نويسنده ميهمان: فاخته مهر

قوی درياچه

درياچه‌ی زيبای من قويی دارد

به هنگامی كه بالهايش را می‌گشايد لخت عريانش را ماهيان می‌بينند

سر به زير آب می‌برد تا شاهدان زيباييش را بشناسد

افسوس كه هيچ نشانه‌ای نمی‌بيند

چرا كه ماهيان به تندی جستي می‌زنند و فرو می‌روند

قوی زيبا ترانه سر می‌دهد

به ناگاه غوكان خموشی نگاه می‌دارند

طبيعت زيبای درياچه عشق را به تو هديه می‌دهد

و قو تخم می‌گذارد

جوجه‌ها كه سر برون می‌آرند

رنگ درياچه تغيير می‌كند

به زيبايی درياچه‌ی من گلهای بهاری تحسين می‌كنند

بهنگام باد می‌وزد و به لابه لای پرهای جوجه‌ها می‌رود

جوجه‌ها رشد می‌كنند و زيبايی درياچه

به ناگاه فزون می‌يابد

درياچه زيبای من رنگ پاييز می‌گيرد و

جوجه‌ها به همراه مادرشان سر به سفر می‌گيرند

درياچه باز خو به تنهايی می‌نشاند

و من آلاله‌ی وحشی را به بوييدن فرا می‌خوانم

ماهيان جستی به بيرون آب می‌زنند و

قطرهايی به سوی نيلوفرم می‌چكد

باد خبر از بازگشت قوهای درياچه می‌دهد

باز هم و باز هم


فاخته مهر

نظرات

پست‌های پرطرفدار