نتايج مسابقه کيک و شيرينی
خوب مسابقه شيرينی پزی برگزار شد. خيلی هم جای همهتان خالی. هم شيرينی و کيکها عالی بودند و هم معلوم شد آنقدری همهمان با هم دوستیم که میتوانيم يک مسابقهی شيرينی درست کردن را با خنده و شوخی برگزار کنيم. اين خيلی مهم است.
اين عکس داورهای مسابقهست که سه نفر بودند و البته پلنگ آقا نيامد، تلفنش هم خاموش بود. اين را يادتان باشد. آن نفر آخر سمت راست دختر يکی از داورها بود. يک داور ايتاليايی، يک استراليايی و يکی از افريقای جنوبی. هر چقدر هم که ما به همديگر متلک فارسی گفتيم و خنديديم هيچکدام از داورها متوجه نشدند. اين را هم يادتان باشد.
تا دلتان بخواهد انواعی از کيک و شيرينی روی ميز بود.
اما حالا برسيم به آن حرفی که نوشتم خيلی مهم است.
اگر مسابقه در ايران برگزار میشد مطمئنم يک تغييراتی در نتايج مسابقه صورت میگرفت. چرا؟ چون به لحاظ فرهنگی يک چيزهایی در ايران مهم است که در جاهای ديگر دنيا مهم نيست. البته ما داريم در استراليا زندگی میکنيم و نتايج مسابقهای که در استراليا و با داوران خارجی برگزار میشود اهميت دارد. اين کليد مهمیست برای شناخت خودمان.
کيکها را که مزه کرده بودم به نظرم میرسيد که خيلی انتخاب سخت میشود منتها موضوعی که در زندگی غربی مهم است همان چيزیست که تفاوت اصلی فرهنگی ميان ما شرقیها و آن غربیهاست. همه چيز به خوشمزگی نيست. خوشمزه بودن يکی از عوامل انتخاب است. آدم انتخاب کننده را بايد در مخمصهی فکری گذاشت. اين مهمتر از خوشمزه بودن است.
توی فروشگاهها که میرويد با همين روش خريد میکنيد. گاهی يک چيزی میخريد که کمتر خوشمزهست اما به يک دليل ديگری مثل قيمت يا مقدار يا رنگ و لعاب از کالای خوشمزهتر با ارزشتر است.
عکسها و فيلمها را که نگاه میکنم میبينم هر کدام از شرکت کنندگان که کمتر خجالتی بودند و بيشتر با داورها سر و کله زدند نتيجهی بهتری گرفتند. اين اتفاقأ خيلی مهم است که آدم در زندگی غربی از توانايیهايش حرف بزند. از تمام جزئياتی که ممکن است به کمکش بيايد حرف بزند و آنقدر در اين کار مهارت به خرج بدهد که بتواند انتخاب کننده را قانع کند که او بهترين است.
بهترين بودن به خود آدمها بستگی دارد و نمیشود منتظر کشف شدن ماند و چه بسا که تا آخر عمر کشف نشده باقی ماند. وقتی درونگرا میشويد و از توانايیها و جزئيات کاریتان حرفی نمیزنيد آن آدمی که میخواهد انتخاب کند ممکن است فرصت را به ديگرانی بدهد که بهتر دربارهی خودشان تبليغ میکنند. هميشه و هميشه اوضاع همينطور است و اين که يک آدمی از جزئيات کارش حرف میزند معنیاش اين نيست که آدم خودخواهیست. معنیاش اين است که اعتماد به نفس دارد. در فرهنگ شرقی ما خودخواهی و اعتماد به نفس يکی هستند.
البته جنسيت انتخاب کنندگان میتواند شاخص قابل قبولی باشد. مثلأ اگر پلنگ آقا در بين داوران بود آن وقت ممکن بود تغييراتی در نتايج به وجود بيايد. منتها هميشه هر سيستمی در بهترين حالت هم خطا دارد و البته همه جا اوضاع آن چيزی نيست که ما انتظار داريم. بايد در همان شرايطی که ديگران دارند رقابت میکنند ما هم رقابت کنيم.
خلاصه که برندگان مسابقهی کيک و شيرينی پزی امروز توانستند نظر سه داور غير ايرانی را به توليداتشان جلب کنند و اين يعنی خوشمزه بودن همهی کار نيست.
به برندگان تبريک میگويم.
امروز اهل مسابفه اين را هم از روی محبتشان برای من نوشتند.
ولی يک چيزی از همهی اينها مهمتر است. خيلی خيلی مهمتر. اين را مینويسم، شايد به درد خودمان و ديگران بخورد. حالا اول يک کمی میبرمتان به مسابقه و بعد باقی حرفهايم را مینويسم.
مسابقه در يک محل خيلی دلنشين برگزار شد. کنار استخر و در يک هوای خيلی خوب.
من زودتر از همه رفتم چون بايد ميزها را میچيدم و يک کمی خرده کاریها را انجام میدادم. بعد هم شرکت کنندگان يکی يکی سر رسيدند و کيک و شيرينیها را چيدند روی ميز. داورها هم آمدند و بلاخره مسابقه شروع شد.
مسابقه در يک محل خيلی دلنشين برگزار شد. کنار استخر و در يک هوای خيلی خوب.
من زودتر از همه رفتم چون بايد ميزها را میچيدم و يک کمی خرده کاریها را انجام میدادم. بعد هم شرکت کنندگان يکی يکی سر رسيدند و کيک و شيرينیها را چيدند روی ميز. داورها هم آمدند و بلاخره مسابقه شروع شد.
اين عکس داورهای مسابقهست که سه نفر بودند و البته پلنگ آقا نيامد، تلفنش هم خاموش بود. اين را يادتان باشد. آن نفر آخر سمت راست دختر يکی از داورها بود. يک داور ايتاليايی، يک استراليايی و يکی از افريقای جنوبی. هر چقدر هم که ما به همديگر متلک فارسی گفتيم و خنديديم هيچکدام از داورها متوجه نشدند. اين را هم يادتان باشد.
تا دلتان بخواهد انواعی از کيک و شيرينی روی ميز بود.
داورها بر اساس مزه کيک و شيرينیها، تزئيناتشان، نوع ارائهی آنها و حرف زدن با کيک پزها به آنها امتياز میدادند. اين يکی را هم يادتان باشد.
بعد از يک ساعت که به داوری گذشت، داورها رفتند يک جايی نشستند و شروع کردند به گپ زدن. در ادامهاش هم همهمان رفتيم سراغ بخور بخور. يکی دو بار رفتم سراغ داورها که ببينم اوضاعشان چطور است. معلوم شد خيلی جدی دارند بحث میکنند.
بعد هم نتايج را دادند به من که اعلام کنم.
عکسهای برندگان را ديگران گرفتند چون من داشتم نتايج را میخواندم. حالا اگر برسند به دستم میگذارم همينجا که ببينيدشان. منتها قبل از اعلام نتايج، از شرکت کنندگان و محصولاتشان عکاسی کردم. اين هم بعضی از عکسهایشان.
بعد از يک ساعت که به داوری گذشت، داورها رفتند يک جايی نشستند و شروع کردند به گپ زدن. در ادامهاش هم همهمان رفتيم سراغ بخور بخور. يکی دو بار رفتم سراغ داورها که ببينم اوضاعشان چطور است. معلوم شد خيلی جدی دارند بحث میکنند.
بعد هم نتايج را دادند به من که اعلام کنم.
عکسهای برندگان را ديگران گرفتند چون من داشتم نتايج را میخواندم. حالا اگر برسند به دستم میگذارم همينجا که ببينيدشان. منتها قبل از اعلام نتايج، از شرکت کنندگان و محصولاتشان عکاسی کردم. اين هم بعضی از عکسهایشان.
اما حالا برسيم به آن حرفی که نوشتم خيلی مهم است.
اگر مسابقه در ايران برگزار میشد مطمئنم يک تغييراتی در نتايج مسابقه صورت میگرفت. چرا؟ چون به لحاظ فرهنگی يک چيزهایی در ايران مهم است که در جاهای ديگر دنيا مهم نيست. البته ما داريم در استراليا زندگی میکنيم و نتايج مسابقهای که در استراليا و با داوران خارجی برگزار میشود اهميت دارد. اين کليد مهمیست برای شناخت خودمان.
کيکها را که مزه کرده بودم به نظرم میرسيد که خيلی انتخاب سخت میشود منتها موضوعی که در زندگی غربی مهم است همان چيزیست که تفاوت اصلی فرهنگی ميان ما شرقیها و آن غربیهاست. همه چيز به خوشمزگی نيست. خوشمزه بودن يکی از عوامل انتخاب است. آدم انتخاب کننده را بايد در مخمصهی فکری گذاشت. اين مهمتر از خوشمزه بودن است.
توی فروشگاهها که میرويد با همين روش خريد میکنيد. گاهی يک چيزی میخريد که کمتر خوشمزهست اما به يک دليل ديگری مثل قيمت يا مقدار يا رنگ و لعاب از کالای خوشمزهتر با ارزشتر است.
عکسها و فيلمها را که نگاه میکنم میبينم هر کدام از شرکت کنندگان که کمتر خجالتی بودند و بيشتر با داورها سر و کله زدند نتيجهی بهتری گرفتند. اين اتفاقأ خيلی مهم است که آدم در زندگی غربی از توانايیهايش حرف بزند. از تمام جزئياتی که ممکن است به کمکش بيايد حرف بزند و آنقدر در اين کار مهارت به خرج بدهد که بتواند انتخاب کننده را قانع کند که او بهترين است.
بهترين بودن به خود آدمها بستگی دارد و نمیشود منتظر کشف شدن ماند و چه بسا که تا آخر عمر کشف نشده باقی ماند. وقتی درونگرا میشويد و از توانايیها و جزئيات کاریتان حرفی نمیزنيد آن آدمی که میخواهد انتخاب کند ممکن است فرصت را به ديگرانی بدهد که بهتر دربارهی خودشان تبليغ میکنند. هميشه و هميشه اوضاع همينطور است و اين که يک آدمی از جزئيات کارش حرف میزند معنیاش اين نيست که آدم خودخواهیست. معنیاش اين است که اعتماد به نفس دارد. در فرهنگ شرقی ما خودخواهی و اعتماد به نفس يکی هستند.
البته جنسيت انتخاب کنندگان میتواند شاخص قابل قبولی باشد. مثلأ اگر پلنگ آقا در بين داوران بود آن وقت ممکن بود تغييراتی در نتايج به وجود بيايد. منتها هميشه هر سيستمی در بهترين حالت هم خطا دارد و البته همه جا اوضاع آن چيزی نيست که ما انتظار داريم. بايد در همان شرايطی که ديگران دارند رقابت میکنند ما هم رقابت کنيم.
خلاصه که برندگان مسابقهی کيک و شيرينی پزی امروز توانستند نظر سه داور غير ايرانی را به توليداتشان جلب کنند و اين يعنی خوشمزه بودن همهی کار نيست.
به برندگان تبريک میگويم.
امروز اهل مسابفه اين را هم از روی محبتشان برای من نوشتند.
نظرات