جمعه برای زندگی

خوب می‌رسيم به "جمعه برای زندگی".

حالا جدی از من به شما نصيحت که جمعه‌ها رو بزنين به خوشی. يک کمی اولش هی به خودتون ميگين که چی بشه حالا؟ ممکنه بدتر از اين هم بگين. و البته دست آخر خودتون به دست خودتون روحيه‌تون رو خراب می‌کنين.

هيچ هم فکر نکنين خارج و داخل داره. آدم وقتی حس و حال نداشته باشه همه جا نداره، وقتی هم داشته باشه همه جا داره. تا اين اشکال بيحالی رو در خودمون حل نکنيم باقی گرفتاری‌هامون هم حل نشده باقی می‌مونن.

بايد زندگی کنيم، دقيقأ همون وقتی که ممکنه به يک دليلی ديگه نخوايم زندگی کنيم.

يک کمی سخته ولی راهش همينه.

يک راه ديگه هم هست البته. من اساسأ اين راه رو توصيه می‌کنم.

اين راه دوم همينه که الان می‌شنوين. بختيار صالح رو اگه نمی‌شناسين الان می‌شناسينش. هلپرکه بلدين؟ ايناها اينجا هست که ياد بگيرين ... بابا صداشو بلند کنين ...






و اما بقيه‌ چی نوشتن:

زندگی آقای مهندس و خانم قلم‌چی، قسمت اول

شهره از سوئد: رنگ آلو

پرشين سعيد واقفی: می‌خوام بهت بگم.

نظرات

پست‌های پرطرفدار