دخی، دوخی، دخ، دوخ
يک وقتی توی روزنامهی زن يک دعوايی بين من و يک حضرت والايی رخ داد که هنوز که هنوز است يادآوری کل ماجرا مايهی خنده میشود. اگر يک سری به آرشيو روزنامهی زن بزنيد اصل ماجرايی که مینويسم به صورت منتشر شده هست که ببينيد.
من آن موقع دبير سرويس علمی روزنامه بودم و حضرت والا دبير يک سرويس ديگری بود. ايشان خيلی اصلاح طلب هم بودند البته، منتها زورکی.
خبرگزاری جمهوری اسلامی يک خبری منتشر کرده بود که تويش نوشته بودند گاليله ميکروسکوپ را کشف کرده بود و حالا بر مبنای همان ميکروسکوپ کشف شدهی گاليله يک ابزار ديگری ساختهاند. يک مشت دری وری ديگر هم نوشته بودند توی خبر. خبرگزاری هم که دست اصلاح طلبان بود.
همهی ما توی سرويس علمی نسبت به اين خبرها حساسيت شديد داشتيم. از قضا که يکی دو تا فيزيک خوانده و اهل نجوم هم داشتيم که خودشان دست اندر کار مجلهی نجوم هم بودند. همين خبر را هم يکی از همانها ديده بود و گفت بنويسم که اين چه مسخره بازیست که خبرگزاری درآورده؟ گفتم بنویس. او هم برداشت نوشت خبرگزاری تلسکوپ اختراع کرده.
بعد هم تصوير خبر را اسکن کرديم و داديم مدير هنری روزنامه، او هم خيلی با سليقه بالای صفحهی خودمان گذاشت. فردايش که روزنامه منتشر شده بود اهل خبرگزاری هم آشفته شده بودند که چرا روزنامهی زن که مشی خودش اصلاح طلبانهست از اين خبرها بر عليه خبرگزاری منتشر میکند.
آن حضرت والا هم که اهل خبرگزاری بود. به نظرم اهل روزنامه نگاری حالا میدانند دربارهی چه کسی حرف میزنم.
ايشان سر ظهر که من رسيدم دفتر روزنامه آمد با تشر گفت چرا اين خبر را کار کرديد؟ گفتم خدا بهشان رحم کرد که بدتر از اين ننوشتيم که تلسکوپ و ميکروسکوپ را با هم عوضی گرفتهاند. اين کجا، آن کجا! جر و بحثمان شد که بايد عذرخواهی کنيد. من هم گفتم تمام فرهنگستان علوم و انجمن فيزيک را میريزم به سر خبرگزاری که اين همه آدم تحصيلکردهی علمی توی دانشگاهها هست آنوقت چهار تایشان را نمیآورند برای خبرهای علمیشان که تلسکوپ و ميکروسکوپ و گاليله را از همديگر تشخيص بدهند.
دعوای ما توسط همان جناب و برای اين که روزنامه را مجبور به عذرخواهی از خبرگزاری کند کشيده شد به فائزه هاشمی که مدیر مسئول روزنامه بود. يک دورانی هم بود آن روزها.
فائزه هم به من گفت چرا نوشتيد، گفتم برای اين که خبرگزاری اگر دست اصلاح طلبان است بايد عقلشان برسد که چهار تا آدم باسواد هم خبرهایشان را میخواند و اگر جلوی همين گندها را نگيرند تکليف بيسوادها ديگر معلوم است.
خلاصه که حضرت والا کوتاه نمیآمد، ما هم که میدانستيم اصولأ گاليله هر کاری کرده اما ميکروسکوپ نساخته. دست آخر جلوی فائزه هاشمی يک حرفی زد که من داشتم میمردم از خنده. گفت خانم هاشمی، تلسکوپ هم مثل ميکروسکوپ است و گاليله اگر تلسکوپ را درست کرده به نوعی ميکروسکوپ را هم درست کرده. اين "به نوعی" را که گفت من منفجر شدم از خنده. ديدم از اين بهتر نمیشود. گفتم بيا و همين را که گفتی بنويس من هم به اسم خودت میگذارم توی صفحه، دنبالهاش هم هر جوری که خواستی از خبرگزاری عذرخواهی کن.
گير افتاده بود که با اين نوشتن که خیلی بدتر میشود. خلاصه ننوشت که ننوشت ولی خوب کمکم اوضاع روزنامه يک جوری غير قابل تحمل شد که من استعفاء دادم و رفتم.
حالا البته موضوع مربوط به گذشتهست ولی حساسيت نداشتن به خبر موضوعیست که يک رسانه را از اوج میرساند به حضيض. امروز توی سايت راديو زمانه يک نوشتهای از محمود خوشنام در بخش موسیقی زمانه ديدم ياد همان دوران افتادم. فکر کردم خوب است بنويسم اينجا که منبعش را بنويسند که ياد بگيريم.
محمود خوشنام در آخرين جملهاش نوشته: "آخرین اپرای پوچینی «توراندوخ»، ناتمام ماند و پس از مرگ او یکی از آهنگسازان هوادارش آن را به پایان برد". نوشته است "توراندوخ". اسم اين اثر به لاتين و انگليسی Turandot است. توی منابع حتی خيلی معمولی مثل ويکيپيديا هم همين اسم را ارجاع دادهاند به Turandokht با همين ديکته و تأکيدشان اين است که اسم مورد نظر مربوط است به پرشيا، يعنی اسم مورد نظر فارسیست.
حالا اين اسمی که محمود خوشنام نوشته نه لاتين است نه فارسی. يک چيزی جديدیست که آدم فکر میکند مثلأ دختر را خواسته بنويسد "دوخی" يا "دخی" و بر اساس وزن تغييرش داده به "دوخ" مثلأ. در حالی که منابع فارسی هم اسم توراندخت را برای اين اسم لاتين ترجمه کردهاند.
خيلی خوب میشود دربارهی منابع يا دلايل اين نامگذاریها غير معمول بنویسند.
من آن موقع دبير سرويس علمی روزنامه بودم و حضرت والا دبير يک سرويس ديگری بود. ايشان خيلی اصلاح طلب هم بودند البته، منتها زورکی.
خبرگزاری جمهوری اسلامی يک خبری منتشر کرده بود که تويش نوشته بودند گاليله ميکروسکوپ را کشف کرده بود و حالا بر مبنای همان ميکروسکوپ کشف شدهی گاليله يک ابزار ديگری ساختهاند. يک مشت دری وری ديگر هم نوشته بودند توی خبر. خبرگزاری هم که دست اصلاح طلبان بود.
همهی ما توی سرويس علمی نسبت به اين خبرها حساسيت شديد داشتيم. از قضا که يکی دو تا فيزيک خوانده و اهل نجوم هم داشتيم که خودشان دست اندر کار مجلهی نجوم هم بودند. همين خبر را هم يکی از همانها ديده بود و گفت بنويسم که اين چه مسخره بازیست که خبرگزاری درآورده؟ گفتم بنویس. او هم برداشت نوشت خبرگزاری تلسکوپ اختراع کرده.
بعد هم تصوير خبر را اسکن کرديم و داديم مدير هنری روزنامه، او هم خيلی با سليقه بالای صفحهی خودمان گذاشت. فردايش که روزنامه منتشر شده بود اهل خبرگزاری هم آشفته شده بودند که چرا روزنامهی زن که مشی خودش اصلاح طلبانهست از اين خبرها بر عليه خبرگزاری منتشر میکند.
آن حضرت والا هم که اهل خبرگزاری بود. به نظرم اهل روزنامه نگاری حالا میدانند دربارهی چه کسی حرف میزنم.
ايشان سر ظهر که من رسيدم دفتر روزنامه آمد با تشر گفت چرا اين خبر را کار کرديد؟ گفتم خدا بهشان رحم کرد که بدتر از اين ننوشتيم که تلسکوپ و ميکروسکوپ را با هم عوضی گرفتهاند. اين کجا، آن کجا! جر و بحثمان شد که بايد عذرخواهی کنيد. من هم گفتم تمام فرهنگستان علوم و انجمن فيزيک را میريزم به سر خبرگزاری که اين همه آدم تحصيلکردهی علمی توی دانشگاهها هست آنوقت چهار تایشان را نمیآورند برای خبرهای علمیشان که تلسکوپ و ميکروسکوپ و گاليله را از همديگر تشخيص بدهند.
دعوای ما توسط همان جناب و برای اين که روزنامه را مجبور به عذرخواهی از خبرگزاری کند کشيده شد به فائزه هاشمی که مدیر مسئول روزنامه بود. يک دورانی هم بود آن روزها.
فائزه هم به من گفت چرا نوشتيد، گفتم برای اين که خبرگزاری اگر دست اصلاح طلبان است بايد عقلشان برسد که چهار تا آدم باسواد هم خبرهایشان را میخواند و اگر جلوی همين گندها را نگيرند تکليف بيسوادها ديگر معلوم است.
خلاصه که حضرت والا کوتاه نمیآمد، ما هم که میدانستيم اصولأ گاليله هر کاری کرده اما ميکروسکوپ نساخته. دست آخر جلوی فائزه هاشمی يک حرفی زد که من داشتم میمردم از خنده. گفت خانم هاشمی، تلسکوپ هم مثل ميکروسکوپ است و گاليله اگر تلسکوپ را درست کرده به نوعی ميکروسکوپ را هم درست کرده. اين "به نوعی" را که گفت من منفجر شدم از خنده. ديدم از اين بهتر نمیشود. گفتم بيا و همين را که گفتی بنويس من هم به اسم خودت میگذارم توی صفحه، دنبالهاش هم هر جوری که خواستی از خبرگزاری عذرخواهی کن.
گير افتاده بود که با اين نوشتن که خیلی بدتر میشود. خلاصه ننوشت که ننوشت ولی خوب کمکم اوضاع روزنامه يک جوری غير قابل تحمل شد که من استعفاء دادم و رفتم.
حالا البته موضوع مربوط به گذشتهست ولی حساسيت نداشتن به خبر موضوعیست که يک رسانه را از اوج میرساند به حضيض. امروز توی سايت راديو زمانه يک نوشتهای از محمود خوشنام در بخش موسیقی زمانه ديدم ياد همان دوران افتادم. فکر کردم خوب است بنويسم اينجا که منبعش را بنويسند که ياد بگيريم.
محمود خوشنام در آخرين جملهاش نوشته: "آخرین اپرای پوچینی «توراندوخ»، ناتمام ماند و پس از مرگ او یکی از آهنگسازان هوادارش آن را به پایان برد". نوشته است "توراندوخ". اسم اين اثر به لاتين و انگليسی Turandot است. توی منابع حتی خيلی معمولی مثل ويکيپيديا هم همين اسم را ارجاع دادهاند به Turandokht با همين ديکته و تأکيدشان اين است که اسم مورد نظر مربوط است به پرشيا، يعنی اسم مورد نظر فارسیست.
حالا اين اسمی که محمود خوشنام نوشته نه لاتين است نه فارسی. يک چيزی جديدیست که آدم فکر میکند مثلأ دختر را خواسته بنويسد "دوخی" يا "دخی" و بر اساس وزن تغييرش داده به "دوخ" مثلأ. در حالی که منابع فارسی هم اسم توراندخت را برای اين اسم لاتين ترجمه کردهاند.
خيلی خوب میشود دربارهی منابع يا دلايل اين نامگذاریها غير معمول بنویسند.
نظرات