هفت روز هفته
روز اول. خوب اين هم مذاکرهی دوم بين ايران و امريکا. از اول انقلاب تا به حال هر بار که جمهوری اسلامي يک جايي بند سياست را به آب داده لاپوشانياش را در خيابانها انجام داده، يعني يک باره يک طرح برخورد خياباني با بدحجابها يا تظاهرات خودجوش به يک مناسبت بيخودی راه انداخته. اگر يک روزی يک آدم محققي بنشيند و همزماني اين اتفاقات را نشان بدهد آنوقت ميشود فهميد که چقدر هر بار جامعه از رهگذر اين خط عوض کردنهای سياسي ملتهب شده. ولي يک نکتهی جالبتری هم وجود دارد و آن هم اين است که از فرط اين که بهانه برای لاپوشاني دم خروس سياسي يکنواخت شده بنابراين برای ايجاد تنوع در همين شلوغ بازیها محدودهی آنها را گسترش ميدهند. منظورم اين است که تا به حال اگر بدحجابي خانمها را بهانه ميکردند حالا سر و لباس پسرها را هم اضافه کردهاند تا ميزان التهاب اجتماعي به همان حدی برسد که لازم است. اين هم که جواب ندهد برنامهی مقابله با اراذل و اوباش را اجرا ميکنند. اما اين که چرا حکومت چنين برنامههايي را که بايد خيلي با آرامي در جامعه منتشر بشوند تا مردم راهي برای هماهنگ کردن خودشان با مثلأ قانون پيدا کنند با سر و صدا و بگير و ببند انجامش ميدهد دليلي غير از لاپوشاني يک موضوع ديگر نمي تواند داشته باشد. فيالواقع جمهوری اسلامي به قيمت نابودی زيرساختهای اعتقادی مردم، که يکي از آنها بياعتمادی به پليس است، دارد چرخ سياستش را ميچرخاند. هر آدم عادی اين را متوجه ميشود که فروپاشي يک جامعه از بياعتمادی به نهادهای حفظ امنيت آن جامعه شروع ميشود. خيلي مايهی تعجب است که تشکيلات پليس در ايران هيچوقت به خوشنام بودن خودش اهميت نداده و هميشه مجری امور سياسي در جامعه بوده تا مجری حفظ امنيت. خلاصه که دم خروس بيرون است.
روز دوم. پزشک مسلمان هندی در ساعت 30/3 دقيقهی عصر جمعه از اتهام همکاری با گروههای تروريستي مبرا شد. در حال رانندگي داشتم يکي از شبکههای راديويي را ميشنيدم که يک باره خبر را اعلام کردند. واقعأ چرا اين خبر اين همه داغ بود؟ خوب جوابش در لندن نيست چون آنجا هنوز موضوع حملات تروريستي داغ است، بلکه جوابش در استرالياست، در واقع جوابش در جغرافيای استرالياست. از روز دوشنبهی اين هفته مطبوعات استراليا شروع کردند به انتشار نظرات بعضي آدمهای مسئول در امور پزشکي که خيلي برای جامعه گرفتاری درست کرد. عمدهی نظرات اين بود که خيلي از پزشکهای خارجي که قرار بود بيايند استراليا از آمدن منصرف شدند. دليل؟ گفتهاند که وقتي دولت ميتواند نظر قاضي را هم نديده بگيرد و ويزای يک پزشکي را که هنوز معلوم نيست اتهامش چيست باطل کند خوب لابد خيلي هرج و مرج است و نيامدنمان بهتر است. روز جمعه صبح وزير مهاجرت که ويزای پزشک هندی را باطل کرده بود گفت اگر پليس بگويد او مشکلي ندارد ما به او ويزا ميدهيم دوباره. فيالفور پليس هم اعلام کرد که ما مدارکمان کافي نيست و همانطوری که قاضي دستور داده بود بايد آزاد ميشد ولي شما سرخود او را فرستاديد به کمپ مهاجران غيرقانوني. ولي روز شنبه عصر جناب وزير باز نظرش را عوض کرد و گفت حنيف ميتواند از استراليا خارج شود. خوب دولت افتاده است به دردسر با اين ندانم کاری وزيرش. حالا مطبوعات برای جان هوارد، نخست وزير، دست گرفتهاند که او برای تصدی اين شغل پير است و قدرت ادارهی کابينه را از دست داده و ايشان که سهشنبه همين هفته جشن تولد 68 سالگياش را در ميان سربازان استراليايي در تيمور شرقي جشن گرفته بود روز جمعه شب اعلام کرد که من هنوز خيلي وقت دارم. بلکه هم حق داشته باشد چون در مقايسه با وضعيت کشور ما ايشان هنوز پشت لبش هم سبز نشده.
روز سوم. اين ديگر خيلي جای تعجب دارد که وزير مسکن اعلام کرده که برای متقاضیان استفاده از وام مسکن، دولت با انجام تحقیقات محلی، از نداشتن منزل شخصی متقاضیان مطمئن خواهد شد. تحقيقات محلي در ايران يعني محل تسويه حساب اهل محل با همديگر. از کنکور تا استخدام و تا حالا که ميخواهند وام بدهند به مردم. يعني اين تشکيلات عريض و طويل بانکي کشور هيچ جايي بايگاني ندارد که بشود نشان داد کسي که تقاضای وام ميکند قبلأ چنين تسهيلاتيدريافت نکرده؟ توی سازمان ثبت اسناد هم سابقهای نيست از خانهدار بودن مردم؟ ميدانيد حکومت خودش مردم را تشويق ميکند که توی کار و زندگي همديگر فضولي کنند. بعد همين فضوليها منجر ميشود به اين که يک عدهای باخبر بشوند که آهان فلان آدم درآمدش اين است و چه دارد و چه ندارد، بعد دو تا از همينهايي که باخبر شدهاند و ايضأ مشکل مالي پيدا کردهاند يک روزی ميريزند توی خانهی آن که به نظرشان وضعش بهتر است و با زورگيری او را تلکه ميکنند. آنوقت تا ميگوييد پدرجان شما خودتان کک فضولي کردن را انداختهايد توی تنبان جامعه ميگويند داريد تهمت ميزنيد. ميخواهند وام بدهند جامعه را به هم ميزنند. واقعأ که نه شير شتر نه ديدار دولت.
روز چهارم. اين هفته کوين راد، رهبر حزب مخالف در مجلس استراليا، يک حرف عجيبي زد. در يک گفتگوی مطبوعاتي از او پرسيدند فکر ميکند نظام سياسي استراليا همين مدلي که هست خوب است يا بايد تغيير کند. راد جواب داد اگر حزب کارگر قدرت را در دست بگيرد ممکن است دربارهی نظام پادشاهي دوباره رأی گيری برگزار کند و شايد حتي به جمهوری شدن استراليا هم تمايل نشان بدهد. حرف عجيبيست و برای گفتنش بايد خيلي نظرسنجي دقيقي دست حزب کارگر باشد. چرا؟ کشور استراليا جزويي از پادشاهي ملکه محسوب ميشود. گرچه همه چيز خيلي صوریست ولي همين اتصال به ملکه باعث ميشود تا مردم استراليا از تصور منزوی بودن اين جزيره فاصله بگيرند و خودشان را غربي بدانند. يک بار همين مستقل شدن را در استراليا به رأی گذاشته بودند و جواب مردم منفي بوده و هنوز هم ميشود ديد که القاب اشرافي در استراليا کاربرد دارند بخصوص که استراليا از جنبهی سني هم جامعهای پير به حساب ميآيد. تنها دليلي که ميشود برای اين حرف کوين راد پيدا کرد اين است که شايد حزب کارگر ميخواهد رأی مهاجران را به طرف خودش جلب کند که دليلي برای وجود نظام پادشاهي در استراليا ندارند، درست شبيه به امريکا. اگر اين باشد آنوقت حزب کارگر ميشود حزب مهاجران، و روی کار آمدنشان منجر ميشود به تغييرات عميقتر اجتماعي، ولي استراليا هميشه به سختي به تغيير کردن روی خوش نشان داده. بايد از ما ايرانيها ياد بگيرند که هر سي سال يک بار کلأ خودمان را زير و رو ميکنيم.
روز پنجم. حقيقت داستان اين است که آدم خندهاش ميگيرد از اين که جنتي گفته است که "اگر علی بود بیش از اینها اعدام میكرد، ایشان مردی نبود كه با كسانی كه امنیت جامعه را برهم میزنند سازش كند". ميدانيد خندهاش در چيست؟ خندهاش در اين است که تمام اعتبار پيغمبر اسلام و ائمهی شيعه که قرنها از راه شفقت و محبت به ديگران به دست آمده بود در پرتو کشت و کشتار و خشونتي که اين حضرات دارند تبليغ ميکنند از بين رفته. تا ميگوييد چه ميکنم ميگويند اگر الان ائمه بودند بيشتر ميکشتند. همينطوری حساب کنيد ميبينيد سهم جمهوری اسلامي از تقدسزدايي از اولياء و انبياء به مراتب بيشتر و عميقتر از تمام حکامي بوده از زمان برپايي اسلام تا امروز ظلم کردهاند. تازه کار به همين جا هم ختم نميشود چون همينها از يک گروه بزن بهادر خياباني هم پشتيباني ميکنند که آنها از اسلام هم رد شدهاند و دارند به اسم حزبالله خشونت طلبي ميکنند. فيالواقع آدم ميِماند که ما همينطور داريم با جمهوری اسلامي چانه ميزنيم که عطوفت اولياء و انبياء را انکار نکنند آنوقت اينها دارند خدا را هم بدنام ميکنند. خلاصه اين که يا اينها به دين يونانيان باستان که برای هر چيزی يک خدايي داشتند درآمدهاند که حالا حالاها برای بدنام کردن همهشان وقت دارند، يا اصولأ خدا خودش بايد به اين حضرات شفا بدهد چون از دست ما که کاری برنميآيد.
روز ششم. دولت ايالتي کوئينزلند طبق يک طرح جديد تعداد شوراهای شهری را در چند شهر کوچک تغيير داده و بعضي از آنها را با همديگر ترکيب کرده و در نتيجه حالا به جای 156 شورای شهر فقط 72 شورا در ايالت وجود دارد. همين باعث شده اهالي شهرهای کوچک به سروزير ايالت، پيتر بيتي، اعتراض کنند و امروز که او رفته بود برای يک مراسم رسمي به شهر کوچک Barcaldine تعدادی از ساکنان شهر او را هو کنند. البته چقدر اين شوراهای شهری در شهرهای کوچک واقعأ کار برای انجام دادن دارند موضوع مهميست چون خيلي از اين شهرها در واقع مناطق کشاورزیست و ساکنان شهر بيرون از شهر زندگي ميکنند، بنابراين هر بار که قرار است تصميمي برای کاری گرفته بشود جمع کردن آدمها خودش دردسر تازهایست. با اين همه مردم خيلي هم علاقهای ندارند که اختيار تصميم گيریشان را از دست بدهند ولو که سال تا سال تصميم آنچناني هم برای گرفتن نباشد. خوب ميشود فرض کرد که حالا با ادغام چند شورای شهر کوچکتر بلاخره کاری برای يک شورای بزرگتر توليد شده. اما اين که حالا نسبت اعضای شورای جديد از شهرهای مختلف چطور است خودش ميشود عامل دلخوری ساکنان شهرها از همديگر، چيزی که تا به حال وجود نداشته. حالا لابد چند وقت ديگر باز اين شوراها را از هم جدا ميکنند چون مردم دارند ميزنند توی سر و کلهی همديگر.
و آدينه. خوب اين آخری هم تبريک است به حسن و عسل که کارشان درآمد.
روز دوم. پزشک مسلمان هندی در ساعت 30/3 دقيقهی عصر جمعه از اتهام همکاری با گروههای تروريستي مبرا شد. در حال رانندگي داشتم يکي از شبکههای راديويي را ميشنيدم که يک باره خبر را اعلام کردند. واقعأ چرا اين خبر اين همه داغ بود؟ خوب جوابش در لندن نيست چون آنجا هنوز موضوع حملات تروريستي داغ است، بلکه جوابش در استرالياست، در واقع جوابش در جغرافيای استرالياست. از روز دوشنبهی اين هفته مطبوعات استراليا شروع کردند به انتشار نظرات بعضي آدمهای مسئول در امور پزشکي که خيلي برای جامعه گرفتاری درست کرد. عمدهی نظرات اين بود که خيلي از پزشکهای خارجي که قرار بود بيايند استراليا از آمدن منصرف شدند. دليل؟ گفتهاند که وقتي دولت ميتواند نظر قاضي را هم نديده بگيرد و ويزای يک پزشکي را که هنوز معلوم نيست اتهامش چيست باطل کند خوب لابد خيلي هرج و مرج است و نيامدنمان بهتر است. روز جمعه صبح وزير مهاجرت که ويزای پزشک هندی را باطل کرده بود گفت اگر پليس بگويد او مشکلي ندارد ما به او ويزا ميدهيم دوباره. فيالفور پليس هم اعلام کرد که ما مدارکمان کافي نيست و همانطوری که قاضي دستور داده بود بايد آزاد ميشد ولي شما سرخود او را فرستاديد به کمپ مهاجران غيرقانوني. ولي روز شنبه عصر جناب وزير باز نظرش را عوض کرد و گفت حنيف ميتواند از استراليا خارج شود. خوب دولت افتاده است به دردسر با اين ندانم کاری وزيرش. حالا مطبوعات برای جان هوارد، نخست وزير، دست گرفتهاند که او برای تصدی اين شغل پير است و قدرت ادارهی کابينه را از دست داده و ايشان که سهشنبه همين هفته جشن تولد 68 سالگياش را در ميان سربازان استراليايي در تيمور شرقي جشن گرفته بود روز جمعه شب اعلام کرد که من هنوز خيلي وقت دارم. بلکه هم حق داشته باشد چون در مقايسه با وضعيت کشور ما ايشان هنوز پشت لبش هم سبز نشده.
روز سوم. اين ديگر خيلي جای تعجب دارد که وزير مسکن اعلام کرده که برای متقاضیان استفاده از وام مسکن، دولت با انجام تحقیقات محلی، از نداشتن منزل شخصی متقاضیان مطمئن خواهد شد. تحقيقات محلي در ايران يعني محل تسويه حساب اهل محل با همديگر. از کنکور تا استخدام و تا حالا که ميخواهند وام بدهند به مردم. يعني اين تشکيلات عريض و طويل بانکي کشور هيچ جايي بايگاني ندارد که بشود نشان داد کسي که تقاضای وام ميکند قبلأ چنين تسهيلاتيدريافت نکرده؟ توی سازمان ثبت اسناد هم سابقهای نيست از خانهدار بودن مردم؟ ميدانيد حکومت خودش مردم را تشويق ميکند که توی کار و زندگي همديگر فضولي کنند. بعد همين فضوليها منجر ميشود به اين که يک عدهای باخبر بشوند که آهان فلان آدم درآمدش اين است و چه دارد و چه ندارد، بعد دو تا از همينهايي که باخبر شدهاند و ايضأ مشکل مالي پيدا کردهاند يک روزی ميريزند توی خانهی آن که به نظرشان وضعش بهتر است و با زورگيری او را تلکه ميکنند. آنوقت تا ميگوييد پدرجان شما خودتان کک فضولي کردن را انداختهايد توی تنبان جامعه ميگويند داريد تهمت ميزنيد. ميخواهند وام بدهند جامعه را به هم ميزنند. واقعأ که نه شير شتر نه ديدار دولت.
روز چهارم. اين هفته کوين راد، رهبر حزب مخالف در مجلس استراليا، يک حرف عجيبي زد. در يک گفتگوی مطبوعاتي از او پرسيدند فکر ميکند نظام سياسي استراليا همين مدلي که هست خوب است يا بايد تغيير کند. راد جواب داد اگر حزب کارگر قدرت را در دست بگيرد ممکن است دربارهی نظام پادشاهي دوباره رأی گيری برگزار کند و شايد حتي به جمهوری شدن استراليا هم تمايل نشان بدهد. حرف عجيبيست و برای گفتنش بايد خيلي نظرسنجي دقيقي دست حزب کارگر باشد. چرا؟ کشور استراليا جزويي از پادشاهي ملکه محسوب ميشود. گرچه همه چيز خيلي صوریست ولي همين اتصال به ملکه باعث ميشود تا مردم استراليا از تصور منزوی بودن اين جزيره فاصله بگيرند و خودشان را غربي بدانند. يک بار همين مستقل شدن را در استراليا به رأی گذاشته بودند و جواب مردم منفي بوده و هنوز هم ميشود ديد که القاب اشرافي در استراليا کاربرد دارند بخصوص که استراليا از جنبهی سني هم جامعهای پير به حساب ميآيد. تنها دليلي که ميشود برای اين حرف کوين راد پيدا کرد اين است که شايد حزب کارگر ميخواهد رأی مهاجران را به طرف خودش جلب کند که دليلي برای وجود نظام پادشاهي در استراليا ندارند، درست شبيه به امريکا. اگر اين باشد آنوقت حزب کارگر ميشود حزب مهاجران، و روی کار آمدنشان منجر ميشود به تغييرات عميقتر اجتماعي، ولي استراليا هميشه به سختي به تغيير کردن روی خوش نشان داده. بايد از ما ايرانيها ياد بگيرند که هر سي سال يک بار کلأ خودمان را زير و رو ميکنيم.
روز پنجم. حقيقت داستان اين است که آدم خندهاش ميگيرد از اين که جنتي گفته است که "اگر علی بود بیش از اینها اعدام میكرد، ایشان مردی نبود كه با كسانی كه امنیت جامعه را برهم میزنند سازش كند". ميدانيد خندهاش در چيست؟ خندهاش در اين است که تمام اعتبار پيغمبر اسلام و ائمهی شيعه که قرنها از راه شفقت و محبت به ديگران به دست آمده بود در پرتو کشت و کشتار و خشونتي که اين حضرات دارند تبليغ ميکنند از بين رفته. تا ميگوييد چه ميکنم ميگويند اگر الان ائمه بودند بيشتر ميکشتند. همينطوری حساب کنيد ميبينيد سهم جمهوری اسلامي از تقدسزدايي از اولياء و انبياء به مراتب بيشتر و عميقتر از تمام حکامي بوده از زمان برپايي اسلام تا امروز ظلم کردهاند. تازه کار به همين جا هم ختم نميشود چون همينها از يک گروه بزن بهادر خياباني هم پشتيباني ميکنند که آنها از اسلام هم رد شدهاند و دارند به اسم حزبالله خشونت طلبي ميکنند. فيالواقع آدم ميِماند که ما همينطور داريم با جمهوری اسلامي چانه ميزنيم که عطوفت اولياء و انبياء را انکار نکنند آنوقت اينها دارند خدا را هم بدنام ميکنند. خلاصه اين که يا اينها به دين يونانيان باستان که برای هر چيزی يک خدايي داشتند درآمدهاند که حالا حالاها برای بدنام کردن همهشان وقت دارند، يا اصولأ خدا خودش بايد به اين حضرات شفا بدهد چون از دست ما که کاری برنميآيد.
روز ششم. دولت ايالتي کوئينزلند طبق يک طرح جديد تعداد شوراهای شهری را در چند شهر کوچک تغيير داده و بعضي از آنها را با همديگر ترکيب کرده و در نتيجه حالا به جای 156 شورای شهر فقط 72 شورا در ايالت وجود دارد. همين باعث شده اهالي شهرهای کوچک به سروزير ايالت، پيتر بيتي، اعتراض کنند و امروز که او رفته بود برای يک مراسم رسمي به شهر کوچک Barcaldine تعدادی از ساکنان شهر او را هو کنند. البته چقدر اين شوراهای شهری در شهرهای کوچک واقعأ کار برای انجام دادن دارند موضوع مهميست چون خيلي از اين شهرها در واقع مناطق کشاورزیست و ساکنان شهر بيرون از شهر زندگي ميکنند، بنابراين هر بار که قرار است تصميمي برای کاری گرفته بشود جمع کردن آدمها خودش دردسر تازهایست. با اين همه مردم خيلي هم علاقهای ندارند که اختيار تصميم گيریشان را از دست بدهند ولو که سال تا سال تصميم آنچناني هم برای گرفتن نباشد. خوب ميشود فرض کرد که حالا با ادغام چند شورای شهر کوچکتر بلاخره کاری برای يک شورای بزرگتر توليد شده. اما اين که حالا نسبت اعضای شورای جديد از شهرهای مختلف چطور است خودش ميشود عامل دلخوری ساکنان شهرها از همديگر، چيزی که تا به حال وجود نداشته. حالا لابد چند وقت ديگر باز اين شوراها را از هم جدا ميکنند چون مردم دارند ميزنند توی سر و کلهی همديگر.
و آدينه. خوب اين آخری هم تبريک است به حسن و عسل که کارشان درآمد.
نظرات