آدم برفی

امروز رفته بودم يک نمايشگاه هنری. يک قسمتش خيلی جالب بود. حالا اين را فعلأ داشته باشيد.

من تا هجده سالگی‌ام برف نديده بودم. توی خرمشهر که برف نمی‌آمد. فصل برف و سرما هم هميشه مصادف بود با فصل درس و مدرسه. بنابراين تا به مناسبت آوارگی ناشی از جنگ و يکی دو بار سفر کردن به تهران نشد اصلأ برف نديده بودم.

حالا آدم توی شهر برفگير که زندگی کرده باشد لباس پوشيدنش هم با اوضاع برفی جور می‌شود، يعنی ياد می‌گيرد چه لباسی بپوشد. من اين قسمتش را هم آماتوری طی کردم. يعنی اولين بار با يک کفشی رفتم توی برف که هيچی نشده پر از آب شد. آن اولش خيلی خوش خوشانم بود ولی بعد دشمن‌تان ببيند، داشتم می‌مردم از زور سرما و يخ زدگی پاهايم. دو سه روز بعدش هم راه رفتن با دست ساده‌تر از راه رفتن با پا بود چون استخوان درد داشتم.

حالا خلاصه‌اش اين است که آدم تا برف نديده باشد تصويری درستی هم از برف و لباس پوشيدن و اين‌ها ندارد.

لابد خبر داريد که استرالیا هم کشور برف گيری نيست البته برف هست ولی خارج از شهرها. زمستان‌ها هم می‌شود به طور محدود يک جاهايی اسکی کرد اما در مجموع استراليا کشور برفگيری نيست و معمولأ هوای سرد غير برفی متداول‌ترين نوع هوای سرد استرالياست.

توی کوئينزلند هم که اصلأ خبری از برف نيست. يک چيزی‌ست در مايه‌های خوزستان و دمپايی و ری بن.

حالا فرض کنيد توی يک آب و هوای گرمسيری از بچه‌ مدرسه‌ای‌ها بپرسند آدم برفی چه شکلی‌ست؟ تصورشان از آدم برفی خيلی بامزه از آب درمی‌آيد. آن قسمت نمايشگاه که گفتم خيلی جالب بود مربوط می‌شد به تصوير سازی آدم برفی.

عکس‌هايش را ببينيد:



توی همه‌ی نقاشی‌ها آدم برفی‌ها کت و پاپيون دارند. فکر کردم تا جايی که در عالم واقعيت ديده بودم آدم برفی‌ها کت تن‌شان نمی‌کنند، پاپيون هم نمی‌‌زنند. در عوض کت بیشتر تن مترسک‌هاست که در مزارع اطراف بريزبن زياد هست. به نظرم رسيد دو تا تصوير در هم ادغام شده و آدم برفی‌های کت و پاپیونی از تويش درآمده.


نظرات

پست‌های پرطرفدار