وقتی آدم شيپور را از سر گشادش می‌زند

جدأ هر بلايی که دارد توی جمهوری اسلامی به سرمان می‌آيد مربوط به همين متعصبينی‌ست که جواب حرف مردم را با داغ و درفش می‌دهند. کارهای اين متعصب‌ها دست آخر باعث شده جمهوری اسلامی بيفتد روی دنده‌ای که اصلأ روز به روز به واسطه‌ی سينه‌ زدن همين متعصب‌ها زير علم حکومت حرف‌های من درآوردی به حوزه‌ی فرهنگ تزريق کند.

انصافأ آدم تاريخ را به چشم خودش می‌بيند.

يک نمونه‌اش را می‌نويسم که ببينيد چقدر حرف‌های عجيب می‌زنند.

در وبسايت آقای خامنه‌ای و از قول ايشان در دیدار با اعضاى فرهنگستان زبان و ادب فارسى نوشته شده است که "الان شما در ایران سوار هواپیما مى‏شوید و مى‏بینید كسى كه در برج مراقبت هست و یک ایرانى است، با این خلبان كه او نیز یك ایرانى است، حتمأ انگلیسى حرف مى‏زند! بنده گفتم در آن هواپیمایى كه من سوار مى‏شوم، این كار ممنوع است! چرا فارسى حرف نمى‏زنند؟! آخر یک وقت هست كه با یک برج بیگانه- كه او مثلأ چینى است و شما فارس هستید و زبان یكدیگر را نمى‏دانید- از زبان مشترک انگلیسى استفاده می‌كنید؛ اما بنده مثلاً به مشهد كه مى‏روم، به چه مناسبت شما انگلیسى حرف مى‏زنید؟! علتش این است كه واژه‏ها انگلیسى است و اینها فقط باید این واژه‏ها را به یكدیگر ربط بدهند؛ خودشان را دیگر دچار زحمت نمی‌كنند؛ همان ربط انگلیسى را مى‏دهند!".

اين را داشته باشيد تا بگويم.

در دوره‌ی جنگ خيلی از بيسيمچی‌ها را از بين اهل سمنان انتخاب می‌کردند. من دوست و رفيق سمنانی زياد داشتم و گاهی که اين‌ها با هم حرف می‌زدند به زور می‌شد دو تا واژه‌اش را فهميد. بر خلاف زبان فارسی متداول در ايران که مذکر و مؤنث ندارد، زبان سمنانی برای خيلی از اسامی مذکر و مؤنث دارد. مثلأ ماشين مذکر و صندلی مؤنث هستند. يک کمی رفتم اين طرف و آن طرف جستجو کردم که يک نمونه‌ای بدهم بهتان که ببينيد زبان سمنانی چطوری‌ست.

مثلأ سمنانی‌ها که می‌خواهند بگويند "او رفت" می‌گويند "ژوبِشا"( که برای مذکر است) و "ژین‌بِشیا" (که برای مؤنث است). يا می‌خواهند بگويند ديوار سفيد است، می‌گويند "دِزار اِسبیَه". که اصلأ خود دیوار هم مذکر است. يا می‌خواهند بگويند اين زردآلوها ترش هستند، می‌گويند "اِن شیلِّکی تُرشیَن". خلاصه که يک زبان کاملأ مستقلی‌ست که صد سال آزگار هم بدون زندگی کردن در آن منطقه نمی‌شود يادش گرفت. همين هم شده بود که بيسيمچی‌های سمنانی بدون دردسر می‌توانستند پيام رد و بدل کنند.

حلا فکر کنيد يک يزدی يا کرد و يک سمنانی بخواهند با هم درباره‌ی فرود آمدن هواپيما حرف بزنند. خوب اين حضرات بروند انگليسی ياد بگيرند خيلی به روابط‌شان با خودشان و غير ايرانی‌ها کمک می‌کند تا اين که ناغافل در شرايط اضطراری اصلأ بزنند به زبان خودشان. در کشورهايی مثل هند که هزار جور زبان و گويش هست زبان انگليسی را به عنوان زبان عمومی انتخاب کرده‌اند که يک حدی از ارتباطات باقی بماند و زندگی مردم به دشواری برنخورد. اين ديگر يک تجربه‌ی جهانی‌ست و نمی‌شود به مناسبت تعصب در جمهوری اسلامی در حوزه‌ی زبان هم چرخ چاه از نو ساخته بشود.

حالا برگرديم به همان داستان آقای خامنه‌ای که با اين حرفی که درباره‌ی فارسی حرف زدن گفته‌اند معنی‌اش اين است که يعنی ايشان به پاسداشت زبان فارسی خيلی اهميت می‌دهند. خيلی هم زنده باد. منتها يک سؤال خيلی جدی می‌ماند که بی‌جواب است.

اگر ايشان واقعأ قرار است زبان فارسی را در بين مردم پاس بدارند و اشاعه‌اش بدهند خوب چرا راه دور می‌روند؟ بهترين کاری که در پاسداشت زبان فارسی در حوزه‌ی عمومی‌ می‌شود انجام داد و اتفاقأ با ولايت مطلقه‌ی خود ايشان هم سازگاری دارد اين است که دستور بدهند منبعد همه‌ی مردم نماز و ادعيه‌های‌شان را به زبان فارسی بخوانند که ديگر باسواد و هم بيسواد همه‌اش را بفهمند؟ ايشان به جای تغيير زبان تخصصی که فقط دايره‌ی کوچکی از مردم را درگير می‌کند همين که دستور بدهند منبعد همه‌ی مردم نمازشان را به فارسی بخوانند خيلی به زبان فارسی و فرهنگ دينی مردم خدمت بيشتری کرده‌اند. آدم که شيپور را از سر گشادش نمی‌زند که!

نظرات

پست‌های پرطرفدار