هفت روز هفته

روز اول. اگر اهل رياضيات باشيد می‌توانيد رفتارهای انتخاباتی ايران را با نگاه رياضی مطالعه کنيد. مثلأ در رياضيات يک مفهومی وجود دارد به نام آشوب. آشوب يعنی توانایی یک مدل ساده که در آن قرار نيست هيچ پدیده‌ی تصادفی رخ بدهد اما همين مدل می تواند منجر به بروز رفتارهای بسیار بی قاعده و تصادفی در محیط بشود. خوب يک اتفاق جالبی در انتخابات ايران دارد رخ می‌دهد، يا رخ داده، که در نگاه اول خيلی آشوبناک است ولی به نظرم آشوبناک که نيست هيچ، خيلی هم معنادار است. سرنخ اين آشوب در جا به جايی آدم‌هاست. مثلأ ابطحی که مريد خاتمی‌ست رفته است در گروه کروبی در حالی که خود خاتمی از ميرحسين پشتيبانی می‌کند. همينطور کرباسچی که ممکن است معاون اول کروبی بشود ولی حزبی که او دبيرکل آن است از کروبی حمايت نمی‌کند. يا مثلأ باقی که روزنامه نگار است از کروبی حمايت می‌کند که خود او به حکم حکومتی درباره‌ی قانون مطبوعات پايبند است. يا عبدالکريم سروش از کروبی حمايت می‌کند که او در عزل منتظری نقش کليدی داشته. آنوقت ميرحسين از بسيجی‌ها حمايت می‌کند و از آن طرف سرود آفتابکاران برايش می‌خوانند. در مدل‌های آشوب بازخورد یک رفتار بر ادامه فعالیت مدل تاثیر دارد يعنی مثلأ بچه‌ی شما با وجود اين که بچه‌تان است اما اثر ژنتيکی يا رفتاری مادر يا پدر بر او باعث تفاوت او با شما و پدر و مادرتان می‌‌شود. توی اين مدل‌های آشوبناک قدرت انعطاف سيستمی که بر اساس مدل طراحی شده خيلی زياد است و می‌تواند هر بار فشارها را کم کند تا مدل به هم نريزد. مثلأ يک مثلث روی کاغذ بکشيد و بعد از طرف بيرون اضلاع آن باز سه تا مثلث ديگر بکشيد. همينطور تا ابد می‌توانيد مثلث بکشيد و اگر مثلث اولی متساوی الاضلاع باشد آنوقت تا ابد مثلث‌های‌تان شبيه به هم از آب درمی‌آيد. به اين می‌گويند فراکتال. به نظرم فراکتال جمهوری اسلامی شکل گرفته و همين است که از تويش کروبی با ساسی مانکن هم ملاقات می‌کند. ساسی مانکن محصولی‌ست که بر ادامه‌ی فعاليت مدل تأثير می‌گذارد. معنی اجتماعی‌اش اين است که يک گروهی بلاخره باور کرده‌اند که بايد راهی برای کاهش فشارهای داخلی و خارجی پيدا کنند. چنين مدلی را می‌شود محصول يک گروه فراکتالی عاقل بدانيم که وجودشان حالا برای من محرز شده و دارند قدم به قدم قدرت را می‌گيرند و همين هم شده که مدل غير فراکتالی جمهوری اسلامی دارد به شکل علنی از احمدی نژاد پشتيبانی می‌کند. نشانه‌های مدل غير فراکتالی همان کتک زدن مردم در خيابان است که ديگر علنی می‌زنند و رودرواسی هم ندارند منتها شکنندگی‌ مدل‌شان از طريق سردار زارعی رخ می‌دهد. يک کمی صبر کنيد و از رياضيات لذت ببريد.

روز دوم. ظاهرأ بعضی گرفتاری‌های عقيدتی ما جهان سومی‌ها حد و مرز ندارند. اين هفته در سيدنی يک گروه پنج نفره سريلانکايی متعلق به يک قوم تاميل ريخته‌اند خانه‌ی دو تا سريلانکايی از قوم سينهال. با اجازه‌‌تان به صورت هر دوی‌شان اسيد پاشيده‌اند و ضمنأ گردن دومی را هم با لگد شکسته‌اند. گروه اسيدپاش چند تا دسته گل ديگر هم به آب داده‌اند که از جمله‌شان اين بوده که هر چه ميز و صندلی توی خانه بوده همه را خرد و خاکشير کرده‌اند و پنجره‌های خانه را هم داده‌اند به باد فنا. البته کانون تاميل‌های ايالت نيوساوث ولز، که مرکز آن سيدنی‌ست، در دو سه هفته‌ی گذشته بارها اجتماعات اعتراضی برگزار کرده‌اند و می‌گويند دولت سريلانکا دارد در جريان درگيری با ببرهای تاميل اصولأ قوم تاميل را قتل عام می‌کند. منتهای مراتب شور حسينی همه‌شان را گرفته و جنابان تاميل بعد از مقادير معتنابهی شعار، باقی صورتحساب دولت سريلانکا را‌ به صورت نقد در استراليا حساب کرده‌اند.

روز سوم. به نظرم از جمله بهترين عکس‌های مربوط به دوران جنگ، عکس‌های محسن راستانی‌ست که در زمان سقوط خرمشهر از آنجا گرفته. محسن راستانی خرمشهری‌ست و تمام کوچه پسکوچه‌های شهر را می‌شناخت. علاوه بر اين، بسیاری از سوژه‌های انسانی عکاسی‌اش هم بچه‌های خرمشهر بودند که دوستانش به حساب می‌آمدند و محسن امکانش را داشته که از استراحتگاه تا توی سنگر ازشان عکس بگيرد و اين نزديکی باعث شده بود وجود دوربين عکاسی‌ منجر به تغيير خلقيات سوژه‌های عکاسی نشود. معمولأ تا سر و کله‌ی دوربين عکاسی يا فيلمبرداری يک جايی پيدا می‌شود رفتارهای آدم‌ها هم تغيير می‌کند و چيزی که در دوربين ثبت می‌شود نمايشی از آب درمی‌آيد. از اين جنبه‌ی می‌شود گفت عکس‌های محسن از دوران درگيری‌های خرمشهر به واقعيات آن دوران بسيار نزديک‌ترند تا عکس‌های عکاسانی که نه شهر را می‌شناختند و نه آدم‌ها با آن‌ها احساس دوستی داشتند. حالا در اين همه سالی که از جنگ گذشته و هر سال در روز سوم خرداد اسم خرمشهر و آزادی خرمشهر را می‌شنويم و اين همه چپ و راست پول برای يادبود اين روز خرج می‌کنند، و البته خرمشهر هر روز هم خراب‌تر می‌شود، هيچ کس سراغی از آثار محسن راستانی نمی‌گيرد که تمام آن روزها در خرمشهر ماند و عکاسی کرد. فکر کردم اينجا بنويسم که اگر محسن راستانی را نمی‌شناسيد دست کم اسمش را يادتان بماند.

روز چهارم. باد و باران در جنوبشرق ايالت کوئينزلند دارد رکورد می‌شکند و ايضأ کار و زندگی مردم را هم به همديگر وصلت داده. در شهر ساحلی Gold Coast سرعت باد به 80 کيلومتر در ساعت رسيده و وزير امور اضطراری گفته است تمام سواحل اين منطقه برای دست کم دو هفته غير قابل استفاده هستند. در بريزبن هم آب گرفتگی بعضی محلات آنقدری بوده که بعضی خودروها تا سقف‌شان زير آب رفته بودند. البته فعلأ که اوضاع همچنان بارانی‌ست. ديروز در عرض يک ساعت ارتفاع سيلاب در شهر Sunshine Coast در حدود دو و نيم متر بالا آمده. حالا در بين اوضاع سيل و آبگرفتگی يک خبری هم منتشر شد که اصولأ روی همه‌ی بلايای طبيعی را کم کرد. يک آقای 63 ساله‌ی کوئينزلندی 25 سال است که در اثر يک شرط بندی با يکی از دوستانش هر سال يک مسافت 300 کيلومتری بين دو تا شهر ايالت را پياده طی می‌کند. در تمام اين 25 سال هم شرط را برآورده کرده. امسال توی باران و توفان هم راه افتاده که همان مسير را پياده برود. خبرنگاران رفته‌اند سراغ جناب‌شان که حالا به نظرت امسال با اوضاع خراب جوی می‌توانی مسير هر ساله‌ را پياده بروی. فرموده‌اند با چکمه و بارانی راه می‌افتم ولی احتمالأ زمانم نسبت به هر سال طولانی‌تر می‌شود. گفته‌اند چقدر طولانی‌تر؟ حضرت‌شان گفته دو هفته. بلاخره جهت اطلاع‌تان.

روز پنجم. احمدی نژاد گفته است که با هزینه‌ای نزدیک به صفر اهداف سیاست خارجی ایران را محقق کرده. خوب البته دروغ هم که نگفته. آدم از جيب ديگران خرج کند هزينه‌ی خودش می‌شود صفر، تازه يک پول دستی هم می‌تواند بگيرد ازشان. واقعأ در اين موردش هيچ جای سؤالی نيست، منتها سؤال اين است که بيزحمت اهداف سياست خارجی ايران چيست؟ انصافأ اينش معلوم نيست. مثلأ گسترش روابط با محمع الجزاير کومور جزو سياست خارجی ايران است لابد. قبلأ گسترش روابط با بورکينافاسو و بوسنی هرزگووين و آن اواخر دوران چائوشسکو انعقاد پيوند اخوت با رومانی جزو اهداف سياست خارجی بود ولی بعد که تق همه‌ی عزيزان آن طرف درآمد رسيده‌اند به کومور. انصافأ می‌گفت ماداگاسکار باز آدم فکر می‌کرد دارند دنبال هنرپيشه برای توليد قسمت سوم فيلم ماداگاسکار می‌گردند و ايشان از حالا رفته‌ است برای فتح باب با عوامل محلی توليد فيلم.

روز ششم. از وقتی سرهنگ فرانک بيناماراما در فيجی کودتا کرده و حکومت را به دست گرفته يک شکرآب مختصری در روابط ميان فيجی و استراليا صورت گرفته. ايشان تا قبل از کودتا نخست وزير فيجی بودند. حالا بعد از کودتا جامعه‌ی فیجیايی‌های ساکن استراليا چپ و راست تظاهرات راه می‌اندازند و در فقدان دموکراسی در فيجی بازوبند مشکی به بازوهای‌شان می‌بندند. در تظاهرات فيجيايی‌ها کودکان هم نقش گروه همخوان را بازی می‌کنند و سرودهای ملی- ميهنی می‌خوانند که کشور ما بايد دموکراتيک باشد و حکومت نظامی و کودتا در شأن ما نيست. ماه گذشته که فرانک بيناماراما در فيجی حکومت را به دست گرفت وعده داد که تا سال 2014 دموکراسی را در اين کشور برقرار کند. منتها حالا فيجيايی‌ها می‌گويند مدل حکومتی بيناماراما درست شبيه حکومت نازی‌های دوران هيتلر است و مردم برای کسب امتياز از حکومت می‌روند همسايه‌های‌شان را اگر مخالف حکومت هستند لو می‌دهند. مخالفان دولت نظامی فيجی در استراليا معتقدند اگر دولت استراليا روابط اقتصادی و سياسی خود را با دولت فيجی به حداقل برساند آنوقت بيناماراما مجبور می‌شود از قدرت کناره بگيرد و خيلی زودتر از سال 2014 زمينه را برای روی کار آمدن يک دولت غير نظامی فراهم کند. البته اتحاديه‌‌ی اروپا در مخالفت با دولت نظامی بيناماراما هفته‌ی گذشته يک کمک 24 ميليون يورويی اضطراری برای احيای صنعت نيشکر فيجی را به حال تعليق درآورد. البته بيناماراما يک کاری کرده که اتحاديه اروپا هم به دردسر افتاده. ايشان برداشته توی اتاقش يک عکس بزرگ از ملکه اليزابت و همسرش پرنس فيليپ را نصب کرده و گفته است که من اميدوارم يک روزی دوباره ملکه‌ انگليس ملکه ما هم بشود. آدم ياد ايدی امين می‌افتد که عاشق اسکاتلند بود ولی مخالفانش را می‌انداخت توی ديگ و می‌پخت.

و روز هفتم. مسابقه کيک پزی روز يکشنبه ساعت 2 بعدازظهر برگزار می‌شود. محل مسابقه هم کنار يک استخر در منطقه‌ی Kangaroo Point است. جا از اين بهتر؟ سقف هم دارد که اگر باران ببارد مشکلی نداشته باشيم. نشانی‌اش را می‌نويسم برای کسانی که می‌خواهند برای ديدن مسابقه و محصولات بيايند يا می‌خواهند در مسابقه شرکت کنند. جايزه‌ی برندگان هم تهيه شده که خيلی اساسی‌ست. به هر کدام اعضای تيم يک جايزه می‌دهيم که بعدأ دعوای‌شان نشود که کدام‌شان جايزه را ببرند خانه. اگر شرايط مسابقه را نخوانده‌ايد برويد توی وبلاگ و بخوانيدشان که بعد روز مسابقه نگوييد چی بود چي نبود. يا ايميل بزنيد. اگر هم داريد می‌آييد برای تماشا خودتان را برای کيک خوردن آماده کنيد چون انواع و اقسام کيک‌ها را خواهيد ديد. اين را از پرس و جوهای شرکت کنندگان باخبر شده‌ام. خلاصه که مسابقه‌ای در راه است پر از کيک و شيرينی و بزن و برقص.

نظرات

پست‌های پرطرفدار