هفت روز هفته
روز اول. به نظرم هنوز موضوع حمله به کوی دانشگاه جای حرف دارد، منتها از جنبهی اين که چرا حضرات اصلاح طلب حالا هم که در قدرت نيستند و میتوانند درباره مصببانش بدون احتياط مقام و منصبشان حرف بزنند باز چيزی نمیگويند. اسم نمیبرند که بلاخره آن نقطه چينهای گزارش شورای امنيت ملی يعنی چه کسانی. همهاش به ايما و اشاره دارند برگزارش میکنند. میدانيد، همهی ادعای اصلاح طلبان سابق در اين است که میگويند نگفته هزينهاش را دادهاند. معروفترين هزينهشان هم ترور حجاريان است. همين هم قانعشان کرده که هر چه مردم اعتراض کنند اينها بگويند ترور حجاريان. درست همين حرفی که راستیها میزنند که ما هم برای استقرار همين اوضاع فعلی هرينه دادهايم. بزرگترين خطای اصلاح طلبان در اين است که متوجه نيستند آن اتفاقاتی که در کوی دانشگاه و به سر دانشجويان آمد صدها بار بزرگتر از علم کردن ترور حجاريان است. نه که اين ترور اتفاق کوچکی بوده، که نبوده، بلکه اينها يک آدم را گذاشتهاند در مقابل دانشجويان که صد برابر بيشتر از آن يک نفر هزينهی مادی و معنوی بابت کارشان دادند. محافظه کاری اصلاح طلبان سابق درست همان حرفیست که يک وقتی خود حجاريان هم به آن اشاره کرده بود. حجاريان در يک سخنرانی برای دانشجويان گفته بود آدم هر چه مسنتر میشود محافظه کارتر میشود. حالا همين بلا به سر خود اصلاح طلبان سابق آمده که دربارهی وقايع دوران مسئوليت سابقشان محافظه کاری میکنند. همان وقت هم مدام وعده میدادند که افشاء میکنيم و نکردند. اين که جلايی پور گفته که ننگ کوی دانشگاه به آب هفت دريا هم پاک نمیشود روی ديگر سکهایست که بايد با آب همان هفت دريا پاک بشود. آن روی ديگر سکه محافظه کاری خود حضرات است که جا داده که همين حالا ناطق نوری از معين به عنوان مقصر حرف بزند. معين کانديدای همين حضرات برای رياست جمهوری بود. متوجهيد؟ ناطق نوری به اسم به کانديد اطلاح طلبان سابق اشاره میکند آنوقت خود آنها هنوز حاضر نيستند بگويند اسم آن نقطه چينها را ببرند. اين جنابان با چنين محافظه کاریای چطور میخواهند باز برگردند به قدرت. حقيقتش اين که قدرت گرفتن اصلاح طلبان سابق معنیاش سوپاپ اطمينان باشد چندان هم حرف بی ربطی نيست. بلاخره سکه يا از اين رو میافتد روی زمين يا از آن رو.
روز دوم. پاک بنديکت ساعت 3 عصر امروز آمد استراليا. علت سفر او شرکت در مراسم روز جهانی جوان است که يک مراسم مذهبیست و قرار است در سيدنی برگزار شود. جالبش البته اين است که پاپ هنوز نرسيده اعلام کرده که بابت آزار جنسی کودکان توسط کشيشان از مردم استراليا عذرخواهی میکند. به طور رسمی 107 شکايت در مورد آزار ديدن کودکان در استراليا اعلام شده ولي گفته میشود تعداد واقعی بسيار بيشتر از اينهاست و خيلی از خانوادهها از شکايت کردن صرفنظر کردهاند. پاپ اعلام کرده که به نظر او آموزشهای واتيکان دچار نقائص فراوان است و همين عامل تفوق هواهای نفسانی بر اعتقادات کشيشها شده. داشتم ورود پاپ را در تلويزيون نگاه میکردم ديدم هيچ زنی حتی همسر کوين راد، نخست وزير، در مراسم استقبال از پاپ حضور ندارد. ضمنأ 4 ساعت بعد از ورود پاپ به استراليا شبکهی 7 تلويزيون استراليا که خيلی شبکهی مردمی هست يک مستند دربارهی جی ک رولينگ، خالق هری پاتر، پخش کرد. لابد باخبريد که واتيکان تمام کتابهای رولينگ را محکوم کرده. به نظرم رسيد يک مدل جديدی دارند خوشامدگويی میکنند.
روز سوم. يک چيزی بنويسم دربارهی انجمن صنفی روزنامه نگاران. فکر میکنم اولين نوشتهی مطبوعاتی من مربوط میشود به سال 1368 که در يک مجله منتشر شد. بعد گاهی که از نوشتن برای راديو خلاص میشدم برای مطبوعات مینوشتم، تا رسيد به دوم خرداد که تقريبأ هر روز برای روزنامهها نوشتم. يک روزی نوشتههای قديمیام را برداشتم با فرم عضويت انجمن بردم که يکی از همکارانم مطبوعاتی زير فرم را امضا کند که عضو انجمن بشوم. قاعدهاش اين بود که يک يا دو عضو قبلی درخواست شما را امضا کنند (خيلی به تعدادش مطمئنم نيستم). فرم را که ديد يک کمی طاقچه بالا گذاشت که حالا بذار ببينم و يک کمی اين پا آن پا کرد. من بهم برخورد و گفتم اصلأ نخواستم. يک مدتی بعد هم که باز سر يک موضوع ديگری دو تا از دوستانم گفتند چرا عضو نمیشوی از سر همان من و من کردن آن روز گفتم حالا بعدأ دربارهاش فکر میکنم. آن آدم اولی خيلی زد توی ذوقم. خلاصه که من عضو انجمن نشدم اما چند مدت بعد متوجه شدم اين امضا کردن فرم فقط برای من برخوردنده نبوده بلکه باز آدمهای ديگری هم رنجيده شده بودند. تا اين که دو سه تا از همان رنجيدهها که بلاخره عضو شده بودند شروع کردند به اعلام اين که منبعد هر آدمی که میخواهد عضو بشود بدهد ما چشم بسته فرمش را امضا میکنيم. در واقع میخواستند در مقابل قانونی که مبنايش خيلی هم درست و درمان نبود واکنش نشان بدهند. چون خودم ماجرا را ديدم هيچ دليلی برای رد کردنش نمیبينم. حالا که انتخابات انجمن به دليل به حد نصاب نرسیدن اعضا در دو جلسه اول به مرحله سوم رسید و وزارت کار افتاده است به جان انجمن که منحلش کند معلوم میشود آن بيش از 3800 عضو انجمن خيلیهایشان اسمشان آنجا هست اما رسمأ خبری ازشان نيست. حيف است انجمن روزنامه نگاران نداشته باشيم، به هر حال يک نهاد مدنیست و به خود مطبوعاتیها آموزش عملی دموکراسی میدهد و راه را باز میکند برای ورود مفهوم دموکراسی به جامعه، منتهای مراتب با وجود آدمهای حقوق خوانده در بين اعضای انجمن هيچکس در فکر مرور قوانينش نبوده که لااقل به عنوان يک نهاد مترقی به جامعه عرضهاش کنند. درست شبيه شده به اين که برداريد سر تا سر جلوی در يک خانهای را چمن و گل بکاريد بعد برای ورود به خانه مجبور بشويد تمام محوطه را دور بزنيد. خوب خود صاحبخانه هم که چهار دفعه آن مسير طولانی را برود بار پنجم ترجيح میدهد از وسط چمن و گلها ميانبر بزند. به حد نصاب نرسيدن برای انتخابات يعنی نهادی که فقط اسم دارد.
روز چهارم. جانا رولينسون دوندهی استراليايی که دو هفته قبل از المپيک آتن زانويش را جراحی کرد و در نتيجه نتوانست در رقابتها کاری از پيش ببرد حالا اعلام کرده که میخواهد دوباره رسانهها را شوکه کند. سال گذشته رسانهها خيلی برای او حرف درآوردند که جانا ديگر بايد برود خانهداری کند. در نتيجه ايشان دو مدال طلای بازیهای کشورهای مشترک المنافع را به دست آورد. يعنی يک جور روکم کنی با رسانهها. ديروز خطاب به رسانهایها گفته که حالا سيرکتان را برای دو تا محل آماده کنيد، يکی برای المپيک پکن و دومی برای المپيک لندن. آدم کلی کيف میکند از اين جور همت کردنها.
روز پنجم. به نظرم خيلی زودتر از اين که خبرگزاریها از دستکاری عکسهای آزمايش موشکی ايران با خبر بشوند روسها از ماجرا باخبر شدند. دليل اين حرف در اظهارات سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیهست که گفته بود این آزمایشات تاکیدی بر این بود که برد موشک های ایران تنها تا 2000 کیلومتر است و با یک چنین مشخصاتی، لازم نیست با یک سپر دفاعی چنین تهدیدهایی را تحت نظر داشت یا به آن واکنش نشان داد. اين حرف، يعنی همان مشخصات، خيلی بيشتر از اين که به موضوع برد موشکی تأکيد کند به خود موشکها تأکيد میکند چون اگر برد موشکی ايران به 1000 کيلومتر هم برسد باز هم میتواند تهديد آميز باشد و همين ممکن است توجيهی باشد برای برنامهی سپر دفاعی. ولی از جنبهی فنی وقتی موشکی عمل نکند و بعد هم زورکی بخواهند وارونهاش را نشان بدهند يعنی اصولأ خبر قابل توجهی در مشخصاتش نيست و بيخود وقت نگذاريد برای سپر موشکی. اين را روسها بهتر از همه میدانند چون فعلأ آقايان بچه را سپردهاند دست دايهی روس که از مادر دلسوزتر شده. به نظرم روسها دارند زمينه سازی میکنند برای ورود به مراسم زهرنوشی چون فشار جامعهی بين الملل دربارهی انتخابات زيمبابوه و اوضاع دارفور که روسيه و چين هر دو از طرفداران حکومتهای اين دو کشور هستند دارد زياد میشود و همين حالا هم تحريم زيمبابوه را وتو کردهاند بنابراين اگر بيش از اين در مورد جمهوری اسلامی پافشاری کنند آنوقت دستشان به اندازهی قابل توجهی از منافع جهانی کوتاه میشود. اين را بگذاريد کنار احتمال صدور کیفرخواست علیه عمر البشیر رئیس جمهوری سودان و محدوديت سفرهای خارجی رابرت موگابه رئيس جمهوری زيمبابوه که متوجه بشويد چطور روسيه و چين تحت فشار هستند. به همين دليل روسيه و چين میخواهند جمهوری اسلامی را وادار به پذيرش قطعنامهها کنند تا جای چانه زنی برای زيمبابوه و سودان داشته باشند. خلاصه که به نظر من آن عکسهای فتوشاپی خيلی به حرفهای لاوروف در مورد مشخصات میخورند.
روز ششم. به نظرم نيکول کيدمن مسابقهی خانه خريدن گذاشته. همين هفته يک خانه و مزرعه در ايالت نيوساوث ولر به قيمت شش و نيم ميليون دلار خريده. قبلأ هم يک آپارتمان در سيدنی هاربر داشت. تازگیها هم دارد يک خانهی بزرگ در ناشويل ايالت تنسی امريکا میسازد، در حالی که چند هفته پيش يک خانه هم در لس آنجلس خريده بود. ياد زير درختان زيتون کيارستمی افتادم. انگار میخواهد سرش را بگذارد توی يک خانه پايش را بگذارد توی يک خانهی ديگر.
و روز هفتم. ديروز صبح ديدم يک ايميل آمده برايم با اين مضمون که آی همايون کتابم چاپ شد. من هم برداشتم کتاب را تبليغ کردم توی ستون ويژهی وبلاگ. اگر اهل تاريخ نجوم باشيد خيلی کتاب خواندنیست. همان اول صبح يک فصلش را خواندم چون فايل پی دی اف کتاب را هم گذاشتهاند روی اينترنت. و اما نويسندهی کتاب. نويسندهاش توفيق حيدرزاده است که مثل برادرم میماند، بلکه هم نزديکتر. توفيق سردبير مجلهی نجوم بود، در واقع مجلهی نجوم را او راه انداخت و بعد از چند سال رفت امريکا و حالا محقق تاريخ نجوم است. روی همان عکس کتاب که کليک کنيد میتوانيد هشت فصل کتاب را ببينيد. کلی خوشحال شدم از چاپ اين کتاب چون میدانم چقدر بابتش زحمت کشيده. در ضمن ورزش کنيد ... يادم نرفته، کيک هم بپزيد ... آن هم يادم نرفته.
روز دوم. پاک بنديکت ساعت 3 عصر امروز آمد استراليا. علت سفر او شرکت در مراسم روز جهانی جوان است که يک مراسم مذهبیست و قرار است در سيدنی برگزار شود. جالبش البته اين است که پاپ هنوز نرسيده اعلام کرده که بابت آزار جنسی کودکان توسط کشيشان از مردم استراليا عذرخواهی میکند. به طور رسمی 107 شکايت در مورد آزار ديدن کودکان در استراليا اعلام شده ولي گفته میشود تعداد واقعی بسيار بيشتر از اينهاست و خيلی از خانوادهها از شکايت کردن صرفنظر کردهاند. پاپ اعلام کرده که به نظر او آموزشهای واتيکان دچار نقائص فراوان است و همين عامل تفوق هواهای نفسانی بر اعتقادات کشيشها شده. داشتم ورود پاپ را در تلويزيون نگاه میکردم ديدم هيچ زنی حتی همسر کوين راد، نخست وزير، در مراسم استقبال از پاپ حضور ندارد. ضمنأ 4 ساعت بعد از ورود پاپ به استراليا شبکهی 7 تلويزيون استراليا که خيلی شبکهی مردمی هست يک مستند دربارهی جی ک رولينگ، خالق هری پاتر، پخش کرد. لابد باخبريد که واتيکان تمام کتابهای رولينگ را محکوم کرده. به نظرم رسيد يک مدل جديدی دارند خوشامدگويی میکنند.
روز سوم. يک چيزی بنويسم دربارهی انجمن صنفی روزنامه نگاران. فکر میکنم اولين نوشتهی مطبوعاتی من مربوط میشود به سال 1368 که در يک مجله منتشر شد. بعد گاهی که از نوشتن برای راديو خلاص میشدم برای مطبوعات مینوشتم، تا رسيد به دوم خرداد که تقريبأ هر روز برای روزنامهها نوشتم. يک روزی نوشتههای قديمیام را برداشتم با فرم عضويت انجمن بردم که يکی از همکارانم مطبوعاتی زير فرم را امضا کند که عضو انجمن بشوم. قاعدهاش اين بود که يک يا دو عضو قبلی درخواست شما را امضا کنند (خيلی به تعدادش مطمئنم نيستم). فرم را که ديد يک کمی طاقچه بالا گذاشت که حالا بذار ببينم و يک کمی اين پا آن پا کرد. من بهم برخورد و گفتم اصلأ نخواستم. يک مدتی بعد هم که باز سر يک موضوع ديگری دو تا از دوستانم گفتند چرا عضو نمیشوی از سر همان من و من کردن آن روز گفتم حالا بعدأ دربارهاش فکر میکنم. آن آدم اولی خيلی زد توی ذوقم. خلاصه که من عضو انجمن نشدم اما چند مدت بعد متوجه شدم اين امضا کردن فرم فقط برای من برخوردنده نبوده بلکه باز آدمهای ديگری هم رنجيده شده بودند. تا اين که دو سه تا از همان رنجيدهها که بلاخره عضو شده بودند شروع کردند به اعلام اين که منبعد هر آدمی که میخواهد عضو بشود بدهد ما چشم بسته فرمش را امضا میکنيم. در واقع میخواستند در مقابل قانونی که مبنايش خيلی هم درست و درمان نبود واکنش نشان بدهند. چون خودم ماجرا را ديدم هيچ دليلی برای رد کردنش نمیبينم. حالا که انتخابات انجمن به دليل به حد نصاب نرسیدن اعضا در دو جلسه اول به مرحله سوم رسید و وزارت کار افتاده است به جان انجمن که منحلش کند معلوم میشود آن بيش از 3800 عضو انجمن خيلیهایشان اسمشان آنجا هست اما رسمأ خبری ازشان نيست. حيف است انجمن روزنامه نگاران نداشته باشيم، به هر حال يک نهاد مدنیست و به خود مطبوعاتیها آموزش عملی دموکراسی میدهد و راه را باز میکند برای ورود مفهوم دموکراسی به جامعه، منتهای مراتب با وجود آدمهای حقوق خوانده در بين اعضای انجمن هيچکس در فکر مرور قوانينش نبوده که لااقل به عنوان يک نهاد مترقی به جامعه عرضهاش کنند. درست شبيه شده به اين که برداريد سر تا سر جلوی در يک خانهای را چمن و گل بکاريد بعد برای ورود به خانه مجبور بشويد تمام محوطه را دور بزنيد. خوب خود صاحبخانه هم که چهار دفعه آن مسير طولانی را برود بار پنجم ترجيح میدهد از وسط چمن و گلها ميانبر بزند. به حد نصاب نرسيدن برای انتخابات يعنی نهادی که فقط اسم دارد.
روز چهارم. جانا رولينسون دوندهی استراليايی که دو هفته قبل از المپيک آتن زانويش را جراحی کرد و در نتيجه نتوانست در رقابتها کاری از پيش ببرد حالا اعلام کرده که میخواهد دوباره رسانهها را شوکه کند. سال گذشته رسانهها خيلی برای او حرف درآوردند که جانا ديگر بايد برود خانهداری کند. در نتيجه ايشان دو مدال طلای بازیهای کشورهای مشترک المنافع را به دست آورد. يعنی يک جور روکم کنی با رسانهها. ديروز خطاب به رسانهایها گفته که حالا سيرکتان را برای دو تا محل آماده کنيد، يکی برای المپيک پکن و دومی برای المپيک لندن. آدم کلی کيف میکند از اين جور همت کردنها.
روز پنجم. به نظرم خيلی زودتر از اين که خبرگزاریها از دستکاری عکسهای آزمايش موشکی ايران با خبر بشوند روسها از ماجرا باخبر شدند. دليل اين حرف در اظهارات سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیهست که گفته بود این آزمایشات تاکیدی بر این بود که برد موشک های ایران تنها تا 2000 کیلومتر است و با یک چنین مشخصاتی، لازم نیست با یک سپر دفاعی چنین تهدیدهایی را تحت نظر داشت یا به آن واکنش نشان داد. اين حرف، يعنی همان مشخصات، خيلی بيشتر از اين که به موضوع برد موشکی تأکيد کند به خود موشکها تأکيد میکند چون اگر برد موشکی ايران به 1000 کيلومتر هم برسد باز هم میتواند تهديد آميز باشد و همين ممکن است توجيهی باشد برای برنامهی سپر دفاعی. ولی از جنبهی فنی وقتی موشکی عمل نکند و بعد هم زورکی بخواهند وارونهاش را نشان بدهند يعنی اصولأ خبر قابل توجهی در مشخصاتش نيست و بيخود وقت نگذاريد برای سپر موشکی. اين را روسها بهتر از همه میدانند چون فعلأ آقايان بچه را سپردهاند دست دايهی روس که از مادر دلسوزتر شده. به نظرم روسها دارند زمينه سازی میکنند برای ورود به مراسم زهرنوشی چون فشار جامعهی بين الملل دربارهی انتخابات زيمبابوه و اوضاع دارفور که روسيه و چين هر دو از طرفداران حکومتهای اين دو کشور هستند دارد زياد میشود و همين حالا هم تحريم زيمبابوه را وتو کردهاند بنابراين اگر بيش از اين در مورد جمهوری اسلامی پافشاری کنند آنوقت دستشان به اندازهی قابل توجهی از منافع جهانی کوتاه میشود. اين را بگذاريد کنار احتمال صدور کیفرخواست علیه عمر البشیر رئیس جمهوری سودان و محدوديت سفرهای خارجی رابرت موگابه رئيس جمهوری زيمبابوه که متوجه بشويد چطور روسيه و چين تحت فشار هستند. به همين دليل روسيه و چين میخواهند جمهوری اسلامی را وادار به پذيرش قطعنامهها کنند تا جای چانه زنی برای زيمبابوه و سودان داشته باشند. خلاصه که به نظر من آن عکسهای فتوشاپی خيلی به حرفهای لاوروف در مورد مشخصات میخورند.
روز ششم. به نظرم نيکول کيدمن مسابقهی خانه خريدن گذاشته. همين هفته يک خانه و مزرعه در ايالت نيوساوث ولر به قيمت شش و نيم ميليون دلار خريده. قبلأ هم يک آپارتمان در سيدنی هاربر داشت. تازگیها هم دارد يک خانهی بزرگ در ناشويل ايالت تنسی امريکا میسازد، در حالی که چند هفته پيش يک خانه هم در لس آنجلس خريده بود. ياد زير درختان زيتون کيارستمی افتادم. انگار میخواهد سرش را بگذارد توی يک خانه پايش را بگذارد توی يک خانهی ديگر.
و روز هفتم. ديروز صبح ديدم يک ايميل آمده برايم با اين مضمون که آی همايون کتابم چاپ شد. من هم برداشتم کتاب را تبليغ کردم توی ستون ويژهی وبلاگ. اگر اهل تاريخ نجوم باشيد خيلی کتاب خواندنیست. همان اول صبح يک فصلش را خواندم چون فايل پی دی اف کتاب را هم گذاشتهاند روی اينترنت. و اما نويسندهی کتاب. نويسندهاش توفيق حيدرزاده است که مثل برادرم میماند، بلکه هم نزديکتر. توفيق سردبير مجلهی نجوم بود، در واقع مجلهی نجوم را او راه انداخت و بعد از چند سال رفت امريکا و حالا محقق تاريخ نجوم است. روی همان عکس کتاب که کليک کنيد میتوانيد هشت فصل کتاب را ببينيد. کلی خوشحال شدم از چاپ اين کتاب چون میدانم چقدر بابتش زحمت کشيده. در ضمن ورزش کنيد ... يادم نرفته، کيک هم بپزيد ... آن هم يادم نرفته.
نظرات