوب است که زودی خبر خوش را به آدم می‌گويند. ضمنأ که خيلی تشکر از صفورا و سپيده و دوقلوها بابت مهمانی‌شان. خيلی خوش گذشت. اين عکس هم مربوط است به شيرينی‌های ديشب که کلی خوشمزه بودند. حالا دو هفته ديگه رو بگو که قراره باز دوباره شيرينی پزون باشه.

نظرات

پست‌های پرطرفدار