آقای خاتمی اصلاح دوستان خودتان با ارزش‌تر از اصلاح حکومت است

ما ايرانی‌ الاصل‌هايی که حالا به هر دليلی خارج از کشور زندگی می‌کنيم و درگير زندگی بيرون هستيم اصولأ از گرفتاری‌هايی که در داخل ايران نصيب مردم می‌شود صدمه‌ نمی‌بينيم. البته صدمه‌ی روحی‌اش هست که بلاخره آدم حس می‌کند مردم چه جور فشارهای اقتصادی را دارند تحمل می‌کنند، يا همين دو قدم توی خيابان راه رفتن‌شان چقدر با هزار جور بگير و ببند و تحقير همراه است. ولی واقعيتش اين است که بدی و خوبی حکومت در ايران برای آدمی که در خارج از ايران زندگی می‌کند تأثير مستقيمی ندارد. بعيد می‌دانم کسی با اين حرف در کليتش مخالفتی داشته باشد.

همين يک قلم که ما بيرون از ايران هستيم باعث می‌شود به حد قابل قبولی از کنار گود نشستن و پيغام و پسغام لنگش کن اجتناب کنيم. باز اين هم به خود آدم‌ها و منش‌شان بستگی دارد. منتها آدم برای موقعيتی تصميم می‌گيرد که خودش هم در منافع و مضراتش سهيم باشد.

خوب، تا اين جا که نوشتم مربوط به اين بود که بگويم اگر انتخاباتی دارد در ايران برگزار می‌شود داخلی‌ها بهتر از ما شرايط را برای رأی دادن يا ندادن يا هر کار ديگری تشخيص می‌دهند. ممکن است آدم همفکری کند ولی اصل داستان در همان ايران است.

اما يک چيزی امروز خواندم که خيلی بدجور احساس کردم اصلاح طلب‌ها دارند سوار مردم می‌شوند و خوب است گاهی حواس‌شان باشد که اگر داخلی‌ها از ترس غل و زنجير حرفی بهشان نمی‌زنند معنی‌اش اين نيست که اين‌ها دارند حرف حساب می‌زنند. اتفاقأ حرف ناحساب می‌زنند و دليل اين پررويی‌شان اين است که مردم نه راه پس دارند نه راه پيش. تصادفأ راه پس و پيش را هم همين جنابان اصلاح طلب بسته‌اند.

ابطحی نوشته که "عده­ای از مخالفان کاندیداتوری آقای خاتمی و اصلاح­طلبان" می‌گويند خاتمی نيايد يا اگر آمد کسی نرود رأی بدهد يا به احمدی نژاد رأی بدهد چون "نظام سیاسی ایران به بن بست رسیده" و اين رأی ندادن يا به احمدی نژاد رأی دادن "بهترین گزینه برای زودتر سقوط کردن رژیم و یا لااقل فشار بر حاکمیت برای پذیرش تغییرات گسترده ساختاری است".

ابطحی البته حرف بی حساب و کتاب زياد می‌زند و باز دوباره نزديکی‌های يک انتخابات شروع کرده به گند زدن به همه چيز و همه کس. يکی هم نيست که ايشان را بنشاند و دو کلمه حالی‌اش کند که سی سال دولتمرد بودن در کشورهای جهان سوم معنی‌اش کارشناس شدن نيست، معنی‌اش وقاحت است. اگر وقاحت نبود الان بايد اوضاع کشور بهتر از اينی بود که هست.

خوب اين که نظام اصلاح نمی‌شود را خود نمايندگان اصلاح طلب مجلس ششم هم گفتند که دست آخر رفتند تحصن کردند و بعد هم که همه‌شان را فرستادند پی نخود سياه. خاتمی هم که هر روز دارد در همين باره روضه می‌خواند که اگر رئيس جمهور اختيار نداشته باشد که کانديد شدن برای اين مقام بيخودی‌ست. فعلأ هم که بنا نيست تغييری در قانون اساسی بدهند. بنابراين چنين حرفی مربوط به مخالفان خاتمی و اصلاح طلبان نيست، تصادفأ حرف خودشان است.

منتهای مراتب خيلی زور دارد که ابطحی به جای اين که بگويد اصلاح طلبان چه جوابی به مطالبات مردم، چه در دوره‌ی خودشان و چه حالا که می‌خواهند دوباره بيايند توی ميدان، داده‌اند يا جواب برايش آماده کرده‌اند با بدترين روش ممکن از حالا دارد دهان منتقدان را می‌بندد که باقی هر چه می‌ماند يک عده موافق صد در صدی باشد. اين گندی که ابطحی می‌زند باعث می‌شود اگر خود اطلاح طلبان به جايی نرسيدند اما ترکش اين حرف احمقانه‌ی ابطحی بگيرد به منتقدان و حضرات جمهوری اسلامی همه را ببندد به تهمت و غل و زنجير. همينی که الان هست که مردم را به جرم سرعت زياد می‌گيرند اما هزار جور تهمت آماده دارند که بزنند بهشان.

اين خيلی واقعأ زور دارد که اصلاح طلبان هم از همين حربه استفاده می‌کنند.

ابطحی نوشته است که "سازمان مجاهدین خلق که پشتوانه­ی قدرت دولتی صدام را هم در آن روزها داشت پیشتاز این نظریه بود و به همین دلیل از اولین روز انتخاب خاتمی بیشترین حملات سیاسی و نظامی خود را متوجه او کرد. در این انتخابات نیز کسانی در خارج از کشور و داخل هستند که بر همین باورند و اعتقاد دارند که نظام سیاسی کشور در حال فروپاشی است ...". يعنی از همين الان هر آدمی که منتقد خاتمی بشود که با آن وضعی که دوره‌ی رياست جمهوری‌ات را تمام کردی حالا دوباره آمدنت به چه منظوری‌ست جوابش اين می‌شود که تو هم مثل مجاهدين خلق فکر می‌کنی که صدام را هم داشتند. حالا لابد دو روز ديگر ابطحی به جای صدام هم می‌گردد يک دولت ديگری را پيدا می‌کند که منتقدان را بچسباند به آن. عقل ابطحی هم آنقدر نمی‌رسد که يادش بيفتد همه‌ی حرف و نقل هشت ساله‌ی خاتمی در اين بود که مخالفان را به منتقد تبديل کرده. آنوقت خود ابطحی دوباره همه را عودت می‌دهند به جايگاه مخالفان و دنباله‌روی از مجاهدين و صدام.

همين الان به مجرد يک انتقاد کوچک به جمهوری اسلامی منتقد را می‌بندند به رگبار اتهامات مختلف که امريکايی هستی. حالا ابطحی هم برای بستن دهان منتقدان دارد مجاهدين خلق را هم اضافه می‌کند که ديگر همه ساکت بنشينند و خاتمی هم بدون منتقد و در ميان دست زدن‌های موافقان بروند کانديد بشوند.

آقای خاتمی ...

ما خارج نشسته‌ها از نيکنامی ايران لذت خواهيم برد. از اين که مردم در داخل ايران کمتر تحت فشار باشند خوشحال می‌شويم. موضوع انتخابات و رأی دادن و ندادن هم مربوط به خود ايران نشين‌هاست که هر جوری که صلاح می‌دانند برای خودشان تصميم بگيرند. اما اين راهش نيست که اطرافيان شما از همين حالا شروع کنند به بازسازی دم و دستگاه تهمت پراکنی‌ برای منتقدان‌تان.

آقای خاتمی ... اگر ابطحی مشاور شماست بدا به حال‌تان که چنين آدم بی فکری می‌تواند با تهمت زدن به منتقدان شما چشم شما را به انتقادها ببندد و دست آخر يک عده‌ بادنجان دور قاب چين بگذارد دورتان و همينی بشود که الان همه گرفتارش هستند. ابطحی دارد حرف منتقدان را به حرف يک دار و دسته‌ی تروريستی منسوب می‌کند. هيچ جای اين ادعای ابطحی جای دفاع کردن ندارد. ايشان دارد دور و بر شما را، که هزار جور انتقاد بهتان داريم، از منتقدان خالی می‌کند تا به جای شنيدن حرف منتقدان فقط به به و چه چه بشنويد.

آقای خاتمی ... حکومت ايران، چه در دوره‌ی پهلوی و چه حالا در دوران جمهوری اسلامی از صدقه‌ی سر همين مشاوران متملق و تهمت زن راه اصلاح را از خودش گرفته و مردمش را تار و مار کرده.

آقای خاتمی ... همينقدر که تشکيلات غير حکومتی شما خالی از اين آدم‌های متملق و تهمت زن باشد برای ما مردم عادی هزار بار بيشتر از رياست جمهور شدن‌تان ارزش دارد. شما که تا روز آخر رياست جمهوری‌تان نتوانستيد عاملان همان هر نه روز يک بحران را معرفی کنيد اقلأ نشان بدهيد بلديد به دور و اطرافيان خودتان بفهمانيد به جای انتقاد شنيدن به مردم تهمت نزنند.

همين که تشکيلات و دوستان خودتان را را اصلاح کنيد با ارزش‌تر از اصلاح حکومت است.

نظرات

پست‌های پرطرفدار